انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان دختر سرداب| محمدامین(رضا)سیاهپوشان
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="شاهزاده آبی مرداد" data-source="post: 83120" data-attributes="member: 1221"><p>پارت بیست و نهم </p><p></p><p>ماشین رو گاز می دادم و به سمت بیمارستان می رفتم ، دستم رو به سمت سیستم ماشین بردم و آهنگ مورد علاقه نهال توی ماشین پلی شد</p><p></p><p> _ تو زندگی ت سرزده پیدا شدم</p><p></p><p>میخواستم عاشق نشم اما شدم</p><p></p><p>تموم لحظه هامو دوره کردم</p><p></p><p>قرار گذاشتم دیگه بر نگردم</p><p></p><p>قرار گذاشتم با غمت تا کنم</p><p></p><p>نبینمت امروز و فردا کنم</p><p></p><p>من نباید آدم سابق بشم</p><p></p><p>من نباید دوباره عاشق بشم</p><p></p><p>چشمای تو کار خودش رو کردو</p><p></p><p>تونست بلرزونه دل یه مرد و</p><p></p><p>حال و هوام خیلی عجیب غریبه</p><p></p><p>عجب گرفتاری شدم غریبه</p><p></p><p>چشمای تو کار خودش رو کردو</p><p></p><p>تونست بلرزونه دل یه مرد و</p><p></p><p>حال و هوام خیلی عجیب غریبه</p><p></p><p>عجب گرفتاری شدم غریبه</p><p></p><p>من از تب و عشق و جنون میترسم</p><p> </p><p>از فردای هر دوتامون میترسم</p><p></p><p>خندیدن ش به گریش نمی ارزه</p><p></p><p>پس نباید دست و دلم به لرزه</p><p></p><p>من از تب و عشق و جنون میترسم</p><p></p><p>از فردای هر دوتامون میترسم</p><p></p><p>خندیدن ش به گریش نمی ارزه</p><p></p><p>پس نباید دست و دلم به لرز ه</p><p></p><p>چشمای تو کار خودش رو کردو</p><p></p><p>تونست بلرزونه دل یه مرد و</p><p></p><p>حال و هوام خیلی عجیب غریبه</p><p></p><p>عجب گرفتاری شدم غریبه</p><p></p><p>چشمای تو کار خودش رو کردو</p><p></p><p>تونست بلرزونه دل یه مرد و</p><p></p><p></p><p>حال و هوام خیلی عجیب غریبه</p><p></p><p>عجب گرفتاری شدم غریبه</p><p></p><p>(سرزده_ امیرمسعودصالحی)</p><p></p><p>این آهنگ ، آهنگی بود که وقتی با نهال هم دانشگاهی بودیم همیشه توی ماشین م پلی می کرد و با ادا و عشوه با آهنگ هم خونی می کرد . همیشه دلم یه جور خوبی می شد برای این کارهاش و مطمئنم خداهم از آفریدن همچین موجود و انسانی به وجد می اومد . بعد از ماجرای تصادف حدود دوماه توی بیمارستان بودم و مرخص شدم ولی نهال دقیقا صد و هشتاد و هفت روزه که توی کماست و حالش گاهی خوب ، گاهی بد و گاهی ...</p><p></p><p> کلمه ای مناسب رو نمی خواستم به زبون بیارم ولی اومد . گاهی رو به موت و مرگ می رفت . به قول پرستارش خانم کدخدایی گاهی تا بوسیدن روی ماه عزرائیل می رفت و بر می گشت . کم- کم داشتم امیدم رو کامل از دست می دادم ولی بازم خدا همراهم بود . اشک نم نمک راه خودش رو پیدا کرد و روی گونه هام شروع به حرکت کرد و دیدم رو تار کرد . به سختی ماشین رو به گوشه ای هدایت کردم و همون طور که آهنگ سرزده برای بار چندم پلی می شد ، باصدای بلند به زیر گریه زدم .</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="شاهزاده آبی مرداد, post: 83120, member: 1221"] پارت بیست و نهم ماشین رو گاز می دادم و به سمت بیمارستان می رفتم ، دستم رو به سمت سیستم ماشین بردم و آهنگ مورد علاقه نهال توی ماشین پلی شد _ تو زندگی ت سرزده پیدا شدم میخواستم عاشق نشم اما شدم تموم لحظه هامو دوره کردم قرار گذاشتم دیگه بر نگردم قرار گذاشتم با غمت تا کنم نبینمت امروز و فردا کنم من نباید آدم سابق بشم من نباید دوباره عاشق بشم چشمای تو کار خودش رو کردو تونست بلرزونه دل یه مرد و حال و هوام خیلی عجیب غریبه عجب گرفتاری شدم غریبه چشمای تو کار خودش رو کردو تونست بلرزونه دل یه مرد و حال و هوام خیلی عجیب غریبه عجب گرفتاری شدم غریبه من از تب و عشق و جنون میترسم از فردای هر دوتامون میترسم خندیدن ش به گریش نمی ارزه پس نباید دست و دلم به لرزه من از تب و عشق و جنون میترسم از فردای هر دوتامون میترسم خندیدن ش به گریش نمی ارزه پس نباید دست و دلم به لرز ه چشمای تو کار خودش رو کردو تونست بلرزونه دل یه مرد و حال و هوام خیلی عجیب غریبه عجب گرفتاری شدم غریبه چشمای تو کار خودش رو کردو تونست بلرزونه دل یه مرد و حال و هوام خیلی عجیب غریبه عجب گرفتاری شدم غریبه (سرزده_ امیرمسعودصالحی) این آهنگ ، آهنگی بود که وقتی با نهال هم دانشگاهی بودیم همیشه توی ماشین م پلی می کرد و با ادا و عشوه با آهنگ هم خونی می کرد . همیشه دلم یه جور خوبی می شد برای این کارهاش و مطمئنم خداهم از آفریدن همچین موجود و انسانی به وجد می اومد . بعد از ماجرای تصادف حدود دوماه توی بیمارستان بودم و مرخص شدم ولی نهال دقیقا صد و هشتاد و هفت روزه که توی کماست و حالش گاهی خوب ، گاهی بد و گاهی ... کلمه ای مناسب رو نمی خواستم به زبون بیارم ولی اومد . گاهی رو به موت و مرگ می رفت . به قول پرستارش خانم کدخدایی گاهی تا بوسیدن روی ماه عزرائیل می رفت و بر می گشت . کم- کم داشتم امیدم رو کامل از دست می دادم ولی بازم خدا همراهم بود . اشک نم نمک راه خودش رو پیدا کرد و روی گونه هام شروع به حرکت کرد و دیدم رو تار کرد . به سختی ماشین رو به گوشه ای هدایت کردم و همون طور که آهنگ سرزده برای بار چندم پلی می شد ، باصدای بلند به زیر گریه زدم . [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان دختر سرداب| محمدامین(رضا)سیاهپوشان
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین