انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان پروژه سری (جلد اول مجموعه جاسوس ویژه)| سپیده طراوت
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Hope.sk" data-source="post: 128914" data-attributes="member: 1136"><p><strong>لکسی وقتی افسون بهش رسید به در نزدیکتر شد و در باز شد. وقتی وارد شدن در پشت سرشون بسته شد و در اتوماتیک رو به روشون هم باز نمیشد.</strong></p><p><strong>هوش مصنوعی سازمان که اسمش shadowman بود، گفت: </strong></p><p><strong>- اِلن ایوانوف مجوز لازم برای ورود به این بخش را ندارد.</strong></p><p><strong>افسون چشمهاشرو توی حدقه چرخوند؛ هیچوقت از اسمی که سازمان براش انتخاب کرده خوشش نیومد.</strong></p><p><strong>لکسی گفت:</strong></p><p><strong>- اجازه رو با دستور A.A.Zelenska صادر کن.</strong></p><p><strong>- کد تایید؟</strong></p><p><strong>لکسی طرهای از موهای آفتابی رنگش رو که جلوی دیدش رو گرفته بود، پشت گوشش زد و در حالی که با چشمهای آسمونی رنگش به افسون نگاه میکرد گفت:</strong></p><p><strong>- aazbrqws2001919.</strong></p><p><strong>- تایید شد.</strong></p><p><strong>در اتوماتیک مقابل افسون و لکسی باز شد.</strong></p><p><strong>افسون با کنجکاوی نامحسوسی به سالنی که واردش شدند نگاه کرد. شبیه سالنهای انتظار بیمارستان بود منتها یکم کوچیکتر.</strong></p><p><strong>سالن گرد بود و زمانی که وارد میشدی سمت چپ و راستت تعدادی صندلی انتظار مشکی رنگ بود و رو به روی در اتوماتیک سه در اتوماتیک کوچیک دیگه بودن و کنار هر در علاوه بر نمایشگر کوچکی که کنارش بود سه نگهبان مسلح هم بودن.</strong></p><p><strong>افسون اخم نازکی کرد و توی دلش از خودش پرسید یعنی پشت این درها چی میتونه باشه که اینقدر نیاز به حفاظت داره.</strong></p><p><strong>نتونست جلوی خودش رو بگیره و همین سوال رو آروم از لکسی پرسید.</strong></p><p><strong>لکسی قبل از اینکه افسون رو به سمت در وسطی هدایت کنه، خیلی کوتاه گفت:</strong></p><p><strong>- آینده!</strong></p><p><strong>افسون نگاه کوتاهی به نگهبانی که کنار در وسطی ایستاده بود کرد؛ نحوه ایستادن و جدیت نگاهش و بدن ورزیدهش نشون دهنده سابقه و تمرینات سختش بود و از مدل گرفتن مسلسل Uzi توی دستش میتونستی متوجه چپ دست بودنش بشی.</strong></p><p><strong>افسون با این مسلسل توی کلاس اسلحه شناسی آشنا شده بود. جزو مرگبارترین اسلحههای جهان هست و فقط ۳٫۵ کیلوگرم وزن داره و قادر به شلیک ششصد تیر در عرض یک دقیقه هست.</strong></p><p><strong>برد موثرش هم دویست متر هست و به دلیل سبکی و نواخت تیر مناسب، خیلی برای عملیاتها چریکی¹ و فعالیتهای امنیتی مناسب هست و T شکل بودن اون و قرار گرفتن خشاب در مرکز موجب میشه حتی در هنگام شلیک خودکار کمتر لرزیده و باعث افزایش دقت تیر انداز میشه.</strong></p><p><strong>تمام اینها طی چندثانیه از ذهن افسون گذشت و وقتی نگهبان مربوطه در مورد نظر لکسی افسون با صحنه عجیبی مواجه شد.</strong></p><p><strong>***</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>1_ جنگ چریکییکی از انواع جنگهای نامنظم است که در آن گروه کوچکی از افراد مسلح با استفاده از تاکتیکهایی چون کمین، شبیخون، خرابکاری، تاکتیکهای بزندررو، و جابهجایی سریع به یک نیروی نظامی بزرگتر و کمتحرکتر حملهور شده و بلافاصله صحنه نبرد را ترک میکنند.</strong></p><p><strong>***</strong></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Hope.sk, post: 128914, member: 1136"] [B]لکسی وقتی افسون بهش رسید به در نزدیکتر شد و در باز شد. وقتی وارد شدن در پشت سرشون بسته شد و در اتوماتیک رو به روشون هم باز نمیشد. هوش مصنوعی سازمان که اسمش shadowman بود، گفت: - اِلن ایوانوف مجوز لازم برای ورود به این بخش را ندارد. افسون چشمهاشرو توی حدقه چرخوند؛ هیچوقت از اسمی که سازمان براش انتخاب کرده خوشش نیومد. لکسی گفت: - اجازه رو با دستور A.A.Zelenska صادر کن. - کد تایید؟ لکسی طرهای از موهای آفتابی رنگش رو که جلوی دیدش رو گرفته بود، پشت گوشش زد و در حالی که با چشمهای آسمونی رنگش به افسون نگاه میکرد گفت: - aazbrqws2001919. - تایید شد. در اتوماتیک مقابل افسون و لکسی باز شد. افسون با کنجکاوی نامحسوسی به سالنی که واردش شدند نگاه کرد. شبیه سالنهای انتظار بیمارستان بود منتها یکم کوچیکتر. سالن گرد بود و زمانی که وارد میشدی سمت چپ و راستت تعدادی صندلی انتظار مشکی رنگ بود و رو به روی در اتوماتیک سه در اتوماتیک کوچیک دیگه بودن و کنار هر در علاوه بر نمایشگر کوچکی که کنارش بود سه نگهبان مسلح هم بودن. افسون اخم نازکی کرد و توی دلش از خودش پرسید یعنی پشت این درها چی میتونه باشه که اینقدر نیاز به حفاظت داره. نتونست جلوی خودش رو بگیره و همین سوال رو آروم از لکسی پرسید. لکسی قبل از اینکه افسون رو به سمت در وسطی هدایت کنه، خیلی کوتاه گفت: - آینده! افسون نگاه کوتاهی به نگهبانی که کنار در وسطی ایستاده بود کرد؛ نحوه ایستادن و جدیت نگاهش و بدن ورزیدهش نشون دهنده سابقه و تمرینات سختش بود و از مدل گرفتن مسلسل Uzi توی دستش میتونستی متوجه چپ دست بودنش بشی. افسون با این مسلسل توی کلاس اسلحه شناسی آشنا شده بود. جزو مرگبارترین اسلحههای جهان هست و فقط ۳٫۵ کیلوگرم وزن داره و قادر به شلیک ششصد تیر در عرض یک دقیقه هست. برد موثرش هم دویست متر هست و به دلیل سبکی و نواخت تیر مناسب، خیلی برای عملیاتها چریکی¹ و فعالیتهای امنیتی مناسب هست و T شکل بودن اون و قرار گرفتن خشاب در مرکز موجب میشه حتی در هنگام شلیک خودکار کمتر لرزیده و باعث افزایش دقت تیر انداز میشه. تمام اینها طی چندثانیه از ذهن افسون گذشت و وقتی نگهبان مربوطه در مورد نظر لکسی افسون با صحنه عجیبی مواجه شد. *** 1_ جنگ چریکییکی از انواع جنگهای نامنظم است که در آن گروه کوچکی از افراد مسلح با استفاده از تاکتیکهایی چون کمین، شبیخون، خرابکاری، تاکتیکهای بزندررو، و جابهجایی سریع به یک نیروی نظامی بزرگتر و کمتحرکتر حملهور شده و بلافاصله صحنه نبرد را ترک میکنند. ***[/B] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان پروژه سری (جلد اول مجموعه جاسوس ویژه)| سپیده طراوت
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین