انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
دین و مذهب
متفرقه مذهبی
داستان مادر حضرت موسی ابن الجعفر
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="راضیه" data-source="post: 18560" data-attributes="member: 304"><p>ابن عکاشه به محضر امام باقر علیه السلام آمد و عرض کرد:</p><p>- چرا زمینه ازدواج امام صادق علیه السلام را فراهم نمى سازید، با آنکه زمان این کار فرا رسیده ؟ (موقع ازدواج اوست ).</p><p>در مقابل امام باقر علیه السلام کیسه مهر شده اى بود. فرمود:</p><p>- به زودى برده فروشى از اهل بربر مى آید و در سراى میمون منزل مى کند و با این کیسه پول از او دخترى براى ابو عبدالله امام صادق مى خریم .</p><p>مدتى گذشت . روزى خدمت امام باقر علیه السلام رفتیم . فرمود:</p><p>- آن برده فروشى که گفته بودم آمده ، اکنون این کیسه پول را بردارید و بروید از او دخترى را خریدارى کنید.</p><p>ابن عکاشه مى گوید: ما نزد آن برده فروش رفتیم و درخواست نمودیم یکى از کنیزان را به ما بفروشد. او گفت :</p><p>- هر چه کنیز داشتم فروختم . فقط دو کنیز مانده که هر دو مریض هستند، ولى حال یکى از آنها رو به بهبودى است .</p><p>گفتم : آنها را بیاور تا ببینم و او هر دو کنیز را آورد. گفتیم این کنیز حالش بهتر است . چند مى فروشى ؟</p><p>گفت : به هفتاد دینار.</p><p>گفتم : تخفیف بده .</p><p>گفت : از هفتاد دینار کمتر نمى فروشم .</p><p>گفتیم : ما او را به همین کیسه پول مى خریم . هر چه بود بى آن که بدانیم در کیسه چقدر پول است . نزد برده فروش شخصى محاسن سفید بود. به ما گفت : سر کیسه را باز کنید و پولهایش را بشمارید.</p><p>برده فروش گفت : نه ! باز نکنید. اگر مقدار خیلى کمترى از هفتاد دینار هم کمتر باشد، نمى فروشم .</p><p>پیرمرد گفت : نزدیک بیایید. ما نزدیکش رفتیم و سر کیسه را باز کردیم و شمردیم . دیدیم درست هفتاد دینار است . پولها را دادیم و آن کنیز را خریدیم و به خدمت امام باقر علیه السلام آوردیم و امام صادق علیه السلام در کنارش ایستاده بود، جریان خرید کنیز را براى امام محمد باقر علیه السلام عرض کردیم . امام شکر خدا را به جا آورد. سپس به کنیز فرمود:</p><p>- اسمت چیست ؟</p><p>گفت : اسمم حمیده است .</p><p>فرمود: ستوده باشى در دنیا و پسندیده باشى در آخرت . سپس امام علیه السلام از او پرسشهایى کرد و او جواب داد.</p><p>آن گاه امام باقر علیه السلام به فرزندش امام صادق علیه السلام رو کرد و گفت :</p><p>- این کنیز را با خود ببر.</p><p>و بدین ترتیب حمیده همسر امام صادق علیه السلام گردید و بهترین انسانها، حضرت موسى بن جعفر علیه السلام از او متولد شد.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="راضیه, post: 18560, member: 304"] ابن عکاشه به محضر امام باقر علیه السلام آمد و عرض کرد: - چرا زمینه ازدواج امام صادق علیه السلام را فراهم نمى سازید، با آنکه زمان این کار فرا رسیده ؟ (موقع ازدواج اوست ). در مقابل امام باقر علیه السلام کیسه مهر شده اى بود. فرمود: - به زودى برده فروشى از اهل بربر مى آید و در سراى میمون منزل مى کند و با این کیسه پول از او دخترى براى ابو عبدالله امام صادق مى خریم . مدتى گذشت . روزى خدمت امام باقر علیه السلام رفتیم . فرمود: - آن برده فروشى که گفته بودم آمده ، اکنون این کیسه پول را بردارید و بروید از او دخترى را خریدارى کنید. ابن عکاشه مى گوید: ما نزد آن برده فروش رفتیم و درخواست نمودیم یکى از کنیزان را به ما بفروشد. او گفت : - هر چه کنیز داشتم فروختم . فقط دو کنیز مانده که هر دو مریض هستند، ولى حال یکى از آنها رو به بهبودى است . گفتم : آنها را بیاور تا ببینم و او هر دو کنیز را آورد. گفتیم این کنیز حالش بهتر است . چند مى فروشى ؟ گفت : به هفتاد دینار. گفتم : تخفیف بده . گفت : از هفتاد دینار کمتر نمى فروشم . گفتیم : ما او را به همین کیسه پول مى خریم . هر چه بود بى آن که بدانیم در کیسه چقدر پول است . نزد برده فروش شخصى محاسن سفید بود. به ما گفت : سر کیسه را باز کنید و پولهایش را بشمارید. برده فروش گفت : نه ! باز نکنید. اگر مقدار خیلى کمترى از هفتاد دینار هم کمتر باشد، نمى فروشم . پیرمرد گفت : نزدیک بیایید. ما نزدیکش رفتیم و سر کیسه را باز کردیم و شمردیم . دیدیم درست هفتاد دینار است . پولها را دادیم و آن کنیز را خریدیم و به خدمت امام باقر علیه السلام آوردیم و امام صادق علیه السلام در کنارش ایستاده بود، جریان خرید کنیز را براى امام محمد باقر علیه السلام عرض کردیم . امام شکر خدا را به جا آورد. سپس به کنیز فرمود: - اسمت چیست ؟ گفت : اسمم حمیده است . فرمود: ستوده باشى در دنیا و پسندیده باشى در آخرت . سپس امام علیه السلام از او پرسشهایى کرد و او جواب داد. آن گاه امام باقر علیه السلام به فرزندش امام صادق علیه السلام رو کرد و گفت : - این کنیز را با خود ببر. و بدین ترتیب حمیده همسر امام صادق علیه السلام گردید و بهترین انسانها، حضرت موسى بن جعفر علیه السلام از او متولد شد. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
دین و مذهب
متفرقه مذهبی
داستان مادر حضرت موسی ابن الجعفر
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین