انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان روح از من جسم از تو| گل بنفش
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="گل بنفش" data-source="post: 129811" data-attributes="member: 7513"><p>پارت پنجم</p><p></p><p></p><p> یک سال بعد</p><p></p><p>رییس داره میاد،همه چیز آماده هست؟بچه ها اومد به صف شید.</p><p>همه چی رو به راهه ؟</p><p></p><p>آتریسا:</p><p></p><p>این صدای کارمندهام بود، همین که باعث شده بودم اینجوری ازم حساب ببرن یعنی کارم رو درست انجام داده بودم. البته این حال خوب من تا قبل از اینکه گوشیم زنگ بخوره و جواب بدم بود.</p><p></p><p>اما بعدش.....بعدش </p><p></p><p>_خیلی برام مهم بود که بفهمم کی جرأت کرده بدون گفتن به من با شرکت وای جی قرار داد ۴ ساله امضا کنه. حالت چهره ام جوری که همه دیگه تو دستشون اومده بود و می فهمیدن هروقت اینجوری میشم یعنی اتفاق خوبی نیوفتاده.</p><p></p><p>﴿یکی از کارمندها﴾:</p><p></p><p>حالا کی پرونده هارو بهش بده من که نمیرم.جلسه هم داریم،</p><p>_ولش کن ماهم نمیریم.</p><p>نصرتی:خودم میرم </p><p></p><p>رییس همه منتظر شما هستن و در خصوص جلسه باید بهتون بگم...</p><p></p><p>آتریسا:بنظرت الان قیافه من به اونایی میخوره که میخوان جلسه بگیرن؟</p><p></p><p>_نه رییس .</p><p></p><p>آتریسا:</p><p>پرونده رو به سمتشون انداختم.دوست دارم بدونم کی با شرکت وای جی قرارداد بسته. البته خودم میدونم کیه ولی به نفعش که خودش بیاد بگه،اینجوری شاید اخراجش نکنم. تا۵ میشمارم ۱،۲،۳،۴</p><p></p><p>راوش:رییس من اینکارو کردم ولی باور کنید این به شرکت خیلی کمک میکنه،بعدم من این تصمیم رو تنهایی نگرفتم،</p><p>معاونتون بهم گفت اینکارو کنم؛ گفت شما خبر دارید.</p><p></p><p>_معاونم؟منظورت خانم جاوید؟کجاست؟</p><p>چرانمی بینمش؟</p><p></p><p>نصرتی، سریع بگوبیاد. امروز به همه نشون میدم من آشناودوست حالیم نمیشه.حسابشو می رسم.</p><p></p><p></p><p>{کارمندا }</p><p></p><p>بهتر! از همون اول از این دختره جاوید خوشم نمی اومد.</p><p>هرچی فیس و افاده هست توی خودش جمع کرده.</p><p></p><p>آره.بهتر،خداکنه اخراج بشه،انگاری همه کاره شرکت.</p><p></p><p>_نگاه کن هنوز مغرور_حالا قیافت رو بعد اخراج می بینیم.</p><p></p><p></p><p>جاوید دستش رو به سمت دستگیره در اتاق آتریسا برد،و بدون در زدن دستگیره درو کشید،همه حرفا رو شنید و</p><p> فقط به کلمه احمقا اکتفاکرد.</p><p></p><p>اینو باش دیدی چه جوری نگام میکرد؟این دیگه آخراشه.</p><p></p><p>;ولش کن بزار تا آخرین لحظه زورش رو بزنه.</p><p></p><p></p><p>آتریسا:</p><p>خانم جاوید!در زدن بلد نیستی؟که اینجوری مثل گاو سرت رو میندازی پایین میای تو؟</p><p></p><p>+آخه من و تو که از این حرفا نداریم.حالابگو ببینم چی شده؟این کارمنداچی میگفتن؟</p><p></p><p>_یعنی نمیفهمی! ازهیچی هم خبرنداری. پس این پرونده رو بگیر بخون.</p><p></p><p>+اها!سرقضیه این شرکت وای جی؟</p><p>آتریسا تو خودت میدونی من هرکار میکنم به نفعت.تاحالا چیزی رو انجام دادم که برای خودت یا اینجا بد باشه.</p><p></p><p>_درسته ولی نباید قبلش بامن صحبت میکردی؟جوری رفتارنکن که دیگران فکر کنن تو رییس اینجایی.</p><p></p><p>من فقط یک هفته نبودم ولی میام و بااین خبر روبه رو میشم.</p><p></p><p>+فکر میکردم به نفعت باشه.</p><p></p><p>_من تورو اینجاآوردم تاروزی که بهم بگی طبق قرارمون عمل کنم،نه اینکه فوضولی کنی.</p><p></p><p>هووف به هرحال من باید اخراجت کنم </p><p></p><p>چون قانون من برای همه یکسان.</p><p></p><p>آتریسا:</p><p></p><p></p><p>خیلی وقت بودکه دلم میخواست به یه بهانه اون ساحره رو از شرکتم دور کنم وحالااین فرصت خوب پیش اومده بود وباید ازش استفاده میکردم.باصدای بلند سرش داد زدم</p><p> جوری که هرکسی که بیرون بودصدامو بشنوه درو باز کردم و به بیرون هلش دادم.</p><p></p><p>_سریع میری حسابداری واسه تسویه حساب دلم نمیخواد هیچ وقت اون ریختت رو ببینم بعد هم بازوش وگرفتم و بردمش توی راهرو سرش و به سمتم برگردوند و</p><p></p><p>گفت:</p><p>+می بینم خیلی داری لذت میبری.</p><p></p><p>_چه جورم،جای من نیستی که بفهمی.ولی خودت میدونی زیادی داشتی واسم شاخ میشدی.</p><p></p><p>+نگران نباش،به زودی جاهامون عوض میشه.</p><p></p><p>-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-__-_-_</p><p>ادامه دارد....</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="گل بنفش, post: 129811, member: 7513"] پارت پنجم یک سال بعد رییس داره میاد،همه چیز آماده هست؟بچه ها اومد به صف شید. همه چی رو به راهه ؟ آتریسا: این صدای کارمندهام بود، همین که باعث شده بودم اینجوری ازم حساب ببرن یعنی کارم رو درست انجام داده بودم. البته این حال خوب من تا قبل از اینکه گوشیم زنگ بخوره و جواب بدم بود. اما بعدش.....بعدش _خیلی برام مهم بود که بفهمم کی جرأت کرده بدون گفتن به من با شرکت وای جی قرار داد ۴ ساله امضا کنه. حالت چهره ام جوری که همه دیگه تو دستشون اومده بود و می فهمیدن هروقت اینجوری میشم یعنی اتفاق خوبی نیوفتاده. ﴿یکی از کارمندها﴾: حالا کی پرونده هارو بهش بده من که نمیرم.جلسه هم داریم، _ولش کن ماهم نمیریم. نصرتی:خودم میرم رییس همه منتظر شما هستن و در خصوص جلسه باید بهتون بگم... آتریسا:بنظرت الان قیافه من به اونایی میخوره که میخوان جلسه بگیرن؟ _نه رییس . آتریسا: پرونده رو به سمتشون انداختم.دوست دارم بدونم کی با شرکت وای جی قرارداد بسته. البته خودم میدونم کیه ولی به نفعش که خودش بیاد بگه،اینجوری شاید اخراجش نکنم. تا۵ میشمارم ۱،۲،۳،۴ راوش:رییس من اینکارو کردم ولی باور کنید این به شرکت خیلی کمک میکنه،بعدم من این تصمیم رو تنهایی نگرفتم، معاونتون بهم گفت اینکارو کنم؛ گفت شما خبر دارید. _معاونم؟منظورت خانم جاوید؟کجاست؟ چرانمی بینمش؟ نصرتی، سریع بگوبیاد. امروز به همه نشون میدم من آشناودوست حالیم نمیشه.حسابشو می رسم. {کارمندا } بهتر! از همون اول از این دختره جاوید خوشم نمی اومد. هرچی فیس و افاده هست توی خودش جمع کرده. آره.بهتر،خداکنه اخراج بشه،انگاری همه کاره شرکت. _نگاه کن هنوز مغرور_حالا قیافت رو بعد اخراج می بینیم. جاوید دستش رو به سمت دستگیره در اتاق آتریسا برد،و بدون در زدن دستگیره درو کشید،همه حرفا رو شنید و فقط به کلمه احمقا اکتفاکرد. اینو باش دیدی چه جوری نگام میکرد؟این دیگه آخراشه. ;ولش کن بزار تا آخرین لحظه زورش رو بزنه. آتریسا: خانم جاوید!در زدن بلد نیستی؟که اینجوری مثل گاو سرت رو میندازی پایین میای تو؟ +آخه من و تو که از این حرفا نداریم.حالابگو ببینم چی شده؟این کارمنداچی میگفتن؟ _یعنی نمیفهمی! ازهیچی هم خبرنداری. پس این پرونده رو بگیر بخون. +اها!سرقضیه این شرکت وای جی؟ آتریسا تو خودت میدونی من هرکار میکنم به نفعت.تاحالا چیزی رو انجام دادم که برای خودت یا اینجا بد باشه. _درسته ولی نباید قبلش بامن صحبت میکردی؟جوری رفتارنکن که دیگران فکر کنن تو رییس اینجایی. من فقط یک هفته نبودم ولی میام و بااین خبر روبه رو میشم. +فکر میکردم به نفعت باشه. _من تورو اینجاآوردم تاروزی که بهم بگی طبق قرارمون عمل کنم،نه اینکه فوضولی کنی. هووف به هرحال من باید اخراجت کنم چون قانون من برای همه یکسان. آتریسا: خیلی وقت بودکه دلم میخواست به یه بهانه اون ساحره رو از شرکتم دور کنم وحالااین فرصت خوب پیش اومده بود وباید ازش استفاده میکردم.باصدای بلند سرش داد زدم جوری که هرکسی که بیرون بودصدامو بشنوه درو باز کردم و به بیرون هلش دادم. _سریع میری حسابداری واسه تسویه حساب دلم نمیخواد هیچ وقت اون ریختت رو ببینم بعد هم بازوش وگرفتم و بردمش توی راهرو سرش و به سمتم برگردوند و گفت: +می بینم خیلی داری لذت میبری. _چه جورم،جای من نیستی که بفهمی.ولی خودت میدونی زیادی داشتی واسم شاخ میشدی. +نگران نباش،به زودی جاهامون عوض میشه. -_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-__-_-_ ادامه دارد.... [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان روح از من جسم از تو| گل بنفش
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین