انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
فن فیکشن
فن فیکشن آریل، شیطان دریایی | نرگس محمدیان روشنفکر
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="ماهِ نزدیک" data-source="post: 124845" data-attributes="member: 6425"><p>آموزشهای پری دریایی پیر بعد از یک هفته تمام شد. در این یک هفته، آنها در اتاق اورسولا زندگی میکردند. </p><p>- بانو آریل، حالا که ساخت خانه را یاد گرفتید میخواهید چه کار کنید؟ بیشتر کارکنان قصر اسیر شدهاند. بدون افراد، ساختن یک قصر خیلی طول میکشد.</p><p>آریل بیتوجه نقاشی میکشید. پیرمرد با کلافگی نگاهش میکرد. نه به آنشوقِ وقت آموزش، نه به اینبیحوصلگی وقت عمل! آریل دست او را گرفت و بالای اقیانوس رفت. نقاشیاش را به پیرمرد نشان داد؛ طرحی از یک قصر خوفناک بود. </p><p>- قسمت هیجانانگیز کار اینجاست، استاد. خوب نگاه کن.</p><p>مصالح با قدرت او، به سرعت حرکت کردند و در چند ثانیه، طرحی که آریل کشیده بود به واقعیت پیوست. پیرمرد هم شگفتزده شده بود و هم میترسید؛ تصمیم گرفت محل را ترک کند. آریل دستش را محکمتر گرفت.</p><p>- دستمزدت را ندادم.</p><p>- من خانهای نساختم که دستمزد بگیرم.</p><p>- اما تو باعث شدی من بتوانم خانه بسازم. اگر دوست داشتی، میتوانی به همراه خانوادهات در قصر زندگی کنی.</p><p>پیرمرد با لبهایی که میلرزیدند، تشکر کرد و رفت. آریل تمام معجونها و کتابهای اورسولا را به اتاقی در قصر برد. ملکه آریستا، در اتاق اورسولا که چند ثانیه پیش خالی شده بود، سخت مشغول رسیدگی به اوضاع مردم بود و وقت صحبتکردن با آریل را نداشت. آریل بدون هیچ صحبتی، او و پریهایی که اطرافش بودند را به قصر انتقال داد. فضای تیره داخل قصر، در دل همه ترس و اندوه خاصی ایجاد میکرد. چرا دیوار قصر را اینقدر ساده و سیاه ساخته بود؟ چون میخواست شکل دیوارهای قصر، با واقعیتِ زندگی در آن تضاد نداشته باشند.</p><p>آریل کتابی از بین طلسمها برداشت. عادت کرده بود قبل از درستکردن معجون، کتاب را با دقت بخواند تا اشتباهی که قبلا کرد تکرار نشود. روی کتاب، کلمه "جاودانگی" نوشته بود. آریل متوجه کلمه نشد و کتاب را به کتابخانه برگرداند، کاری که ای کاش چند سال بعد هم انجام میداد.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ماهِ نزدیک, post: 124845, member: 6425"] آموزشهای پری دریایی پیر بعد از یک هفته تمام شد. در این یک هفته، آنها در اتاق اورسولا زندگی میکردند. - بانو آریل، حالا که ساخت خانه را یاد گرفتید میخواهید چه کار کنید؟ بیشتر کارکنان قصر اسیر شدهاند. بدون افراد، ساختن یک قصر خیلی طول میکشد. آریل بیتوجه نقاشی میکشید. پیرمرد با کلافگی نگاهش میکرد. نه به آنشوقِ وقت آموزش، نه به اینبیحوصلگی وقت عمل! آریل دست او را گرفت و بالای اقیانوس رفت. نقاشیاش را به پیرمرد نشان داد؛ طرحی از یک قصر خوفناک بود. - قسمت هیجانانگیز کار اینجاست، استاد. خوب نگاه کن. مصالح با قدرت او، به سرعت حرکت کردند و در چند ثانیه، طرحی که آریل کشیده بود به واقعیت پیوست. پیرمرد هم شگفتزده شده بود و هم میترسید؛ تصمیم گرفت محل را ترک کند. آریل دستش را محکمتر گرفت. - دستمزدت را ندادم. - من خانهای نساختم که دستمزد بگیرم. - اما تو باعث شدی من بتوانم خانه بسازم. اگر دوست داشتی، میتوانی به همراه خانوادهات در قصر زندگی کنی. پیرمرد با لبهایی که میلرزیدند، تشکر کرد و رفت. آریل تمام معجونها و کتابهای اورسولا را به اتاقی در قصر برد. ملکه آریستا، در اتاق اورسولا که چند ثانیه پیش خالی شده بود، سخت مشغول رسیدگی به اوضاع مردم بود و وقت صحبتکردن با آریل را نداشت. آریل بدون هیچ صحبتی، او و پریهایی که اطرافش بودند را به قصر انتقال داد. فضای تیره داخل قصر، در دل همه ترس و اندوه خاصی ایجاد میکرد. چرا دیوار قصر را اینقدر ساده و سیاه ساخته بود؟ چون میخواست شکل دیوارهای قصر، با واقعیتِ زندگی در آن تضاد نداشته باشند. آریل کتابی از بین طلسمها برداشت. عادت کرده بود قبل از درستکردن معجون، کتاب را با دقت بخواند تا اشتباهی که قبلا کرد تکرار نشود. روی کتاب، کلمه "جاودانگی" نوشته بود. آریل متوجه کلمه نشد و کتاب را به کتابخانه برگرداند، کاری که ای کاش چند سال بعد هم انجام میداد. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
فن فیکشن
فن فیکشن آریل، شیطان دریایی | نرگس محمدیان روشنفکر
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین