شعر دوبیتی•~•

[هاویر]

عقل بیهوده سَرِ طرحِ معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد؟!❤️

 

[هاویر]

سعدی چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو
ای بی بصر ! من میروم ؟ او میکشد قلاب را ..

| #سعدی |

 

[هاویر]

گرچه میرانی مرا از خود ولی بی اختیار
بی نهایت "بار" می خواهم تو را دیوانه وار ..

| #سیدشهرام_علیزاده |

 

[هاویر]

عشق تو چه داند که دل ما به چه حال است؟
آتش خبر از سوزش پروانه ندارد

غم را چه غم است اینکه خراب است دل ما؟
سیلاب بهاری غم ویرانه ندارد...

#میرزا_مهدی_مستوفی

 

[هاویر]

مثل یک باران پاییزی پس از تو قسمت بادم...
خدا حافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم...

 

[هاویر]

بوی جانْ می‌شنوم از نَفَسِ بادِ بهار
کرده گویا گُذری بر لبِ جان پرورِ یار

مُژده‌ی مَقْدَمِ گُل در چمن آورده نسیم
وز پیِ دیدنِ او ديده‌ی نرگس شده چار

#شرفجهان_قزوینی

 

[هاویر]

من چاکر آنم که دلی برباید
یا دل به کسی دهد که جان آساید

آن کس که نه عاشق و نه معشوق کَسیست
در ملک خدای اگر نباشد شاید...

 

[هاویر]

تو برایم نفسی، جان و تنی، دنیایی
دلخوشم سختی اگر هست، تو هم اینجایی
خسته از مشغله‌هایم تو مرا مهمان کن
به نگاهی، شعری، حبه‌ی قندی، چایی
(مجید احمدی)