انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان تنها خیال من | اسما
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="دختر شعر" data-source="post: 114994" data-attributes="member: 5342"><p>#ar </p><p>#p2</p><p></p><p>...</p><p>(ارام) </p><p></p><p></p><p>روبه روی درخت برومندی می ایستم! </p><p>اشکانم را پاک میکنم و میگویم: من نباید اینقدر ضعیف باشم! نباید جا بزنم! </p><p>در میان انبوه اشک سعی میکنم نفس عمیقی بکشم.. </p><p>پشتم را به درخت میکنم و مینشینم، تکیه ام را به درخت میدهم و دوباره نفس میکشمـــ.. </p><p>با خود زمزمه وار میگویم: </p><p>+من کار بدی انجام ندادم، من فقط از دست اون دزدا فرار کردم و دوییدم اینجا الانم نمیدونم چطور باید برگردم؟! </p><p></p><p>... </p><p>کم کم هوا تاریک میشود و سیاهی در کمین آفتاب سوزان و زرد رنگ استـــ. </p><p>هنوز به درخت تکیه داده ام اما باید فکری کنم، بلند میشومــــ</p><p>از هر طرف جنگل صداهای مختلفی می آید، چشمانم را میبندم و به صداها گوش میسپارمــــــ</p><p>صدای کلاغ، صدای تکان خوردن شاخ و برگ پریشان درختان توسط باد، صدای جوش و خروش رود!! </p><p></p><p>چشمانم را باز می کنم باید به کدام سمت بروم؟؟ </p><p>لبخند میزنم کوله پشتی آبی رنگم را روی شانه ام مرتب میکنم و پیش میروم... </p><p></p><p>به سمت رودی که سعی دارد به نوعی با من سخن بگوید میروم! </p><p>کمی بعد به رود زلال و زیبایی میرسم؛ سریع کوله را کناری می اندازم و به طرف رود میدومـــــ</p><p></p><p>دستانم را میشویم و خنکای آب حس آرامشی را برایم به همراه می آورد! </p><p>لبخند میزنم، از آن آب زلال یک مشت مینوشم...</p><p></p><p>دانای کل: </p><p></p><p>چشمانش را باز میکند و بلند میشود همه جا تاریک است، متوجه میشود که داخل کلبه خوابیده بوده، می ایستد و به طرف در کلبه میرود.. </p><p>دستگیره در را میچرخاند و از کلبه بیرون میرود! </p><p>امشب! مهمانی مخصوصی دارند و برای همین است که دوروزی میشود به همراه چند تن از افراد فرقه به عمارت آمده اند تا تدارک لازم را ببینند.. </p><p>اینجا، دورو بر آن عمارت بزرگ و خوفناک هیچ خانه ای وجود ندارد و فقط این کلبه چوبی و یک جنگل پر از درختان بلند وجود دارد که عمارت را به طور کامل از دید مردم مخفی نگه داشته! </p><p>با به یاد اوردن آن جنگل نحس که جان خواهرش را گرفت اخمی بر صورتش مینشیند و دستانش را مشت میکند. </p><p>با به یادآوری زمان مهمانی، به راه می افتد و اول تصمیم میگیرد به طرف رود برود و دستو صورتش را بشوید و بعد هم باید میکاپ مخصوص را روی صورتش انجام بدهد و خود را به محل مهمانی برساند.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="دختر شعر, post: 114994, member: 5342"] #ar #p2 ... (ارام) روبه روی درخت برومندی می ایستم! اشکانم را پاک میکنم و میگویم: من نباید اینقدر ضعیف باشم! نباید جا بزنم! در میان انبوه اشک سعی میکنم نفس عمیقی بکشم.. پشتم را به درخت میکنم و مینشینم، تکیه ام را به درخت میدهم و دوباره نفس میکشمـــ.. با خود زمزمه وار میگویم: +من کار بدی انجام ندادم، من فقط از دست اون دزدا فرار کردم و دوییدم اینجا الانم نمیدونم چطور باید برگردم؟! ... کم کم هوا تاریک میشود و سیاهی در کمین آفتاب سوزان و زرد رنگ استـــ. هنوز به درخت تکیه داده ام اما باید فکری کنم، بلند میشومــــ از هر طرف جنگل صداهای مختلفی می آید، چشمانم را میبندم و به صداها گوش میسپارمــــــ صدای کلاغ، صدای تکان خوردن شاخ و برگ پریشان درختان توسط باد، صدای جوش و خروش رود!! چشمانم را باز می کنم باید به کدام سمت بروم؟؟ لبخند میزنم کوله پشتی آبی رنگم را روی شانه ام مرتب میکنم و پیش میروم... به سمت رودی که سعی دارد به نوعی با من سخن بگوید میروم! کمی بعد به رود زلال و زیبایی میرسم؛ سریع کوله را کناری می اندازم و به طرف رود میدومـــــ دستانم را میشویم و خنکای آب حس آرامشی را برایم به همراه می آورد! لبخند میزنم، از آن آب زلال یک مشت مینوشم... دانای کل: چشمانش را باز میکند و بلند میشود همه جا تاریک است، متوجه میشود که داخل کلبه خوابیده بوده، می ایستد و به طرف در کلبه میرود.. دستگیره در را میچرخاند و از کلبه بیرون میرود! امشب! مهمانی مخصوصی دارند و برای همین است که دوروزی میشود به همراه چند تن از افراد فرقه به عمارت آمده اند تا تدارک لازم را ببینند.. اینجا، دورو بر آن عمارت بزرگ و خوفناک هیچ خانه ای وجود ندارد و فقط این کلبه چوبی و یک جنگل پر از درختان بلند وجود دارد که عمارت را به طور کامل از دید مردم مخفی نگه داشته! با به یاد اوردن آن جنگل نحس که جان خواهرش را گرفت اخمی بر صورتش مینشیند و دستانش را مشت میکند. با به یادآوری زمان مهمانی، به راه می افتد و اول تصمیم میگیرد به طرف رود برود و دستو صورتش را بشوید و بعد هم باید میکاپ مخصوص را روی صورتش انجام بدهد و خود را به محل مهمانی برساند. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان تنها خیال من | اسما
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین