انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
سلام نویسندهی عزیز، یک نکتهی خیلی مهمی رو لازمه بدونی و اون هم اینه که در فرایند
رصد،
طراحی،
نقد،
ویراستاری،
کپیست،
و ... اگر ایرادی میبینی همون زمان به تیم مربوطه اطلاع بده. بعد از تایید شدن، هیچ تغییری در مرحلهی قبل داده نمیشه.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ داستان و دلنوشتههای در حال ترجمه
داستانک برای ساختن آتش(To Build a Fire)|مترجمAYSA_H
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="seon-ho" data-source="post: 75368" data-attributes="member: 154"><p><strong><span style="font-size: 18px">مرد در مسیری که آمده بود نگاهی به عقب انداخت. یوکان یک مایل عرض داشت و زیر سه فوت یخ پنهان شده بود. بالای این یخ به اندازه فوت برف بود. همهاش سفید خالص بود و در موجهای ملایمی که در آن یخهای یخ تشکیل شده بود میغلتید. شمال و جنوب، تا آنجایی که چشمش میتوانست ببیند، سفید ناگسستنی بود، به جز خط موی تیرهای که از اطراف جزیره پوشیده از صنوبر به سمت جنوب منحنی و پیچ خورده بود و به سمت شمال منحنی و پیچ خورده بود. پشت یک جزیرهی پوشیده از صنوبر دیگر ناپدید شد. این خط موی تیره مسیری بود (مسیر اصلی) که پانصد مایل به جنوب به گذرگاه چیلکوت، دایه و آب نمک منتهی میشد و این به شمال هفتاد مایلی به داوسون منتهی شد و همچنان به سمت شمال، هزاران مایل به نولاتو و سرانجام به سنت مایکل در دریای برینگ، هزار مایل و نیم هزار دیگر.</span></strong></p><p><strong><span style="font-size: 18px">اما همهی اینها، دنبالهروی موی مرموز و طولانی، غیبت خورشید از آسمان، سرمای فوقالعاده و عجیب و غریب بودن همه آنها هیچ تاثیری بر مرد نمیگذاشت؛ دلیلش این نبود که مدتهاست به آن عادت کرده بود. او تازه وارد این سرزمین بود، چچاقو و این اولین زمستان او بود. مشکل او این بود که بدون تخیل بود. او در امور زندگی سریع و هوشیار بود؛ اما فقط در چیزها و نه در اهمیت. پنجاه درجه زیر صفر به معنای هشتاد درجه یخبندان بود. چنین واقعیتی او را به عنوان سردی و ناراحتی تحت تأثیر قرار داد و این تمام بود. این امر او را به تعمق در مورد ضعف خود به عنوان موجودی درجه حرارت، و به طور کلی در مورد ضعف انسان که فقط قادر به زندگی در محدودههای باریک معینی از گرما و سرما بود، سوق نداد. از آنجا به بعد او را به میدان حدسی جاودانگی و جایگاه انسان در جهان هستی رهنمون نشد. پنجاه درجه زیر صفر نشان دهنده یخ زدگی بود که درد دارد و باید با استفاده از دستکش، گوش بند، مقرنس گرم و جوراب ضخیم از آن محافظت کرد. پنجاه درجه زیر صفر برای او دقیقاً پنجاه درجه زیر صفر بود. این که چیزی بیشتر از این در آن وجود داشته باشد، فکری بود که هرگز به سر او خطور نکرد.</span></strong></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="seon-ho, post: 75368, member: 154"] [B][SIZE=18px]مرد در مسیری که آمده بود نگاهی به عقب انداخت. یوکان یک مایل عرض داشت و زیر سه فوت یخ پنهان شده بود. بالای این یخ به اندازه فوت برف بود. همهاش سفید خالص بود و در موجهای ملایمی که در آن یخهای یخ تشکیل شده بود میغلتید. شمال و جنوب، تا آنجایی که چشمش میتوانست ببیند، سفید ناگسستنی بود، به جز خط موی تیرهای که از اطراف جزیره پوشیده از صنوبر به سمت جنوب منحنی و پیچ خورده بود و به سمت شمال منحنی و پیچ خورده بود. پشت یک جزیرهی پوشیده از صنوبر دیگر ناپدید شد. این خط موی تیره مسیری بود (مسیر اصلی) که پانصد مایل به جنوب به گذرگاه چیلکوت، دایه و آب نمک منتهی میشد و این به شمال هفتاد مایلی به داوسون منتهی شد و همچنان به سمت شمال، هزاران مایل به نولاتو و سرانجام به سنت مایکل در دریای برینگ، هزار مایل و نیم هزار دیگر. اما همهی اینها، دنبالهروی موی مرموز و طولانی، غیبت خورشید از آسمان، سرمای فوقالعاده و عجیب و غریب بودن همه آنها هیچ تاثیری بر مرد نمیگذاشت؛ دلیلش این نبود که مدتهاست به آن عادت کرده بود. او تازه وارد این سرزمین بود، چچاقو و این اولین زمستان او بود. مشکل او این بود که بدون تخیل بود. او در امور زندگی سریع و هوشیار بود؛ اما فقط در چیزها و نه در اهمیت. پنجاه درجه زیر صفر به معنای هشتاد درجه یخبندان بود. چنین واقعیتی او را به عنوان سردی و ناراحتی تحت تأثیر قرار داد و این تمام بود. این امر او را به تعمق در مورد ضعف خود به عنوان موجودی درجه حرارت، و به طور کلی در مورد ضعف انسان که فقط قادر به زندگی در محدودههای باریک معینی از گرما و سرما بود، سوق نداد. از آنجا به بعد او را به میدان حدسی جاودانگی و جایگاه انسان در جهان هستی رهنمون نشد. پنجاه درجه زیر صفر نشان دهنده یخ زدگی بود که درد دارد و باید با استفاده از دستکش، گوش بند، مقرنس گرم و جوراب ضخیم از آن محافظت کرد. پنجاه درجه زیر صفر برای او دقیقاً پنجاه درجه زیر صفر بود. این که چیزی بیشتر از این در آن وجود داشته باشد، فکری بود که هرگز به سر او خطور نکرد.[/SIZE][/B] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ داستان و دلنوشتههای در حال ترجمه
داستانک برای ساختن آتش(To Build a Fire)|مترجمAYSA_H
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین