انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
سلام نویسندهی عزیز، یک نکتهی خیلی مهمی رو لازمه بدونی و اون هم اینه که در فرایند
رصد،
طراحی،
نقد،
ویراستاری،
کپیست،
و ... اگر ایرادی میبینی همون زمان به تیم مربوطه اطلاع بده. بعد از تایید شدن، هیچ تغییری در مرحلهی قبل داده نمیشه.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ رمانهای در حال ترجمه
ترجمه رمان ملکه نور و خاکستر | سودا محمدی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="ستاره سودا" data-source="post: 118672" data-attributes="member: 3794"><p>پارت بیست و یکم </p><p>میاب توجه رایدن را به خودش جلب کرد و به رایدن که روبرویاش در سالن نشسته بود خیره شد</p><p> میاب ابروهایش را در هم کشید و پرسید:</p><p>میاب:« منظورت چیه؟»</p><p> رایدن نفس عمیقی کشید و نگاه ثابتش را به سمت میتبنگه داشت و گفت:</p><p>رایدن:«من جایگزین دارم، یکی که توانایی من در به کارگیری قدرت هایم و چهارتا فرم را نیز تشدید می کند عناصر خاک، هوا، آب و آتش.»</p><p> میاب به عقب برگشت تا ستون فقراتش با بازوی صندلی پنجره هم سطح شود و در حالی که نفس می کشید دهانش را کمی باز کرد. </p><p>میاب:«"چرا زودتر به من نشان ندادی؟»</p><p> رایدن:«هر بار که کسی شکل دیگر من را می بیند، که طبیعی تر از آن یکی است ومیترسن به من نگاه کنن، من باید آگاهانه خود را هدایت کنم جادوی متحول کننده برای حفظ ظاهر من شبیه یک موجود است من حتی می توانم هنگام خواب به عنوان یک موجود ظاهر شوم.»</p><p> شانههای میاب هنوز سفت بود، اما چهرهاش آرام بود. </p><p>میاب:«"من میفهمم. من هم مجبور شدم بخش اعظم قدرتم را پنهان کنم. مردم دوست دارند هر کسی را باور کنند که هنجار وضعیت را مختل می کند و خطرناک است. اما، اگر اشکالی ندارد، من دوست دارم شما را ببینم قدرت کامل، از جمله فرم جایگزین شما.»</p><p>رایدن چشمانش را گشاد کرد و با تعجب به درخواست او دهانش را باز کرد.</p><p>رایدن:« مطمئنی هستی که میخوای ببینیش؟ این هیولا است من دروغ نخواهم گفت.»</p><p>میاب:« "من نمی ترسم. اگر بتوانم با مرگ و تاریکی روبرو شوم، از آنانیا جان سالم به در ببرم و گناه او، و دو نسل از پادشاهان متظاهر را تحمل کنم، آنگاه می توانم شاهد چیزی غیرعادی باشم علاوه بر این، از پنهان شدن خسته نشدی؟»</p><p> رایدن امیدوار بود با اعتماد به میاب مرتکب اشتباه نشود، اما او نفسش را ثابت کرد و جادویش را آزاد کرد. قدرت دگرگونی او بود جنبه جادوی خلقت او یک ماده شیمیایی طبیعی در بدن او منتشر شد که باعث تغییر سیستمش شد رایدن در حالی که خون در رگهایش به بدنش هجوم میآورد، احساس کرد عضلاتش میسوزند منقبض شد و ابتدا پوستش تغییر کرد. تمام اپیدرم او دیگر انعطاف پذیر نبود اما حالا یک لایه دوم در بیرون مانند زره داشت. به دستانش نگاه کرد، مثل داخل درخت لکه دار حلقه شده و مخلوط و برنزه جایگزین رنگ پوست پریده او شد. ناخنهایش چنگالهای تیز و بلندی بود، محکم مثل فولاد و سیاه. خود فک کشیده شد و عاج های بزرگی را در قسمت پایینیاش ظاهر شد، مثل دندان نیش سگ بودند.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ستاره سودا, post: 118672, member: 3794"] پارت بیست و یکم میاب توجه رایدن را به خودش جلب کرد و به رایدن که روبرویاش در سالن نشسته بود خیره شد میاب ابروهایش را در هم کشید و پرسید: میاب:« منظورت چیه؟» رایدن نفس عمیقی کشید و نگاه ثابتش را به سمت میتبنگه داشت و گفت: رایدن:«من جایگزین دارم، یکی که توانایی من در به کارگیری قدرت هایم و چهارتا فرم را نیز تشدید می کند عناصر خاک، هوا، آب و آتش.» میاب به عقب برگشت تا ستون فقراتش با بازوی صندلی پنجره هم سطح شود و در حالی که نفس می کشید دهانش را کمی باز کرد. میاب:«"چرا زودتر به من نشان ندادی؟» رایدن:«هر بار که کسی شکل دیگر من را می بیند، که طبیعی تر از آن یکی است ومیترسن به من نگاه کنن، من باید آگاهانه خود را هدایت کنم جادوی متحول کننده برای حفظ ظاهر من شبیه یک موجود است من حتی می توانم هنگام خواب به عنوان یک موجود ظاهر شوم.» شانههای میاب هنوز سفت بود، اما چهرهاش آرام بود. میاب:«"من میفهمم. من هم مجبور شدم بخش اعظم قدرتم را پنهان کنم. مردم دوست دارند هر کسی را باور کنند که هنجار وضعیت را مختل می کند و خطرناک است. اما، اگر اشکالی ندارد، من دوست دارم شما را ببینم قدرت کامل، از جمله فرم جایگزین شما.» رایدن چشمانش را گشاد کرد و با تعجب به درخواست او دهانش را باز کرد. رایدن:« مطمئنی هستی که میخوای ببینیش؟ این هیولا است من دروغ نخواهم گفت.» میاب:« "من نمی ترسم. اگر بتوانم با مرگ و تاریکی روبرو شوم، از آنانیا جان سالم به در ببرم و گناه او، و دو نسل از پادشاهان متظاهر را تحمل کنم، آنگاه می توانم شاهد چیزی غیرعادی باشم علاوه بر این، از پنهان شدن خسته نشدی؟» رایدن امیدوار بود با اعتماد به میاب مرتکب اشتباه نشود، اما او نفسش را ثابت کرد و جادویش را آزاد کرد. قدرت دگرگونی او بود جنبه جادوی خلقت او یک ماده شیمیایی طبیعی در بدن او منتشر شد که باعث تغییر سیستمش شد رایدن در حالی که خون در رگهایش به بدنش هجوم میآورد، احساس کرد عضلاتش میسوزند منقبض شد و ابتدا پوستش تغییر کرد. تمام اپیدرم او دیگر انعطاف پذیر نبود اما حالا یک لایه دوم در بیرون مانند زره داشت. به دستانش نگاه کرد، مثل داخل درخت لکه دار حلقه شده و مخلوط و برنزه جایگزین رنگ پوست پریده او شد. ناخنهایش چنگالهای تیز و بلندی بود، محکم مثل فولاد و سیاه. خود فک کشیده شد و عاج های بزرگی را در قسمت پایینیاش ظاهر شد، مثل دندان نیش سگ بودند. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ رمانهای در حال ترجمه
ترجمه رمان ملکه نور و خاکستر | سودا محمدی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین