انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان روح از من جسم از تو| گل بنفش
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="گل بنفش" data-source="post: 128026" data-attributes="member: 7513"><p>فصل ۱</p><p></p><p></p><p>_حس عجیبی داشتم همراه با ترس شدید واقعا هم وحشتناک بود،قرار ملاقات سرنوشت سازی داشتم. هنوز ندیده بودمش ولی باورم شده بود اون واقعی. وخودم هم نمیدونم چرا منی که برای همه چیز دلیل و مدرک میخواستم حالا باورم شده بود که جادوگرها وجود دارند. شاید به خاطر درموندگیم بود،شاید چون تنهاراه جلوی من بود به خودم گفته بودم چیزی نیست اگر نشد اینم بزار کنار بقیه شون چیزی کم نمیشه ازت که باید امتحانش کنی،خب اگر مشکلت حل نشد بر می گردی مگه نه.جایی برای پشیمونی نبودچون داشتم نزدیک میشدم </p><p>سه تا پیچ رو رد میکردم می رسیدم.سرعتم و بیشتر کردم یه نگاه به آدرسی که بهم داده بود انداختم. بهم تأکید کرده بود به موقع برسم زمان خیلی براش مهم بود.</p><p>لعنتی،ماشین مضخرف،بازیت گرفته؟؟ الان باید خراب شی.اونم وسط پیچ آخر. خدای من.خیلی وقت ندارم،اشکال نداره .</p><p>پیاده شدم وشروع کردم به دویدن،همین جوری هم دیرم شده بود.هرچی نزدیک تر میشدم حس میکردم باد سرد می وزه.لابلای زوزه بادصداهای نامفهومی رو می شنیدم.ترسناک بود. </p><p>احساس میکردم تنها نیستم پشت بوته ها کسی هست .صدای زوزه گرگ ها که با خنده وگریه آمیخته شده بود و اون سرما که تو چله تابستون بی سابقه بود.حس میکردی زمستون اومده.هرچی نزدیک تر میشدم باد شدید تر می وزید،انگار میخواست مانع ورد من بشه،یه لحظه تصمیم گرفتم فرار کنم همه چی رو ول کنم و برم اما.....(ذهن من پرواز کن سوی خیال/آن طرف ها هم نرو بامن بیا.آن طرف ها گرگ ها خوابیده اند/از برایت تا صبح رقصیده اند.آن طرف هاهم نرو طرار هست/از برای کارش هم، ابزار هست)</p><p></p><p></p><p>پارت دوم.</p><p>اما همه چیز پشت سرم محو شده بود،هیچ اثری نبود نه از صدای زوزه و نه از باد،وقتی رومو برگردوندم یه خونه رو دیدم،در و دیوارش آدم و یاد خونه های جن زده می انداخت دقت که کردم این خونه خودش بود .</p><p>تو ذهنم از خودم خندم گرفته بود،میخواستم فرار کنم؟اونم من؟دیوانه!!احمق.</p><p></p><p></p><p>جادوگر:</p><p>کم کم داشت صبرم سرمی اومد،پس این دختر ،کی میخواست بیاد؟بهش گفته بودم من بیشتر از همه از بدقولی بدم میاد. اما خب چه میشه کرد؟!!این همه صبر ارزشش رو داره، آخه این مشتری خیلی برام عزیزه باهمه فرق داره.</p><p>می تونستم نزدیک شدنش رو احساس کنم اما فهمیدم پشیمون شده، دختره بی همه چیز،فکر کرده حق پیشمون شدن رو داره!!اون از الان متعلق به منه.</p><p>هی تو!خدمتکار اماده باش تا از مهمون خوب پذیرایی کنی.</p><p></p><p>🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸</p><p></p><p>تا به خودم اومدم .خودمو جلوی ساختمون دیدم،انگشت اشارمو سمت زنگ در بردم و بالاخره زنگ زدم.صدایی بلند شد</p><p>_ سلام،خوش اومدی ٫مشتری عزیز. در باز دستگیره رو به بکش و بیا داخل. دستگیره رو کشیدم و سریع به داخل رفتم،عجب خونه واقعا فوق العاده بود.خیلی با نمای بیرونش فرق داشت اما به هیچ وجه نمیشد حاله منفی خونه رو انکار کرد.</p><p>یه سالن خیلی بزرگ با پنجره هایی که پرده های قرمز مخملی داشت،مبل های خونه هم مشکی بود ،سقف خونه به سبک ایتالیایی ساخته شده بود.تا جادوگر بیاد با چشمام همه جا خونه نه ببخشید عمارت رو یه نگاه انداختم،زمانی که وارد شدم داخل راهرو سمت راست یه دربود اما به خاطر اینکه نمیخواستم باعث عصبانیتش بشم از رفتن به اون سمت امتناع کردم و شروع کردم به نگاه کردم به بقیه قسمت ها ولی نمیشد حسابی کنجکاو شده بودم حالا میفهمم چرا توی فیلما همین طوری ان رفتم سمتش ،نمیدونستم چی داخلش بود که باعث این همه کشش در من شده بود؟اما تا برسم صدای کسی رو شنیدم.</p><p>🔸🔸🔸🔸🔸🔆🔆🔆🔆🔆🔸🔸🔸🔸🔸🔸</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="گل بنفش, post: 128026, member: 7513"] فصل ۱ _حس عجیبی داشتم همراه با ترس شدید واقعا هم وحشتناک بود،قرار ملاقات سرنوشت سازی داشتم. هنوز ندیده بودمش ولی باورم شده بود اون واقعی. وخودم هم نمیدونم چرا منی که برای همه چیز دلیل و مدرک میخواستم حالا باورم شده بود که جادوگرها وجود دارند. شاید به خاطر درموندگیم بود،شاید چون تنهاراه جلوی من بود به خودم گفته بودم چیزی نیست اگر نشد اینم بزار کنار بقیه شون چیزی کم نمیشه ازت که باید امتحانش کنی،خب اگر مشکلت حل نشد بر می گردی مگه نه.جایی برای پشیمونی نبودچون داشتم نزدیک میشدم سه تا پیچ رو رد میکردم می رسیدم.سرعتم و بیشتر کردم یه نگاه به آدرسی که بهم داده بود انداختم. بهم تأکید کرده بود به موقع برسم زمان خیلی براش مهم بود. لعنتی،ماشین مضخرف،بازیت گرفته؟؟ الان باید خراب شی.اونم وسط پیچ آخر. خدای من.خیلی وقت ندارم،اشکال نداره . پیاده شدم وشروع کردم به دویدن،همین جوری هم دیرم شده بود.هرچی نزدیک تر میشدم حس میکردم باد سرد می وزه.لابلای زوزه بادصداهای نامفهومی رو می شنیدم.ترسناک بود. احساس میکردم تنها نیستم پشت بوته ها کسی هست .صدای زوزه گرگ ها که با خنده وگریه آمیخته شده بود و اون سرما که تو چله تابستون بی سابقه بود.حس میکردی زمستون اومده.هرچی نزدیک تر میشدم باد شدید تر می وزید،انگار میخواست مانع ورد من بشه،یه لحظه تصمیم گرفتم فرار کنم همه چی رو ول کنم و برم اما.....(ذهن من پرواز کن سوی خیال/آن طرف ها هم نرو بامن بیا.آن طرف ها گرگ ها خوابیده اند/از برایت تا صبح رقصیده اند.آن طرف هاهم نرو طرار هست/از برای کارش هم، ابزار هست) پارت دوم. اما همه چیز پشت سرم محو شده بود،هیچ اثری نبود نه از صدای زوزه و نه از باد،وقتی رومو برگردوندم یه خونه رو دیدم،در و دیوارش آدم و یاد خونه های جن زده می انداخت دقت که کردم این خونه خودش بود . تو ذهنم از خودم خندم گرفته بود،میخواستم فرار کنم؟اونم من؟دیوانه!!احمق. جادوگر: کم کم داشت صبرم سرمی اومد،پس این دختر ،کی میخواست بیاد؟بهش گفته بودم من بیشتر از همه از بدقولی بدم میاد. اما خب چه میشه کرد؟!!این همه صبر ارزشش رو داره، آخه این مشتری خیلی برام عزیزه باهمه فرق داره. می تونستم نزدیک شدنش رو احساس کنم اما فهمیدم پشیمون شده، دختره بی همه چیز،فکر کرده حق پیشمون شدن رو داره!!اون از الان متعلق به منه. هی تو!خدمتکار اماده باش تا از مهمون خوب پذیرایی کنی. 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 تا به خودم اومدم .خودمو جلوی ساختمون دیدم،انگشت اشارمو سمت زنگ در بردم و بالاخره زنگ زدم.صدایی بلند شد _ سلام،خوش اومدی ٫مشتری عزیز. در باز دستگیره رو به بکش و بیا داخل. دستگیره رو کشیدم و سریع به داخل رفتم،عجب خونه واقعا فوق العاده بود.خیلی با نمای بیرونش فرق داشت اما به هیچ وجه نمیشد حاله منفی خونه رو انکار کرد. یه سالن خیلی بزرگ با پنجره هایی که پرده های قرمز مخملی داشت،مبل های خونه هم مشکی بود ،سقف خونه به سبک ایتالیایی ساخته شده بود.تا جادوگر بیاد با چشمام همه جا خونه نه ببخشید عمارت رو یه نگاه انداختم،زمانی که وارد شدم داخل راهرو سمت راست یه دربود اما به خاطر اینکه نمیخواستم باعث عصبانیتش بشم از رفتن به اون سمت امتناع کردم و شروع کردم به نگاه کردم به بقیه قسمت ها ولی نمیشد حسابی کنجکاو شده بودم حالا میفهمم چرا توی فیلما همین طوری ان رفتم سمتش ،نمیدونستم چی داخلش بود که باعث این همه کشش در من شده بود؟اما تا برسم صدای کسی رو شنیدم. 🔸🔸🔸🔸🔸🔆🔆🔆🔆🔆🔸🔸🔸🔸🔸🔸 [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان روح از من جسم از تو| گل بنفش
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین