انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
سلام نویسندهی عزیز، یک نکتهی خیلی مهمی رو لازمه بدونی و اون هم اینه که در فرایند
رصد،
طراحی،
نقد،
ویراستاری،
کپیست،
و ... اگر ایرادی میبینی همون زمان به تیم مربوطه اطلاع بده. بعد از تایید شدن، هیچ تغییری در مرحلهی قبل داده نمیشه.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ داستان و دلنوشتههای در حال ترجمه
داستانک برای ساختن آتش(To Build a Fire)|مترجمAYSA_H
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="seon-ho" data-source="post: 75380" data-attributes="member: 154"><p><strong><span style="font-size: 18px">او پسرها را در حال یافتن جسد او در روز بعد تصویر کرد. ناگهان خود را با آنها دید، در امتداد مسیر آمده و دنبال خود میگردد. هنوز با آنها، به یک پیچ در مسیر رسید و خود را در برف دید. او دیگر به خودش تعلق نداشت؛ زیرا حتی آن موقع هم از خودش خارج شده بود، با پسرها ایستاده بود و در برف به خودش نگاه میکرد. مطمئناً سرد بود، فکر او بود. وقتی به ایالات متحده بازگشت، میتوانست به مردم بگوید سرمای واقعی چیست. او از این به رویایی از قدیمی تایمر در سولفور کریک رفت. میتوانست او را کاملاً واضح ببیند، گرم و راحت و در حال پیپ کشیدن.</span></strong></p><p><span style="font-size: 18px"><strong>مرد به قدیمیگر سولفور کریک زمزمه کرد: </strong></span></p><p><span style="font-size: 18px"><strong>- حق با تو بود، هوس پیر! حق با تو بود.</strong></span></p><p><span style="font-size: 18px"><strong>سپس مرد به خوابی رفت که به نظرش راحتترین و رضایت بخشترین خوابی بود که تا به حال دیده بود. سگ روبهروی او نشست و منتظر بود. روز کوتاه در یک گرگ و میش طولانی و آرام به پایان رسید. هیچ نشانهای از آتش سوزی وجود نداشت و علاوه بر این، در تجربه سگ هرگز نمیدانست که مردی در برف بنشیند و آتش نزند. با نزدیک شدن به گرگ و میش، اشتیاق مشتاقش به آتش بر آن چیره شد و با بلند کردن و جابهجایی بزرگ پاهایش، آهسته ناله کرد. سپس گوشهایش را صاف کرد و انتظار داشت که توسط مرد مورد سرزنش قرار گیرد؛ اما مرد ساکت ماند. بعداً سگ با صدای بلند ناله کرد و هنوز بعدها به مرد نزدیک شد و بوی مرگ را گرفت. این باعث شد که حیوان موهایش را بچرخاند و عقب بنشیند. کمی بیشتر تأخیر کرد و زیر ستارگانی که میپریدند و میرقصیدند و در آسمان سرد میدرخشیدند زوزه میکشید؛ سپس چرخید و از مسیر به سمت اردوگاهی که میدانست بالا رفت و سایر تأمینکنندگان غذا و آتشنشانی کجا بودند.</strong></span></p><p></p><p style="text-align: center"><strong><span style="font-size: 18px">پایان</span></strong></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="seon-ho, post: 75380, member: 154"] [B][SIZE=18px]او پسرها را در حال یافتن جسد او در روز بعد تصویر کرد. ناگهان خود را با آنها دید، در امتداد مسیر آمده و دنبال خود میگردد. هنوز با آنها، به یک پیچ در مسیر رسید و خود را در برف دید. او دیگر به خودش تعلق نداشت؛ زیرا حتی آن موقع هم از خودش خارج شده بود، با پسرها ایستاده بود و در برف به خودش نگاه میکرد. مطمئناً سرد بود، فکر او بود. وقتی به ایالات متحده بازگشت، میتوانست به مردم بگوید سرمای واقعی چیست. او از این به رویایی از قدیمی تایمر در سولفور کریک رفت. میتوانست او را کاملاً واضح ببیند، گرم و راحت و در حال پیپ کشیدن.[/SIZE][/B] [SIZE=18px][B]مرد به قدیمیگر سولفور کریک زمزمه کرد: - حق با تو بود، هوس پیر! حق با تو بود. سپس مرد به خوابی رفت که به نظرش راحتترین و رضایت بخشترین خوابی بود که تا به حال دیده بود. سگ روبهروی او نشست و منتظر بود. روز کوتاه در یک گرگ و میش طولانی و آرام به پایان رسید. هیچ نشانهای از آتش سوزی وجود نداشت و علاوه بر این، در تجربه سگ هرگز نمیدانست که مردی در برف بنشیند و آتش نزند. با نزدیک شدن به گرگ و میش، اشتیاق مشتاقش به آتش بر آن چیره شد و با بلند کردن و جابهجایی بزرگ پاهایش، آهسته ناله کرد. سپس گوشهایش را صاف کرد و انتظار داشت که توسط مرد مورد سرزنش قرار گیرد؛ اما مرد ساکت ماند. بعداً سگ با صدای بلند ناله کرد و هنوز بعدها به مرد نزدیک شد و بوی مرگ را گرفت. این باعث شد که حیوان موهایش را بچرخاند و عقب بنشیند. کمی بیشتر تأخیر کرد و زیر ستارگانی که میپریدند و میرقصیدند و در آسمان سرد میدرخشیدند زوزه میکشید؛ سپس چرخید و از مسیر به سمت اردوگاهی که میدانست بالا رفت و سایر تأمینکنندگان غذا و آتشنشانی کجا بودند.[/B][/SIZE] [CENTER][B][SIZE=18px]پایان[/SIZE][/B][/CENTER] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ داستان و دلنوشتههای در حال ترجمه
داستانک برای ساختن آتش(To Build a Fire)|مترجمAYSA_H
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین