انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان به شیطونی من به لجبازیه تو عسل خان بابایی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="asal__147" data-source="post: 107214" data-attributes="member: 2624"><p>به من من افتادم که با حرف آدرین دلم سوخت به حالش .</p><p>تو غلط می کنی باهاش اینجوری حرف میزنی اصلا به تو چه ربطی داره به جای معذرت خواستن اومدی دری وری می گی ؟ واسه چی باید ازش معذرت خواهی کنم ها مگه چی کار کردم ؟ تو اومدی بالا بیای سرش داد هوار کنی ها ما هم برا اینکه جلوتو بگیریم اومدیم که اینجوری زدیم اوفتاده کمرش نفله شده. با این حرفاشون واقعا داشتم سر درد می شدم واسه همین داد زدم ساکت اه هر کی یه چی می گه گم شید برید پایین بابا من تولد نخواستم الان دارید مثلا همکاری می کنید تولد بگیرید امروز هزار تا بلا سرم آوردید ولی به جا اینکه پشیمون باشید به چشمایه آرزو نگاه کردم طلبکارید و حرفایی رو که آدم حتا با اون لحن به دشمنشم نمی زنه رو کردم طرف آدرین از خودم جداش کردم نکبتو والا و تو ادین خان که سر آرزو اون مدلی حرف میزنی و شماتتش می کنی خود شما بد تر از اون بلا رو سر من اوردین یه نگاه کردم کردم تو چشاش هزار تا مدل بد اه چرا واسه نگاه آدما کلاسی چیزی نیست من ثبت نام کنم والا الان از کجا بفهمم این چشما ناراحت خشمگینه یا لجباز البته این سه تا رو خیلی راحت میشه تشخیص داد چون علاوه بر چشما حالت هایه دیگه شم داد می زنه یهو با عربده آدرین عین سیخ پریدم هی چته حیون با این حرفم جری تر شد بلند شد همه رو با داد عربده زور از اتاق بیرون کرد درم قفل کرد وا از پشتم پسرا هی مشت میزدن به در وا خدایا جنی شده شروع کردم آیت الکرسی خوندن هی فوت می کردم طرفش اما بدتر شد برگشت با نگاه عصبانی و قدم هایه محکم به سمتم یورش آورد یا قمر بنی هاشم شهید شدم ننه اینو خوب فهمیده بود که آدرین تو عصبانیت هیچی حالیش نیست الان اون موقعه بود اون میومد منم با اون کمر دردم هی فرار می کردم که اتر از موهام گرفتم که اشکم در اومد . کجا س×ل×ی×ط×ه خانم حالا زبونت واسه من دراز شده اره قطع می کنم زبونی رو که واسه من دراز بشه الان جوری ادمت می کنم که دیگه زر زر اضافی نکنی فکر کردی دوبار بهت خندیدم خبریه اره می کشمت کاری می کنم روزی صد بار به پام بیوفتیم دختره هر جایی با این حرفاش قشنگ تخریب شخصیتیم کرد داغونم کرد برا بار چندمی بود نمیدونم ولی قلب غرورم رو با هم شکوند یهو با شتاب رو تخت پرتم کرد خودشم رو خیمه زد خیلی ترسیدم شروع کردم داد بیداد جیغ کشیدن پسرا خیلی داشتن تلاش می کردن ولی بی فایده بود این در ها همشون محکم بودن بابام این ویلا رو انقدر حرفیه ساخته بود انگار رئیس جمهوره و کسی انگار میخواد بیاد ترورش کنه . انقدر جیغ کشیدم گلوم پاره شده بود حس بدی داشتم حالم از همه چی بهم میخورد اون دیشب بهم ت×جـ×ـا×و×ز× کردو مثل یه ×ممنوعه× باهام برخورد کرد الان خودش گرفته خوابیده بلند شدم که زیر دلم تیر وحشت ناکی کشید ولی برام مهم نبود رفتم حموم شروع کردم خودم شستن انقدر پوستمو لیف کشیدم که همه پوستم سرخ شده بود حالم از خودم بهم میخورد اون پست فطرت این کادو باهم کرد هیچ وقت نمی گذرم ازش اومدم بیرون حال هیچی رو نداشتم دست کردم تو کمد یه ساحلی شکل همون دیروزی ولی لیموییشو ور داشتم با صندل عروسکی با شال زرد یه کیف هم برداشتم هر چی نیاز داشتم مثل پد قرص پول هندزفری هرچی ور داشتم آقا هنوز خواب بود کلید اتاق رو از شلوار منحوصش که روی زمین بود برداشتم درو باز کردم دیدم پسرا دخترا پشت در از خواب رفتن هه بی اهمیت رفتم بیرون نمیدونم کجا ولی همین جوری پیاده میرفتم کمر دلم به شدت درد می کرد و من شب تولدم به همچون وضعی دچار شدم چه شبی چقدر منحوص ترسناک وقتی به خودم اومدم که دیدم اومدم لب دریا و هنزفری هام تو گوشمه</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="asal__147, post: 107214, member: 2624"] به من من افتادم که با حرف آدرین دلم سوخت به حالش . تو غلط می کنی باهاش اینجوری حرف میزنی اصلا به تو چه ربطی داره به جای معذرت خواستن اومدی دری وری می گی ؟ واسه چی باید ازش معذرت خواهی کنم ها مگه چی کار کردم ؟ تو اومدی بالا بیای سرش داد هوار کنی ها ما هم برا اینکه جلوتو بگیریم اومدیم که اینجوری زدیم اوفتاده کمرش نفله شده. با این حرفاشون واقعا داشتم سر درد می شدم واسه همین داد زدم ساکت اه هر کی یه چی می گه گم شید برید پایین بابا من تولد نخواستم الان دارید مثلا همکاری می کنید تولد بگیرید امروز هزار تا بلا سرم آوردید ولی به جا اینکه پشیمون باشید به چشمایه آرزو نگاه کردم طلبکارید و حرفایی رو که آدم حتا با اون لحن به دشمنشم نمی زنه رو کردم طرف آدرین از خودم جداش کردم نکبتو والا و تو ادین خان که سر آرزو اون مدلی حرف میزنی و شماتتش می کنی خود شما بد تر از اون بلا رو سر من اوردین یه نگاه کردم کردم تو چشاش هزار تا مدل بد اه چرا واسه نگاه آدما کلاسی چیزی نیست من ثبت نام کنم والا الان از کجا بفهمم این چشما ناراحت خشمگینه یا لجباز البته این سه تا رو خیلی راحت میشه تشخیص داد چون علاوه بر چشما حالت هایه دیگه شم داد می زنه یهو با عربده آدرین عین سیخ پریدم هی چته حیون با این حرفم جری تر شد بلند شد همه رو با داد عربده زور از اتاق بیرون کرد درم قفل کرد وا از پشتم پسرا هی مشت میزدن به در وا خدایا جنی شده شروع کردم آیت الکرسی خوندن هی فوت می کردم طرفش اما بدتر شد برگشت با نگاه عصبانی و قدم هایه محکم به سمتم یورش آورد یا قمر بنی هاشم شهید شدم ننه اینو خوب فهمیده بود که آدرین تو عصبانیت هیچی حالیش نیست الان اون موقعه بود اون میومد منم با اون کمر دردم هی فرار می کردم که اتر از موهام گرفتم که اشکم در اومد . کجا س×ل×ی×ط×ه خانم حالا زبونت واسه من دراز شده اره قطع می کنم زبونی رو که واسه من دراز بشه الان جوری ادمت می کنم که دیگه زر زر اضافی نکنی فکر کردی دوبار بهت خندیدم خبریه اره می کشمت کاری می کنم روزی صد بار به پام بیوفتیم دختره هر جایی با این حرفاش قشنگ تخریب شخصیتیم کرد داغونم کرد برا بار چندمی بود نمیدونم ولی قلب غرورم رو با هم شکوند یهو با شتاب رو تخت پرتم کرد خودشم رو خیمه زد خیلی ترسیدم شروع کردم داد بیداد جیغ کشیدن پسرا خیلی داشتن تلاش می کردن ولی بی فایده بود این در ها همشون محکم بودن بابام این ویلا رو انقدر حرفیه ساخته بود انگار رئیس جمهوره و کسی انگار میخواد بیاد ترورش کنه . انقدر جیغ کشیدم گلوم پاره شده بود حس بدی داشتم حالم از همه چی بهم میخورد اون دیشب بهم ت×جـ×ـا×و×ز× کردو مثل یه ×ممنوعه× باهام برخورد کرد الان خودش گرفته خوابیده بلند شدم که زیر دلم تیر وحشت ناکی کشید ولی برام مهم نبود رفتم حموم شروع کردم خودم شستن انقدر پوستمو لیف کشیدم که همه پوستم سرخ شده بود حالم از خودم بهم میخورد اون پست فطرت این کادو باهم کرد هیچ وقت نمی گذرم ازش اومدم بیرون حال هیچی رو نداشتم دست کردم تو کمد یه ساحلی شکل همون دیروزی ولی لیموییشو ور داشتم با صندل عروسکی با شال زرد یه کیف هم برداشتم هر چی نیاز داشتم مثل پد قرص پول هندزفری هرچی ور داشتم آقا هنوز خواب بود کلید اتاق رو از شلوار منحوصش که روی زمین بود برداشتم درو باز کردم دیدم پسرا دخترا پشت در از خواب رفتن هه بی اهمیت رفتم بیرون نمیدونم کجا ولی همین جوری پیاده میرفتم کمر دلم به شدت درد می کرد و من شب تولدم به همچون وضعی دچار شدم چه شبی چقدر منحوص ترسناک وقتی به خودم اومدم که دیدم اومدم لب دریا و هنزفری هام تو گوشمه [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
رمان به شیطونی من به لجبازیه تو عسل خان بابایی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین