انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
سلام نویسندهی عزیز، یک نکتهی خیلی مهمی رو لازمه بدونی و اون هم اینه که در فرایند
رصد،
طراحی،
نقد،
ویراستاری،
کپیست،
و ... اگر ایرادی میبینی همون زمان به تیم مربوطه اطلاع بده. بعد از تایید شدن، هیچ تغییری در مرحلهی قبل داده نمیشه.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ رمانهای در حال ترجمه
ترجمه رمان ملکه نور و خاکستر | سودا محمدی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="ستاره سودا" data-source="post: 111339" data-attributes="member: 3794"><p>پارت نوزدهم </p><p>مژه هایش تا نیمه بسته شد میاب ضربه زد به کتاب در دستش رایدن نگاهش تنگ شد انگشت اشاره را روی لب هایش گذاشت و گفت:</p><p>میاب:« قدرت خود را دوباره توضیح دهید.» </p><p>رایدن:« اگر بخواهید میتوانم به شما نشان دهم چگونه از عناصر استفاده میکنم.»</p><p> انگشتش را انداخت و روی زانوهایش خم شد و بازوهایش را روی پاهای جمع شده میاب گذاشت.</p><p>میاب:« "آره! من دوست دارم ببینم چه کاری می توانید انجام دهید.»</p><p> رایدن به هوای اطراف آنها دستور داد تا صفحاتی از کتاب ها را خش خش کند پنجرها را باز کند و سپس اجازه داد تا باد دوباره آرام بگیرد. پشت سرش شومینه شعله ور شد</p><p> آتش فروزان آبی، سبز، نارنجی و زرد. فتیله های شمع روشن شد، سپس رایدن فرستاد، وزش باد دیگری برای خاموش کردن شعله های کوچک. او آتش را کاهش داد قبل از اینکه توجه خود را معطوف کند، روی حذف اکسیژن از اجاق گاز متمرکز شود خارج از پنجره ها بارانی که روی درختان نقش می بندد و آهنگ موسیقی ملایمی دارد، عنصر آب خود را به نمایش گذاشت. او باید روی ارتباط با آنها تمرکز می کرد زمین هنگام دستکاری آب و هوا، اما این جنبه تاثیرگذارتر از قدرت میاب بود</p><p> باران قطع شد، شاخههای درختان شاه بلوط خم شدند و به یک چشمک طاقچه پشت میاب را نگاه کردند.</p><p>چند برگ قطرات روی شانههای میاب ریختند سپس به عقب کشیده و اندام خود را صاف کردند. رایدن دستش را تا کرد دستانش را در دامان او انداخت و میاب را در حالی که می خندید و از بازوها و موهای میاب آب می زد تماشا کرد.</p><p> میاب:« "شگفت انگیز بود! چطوری این کار را انجام میدهی؟"» میاب فرهایش را روی او تکان داد شانه ها و با چشمان درشت به او نگاه کرد.</p><p> پشت گردنش را به مکمل او مالید و لب هایش را به سمت بدنش کشید</p><p>میاب سرشار از خوشحالی شد.</p><p>رایدن:« "متشکرم. اوم، من قبلاً آن را برای کسی توضیح ندادم. این برای من شبیه نفس کشیدن است، من فقط این کار را انجام می دهم و این اتفاق می افتد.»</p><p>میاب:« «باید نوعی ارتباط بین شما و عناصر وجود داشته باشد. مثل نور خودم، آن را با افکارم هدایت می کنم.»</p><p> رایدن یک بار سرش را تکان داد و گفت: «بله. من آتش، هوا، زمین و عناصر آب با افکار من، اما من همچنین با زمین رابطه دارم. درختان به زبان خود با من صحبت می کنند و من می توانم صداهای حیوانات را نیز تفسیر کنم آنها را متقابل کن آب یک حس موسیقی دارد که در بدن من طنین انداز می شود، و آتش یک تجربه احساسی است. یک احساس همراه با هر عنصر است. همانطور که روح من و روح زمین به هم متصل هستند و انرژی ها را مبادله می کنند، احساسات، و نیات من لحظاتی را داشته ام که آتش بدون من فوران کرده است هوشیاری یا آب از یک شیر آب بیرون زده است. ارتباط هر دو پیش می رود</p><p> راهها، جهت من به زمین و زمین که مرا هدایت می کند.»</p><p> فرهایش را تکان داد و لبهایش قبل از صحبت کردن، شکل کوچک «o» را در آورد.</p><p>میاب:« "خیلی باحاله. سیسیلیدور صاحب زمین بود. بقیه توان شما را انجام می دهد از مادرت می آیی؟»</p><p>رایدن:« "هیچ یک از والدین من نمی توانستند هر چهار عنصر را کنترل کنند."»</p><p>میاب:«آنوقت ما شبیه هم هستیم. ما از والدینمان قدرت بیشتری داریم.»</p><p>رایدن:« "خب، در مورد من، به این دلیل بود که به فرزندخواندگی گرفته شده بودم."»</p><p>میاب:« "پذیرفته شد؟"»</p><p>گوش هایش از فریاد او بلند شد.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ستاره سودا, post: 111339, member: 3794"] پارت نوزدهم مژه هایش تا نیمه بسته شد میاب ضربه زد به کتاب در دستش رایدن نگاهش تنگ شد انگشت اشاره را روی لب هایش گذاشت و گفت: میاب:« قدرت خود را دوباره توضیح دهید.» رایدن:« اگر بخواهید میتوانم به شما نشان دهم چگونه از عناصر استفاده میکنم.» انگشتش را انداخت و روی زانوهایش خم شد و بازوهایش را روی پاهای جمع شده میاب گذاشت. میاب:« "آره! من دوست دارم ببینم چه کاری می توانید انجام دهید.» رایدن به هوای اطراف آنها دستور داد تا صفحاتی از کتاب ها را خش خش کند پنجرها را باز کند و سپس اجازه داد تا باد دوباره آرام بگیرد. پشت سرش شومینه شعله ور شد آتش فروزان آبی، سبز، نارنجی و زرد. فتیله های شمع روشن شد، سپس رایدن فرستاد، وزش باد دیگری برای خاموش کردن شعله های کوچک. او آتش را کاهش داد قبل از اینکه توجه خود را معطوف کند، روی حذف اکسیژن از اجاق گاز متمرکز شود خارج از پنجره ها بارانی که روی درختان نقش می بندد و آهنگ موسیقی ملایمی دارد، عنصر آب خود را به نمایش گذاشت. او باید روی ارتباط با آنها تمرکز می کرد زمین هنگام دستکاری آب و هوا، اما این جنبه تاثیرگذارتر از قدرت میاب بود باران قطع شد، شاخههای درختان شاه بلوط خم شدند و به یک چشمک طاقچه پشت میاب را نگاه کردند. چند برگ قطرات روی شانههای میاب ریختند سپس به عقب کشیده و اندام خود را صاف کردند. رایدن دستش را تا کرد دستانش را در دامان او انداخت و میاب را در حالی که می خندید و از بازوها و موهای میاب آب می زد تماشا کرد. میاب:« "شگفت انگیز بود! چطوری این کار را انجام میدهی؟"» میاب فرهایش را روی او تکان داد شانه ها و با چشمان درشت به او نگاه کرد. پشت گردنش را به مکمل او مالید و لب هایش را به سمت بدنش کشید میاب سرشار از خوشحالی شد. رایدن:« "متشکرم. اوم، من قبلاً آن را برای کسی توضیح ندادم. این برای من شبیه نفس کشیدن است، من فقط این کار را انجام می دهم و این اتفاق می افتد.» میاب:« «باید نوعی ارتباط بین شما و عناصر وجود داشته باشد. مثل نور خودم، آن را با افکارم هدایت می کنم.» رایدن یک بار سرش را تکان داد و گفت: «بله. من آتش، هوا، زمین و عناصر آب با افکار من، اما من همچنین با زمین رابطه دارم. درختان به زبان خود با من صحبت می کنند و من می توانم صداهای حیوانات را نیز تفسیر کنم آنها را متقابل کن آب یک حس موسیقی دارد که در بدن من طنین انداز می شود، و آتش یک تجربه احساسی است. یک احساس همراه با هر عنصر است. همانطور که روح من و روح زمین به هم متصل هستند و انرژی ها را مبادله می کنند، احساسات، و نیات من لحظاتی را داشته ام که آتش بدون من فوران کرده است هوشیاری یا آب از یک شیر آب بیرون زده است. ارتباط هر دو پیش می رود راهها، جهت من به زمین و زمین که مرا هدایت می کند.» فرهایش را تکان داد و لبهایش قبل از صحبت کردن، شکل کوچک «o» را در آورد. میاب:« "خیلی باحاله. سیسیلیدور صاحب زمین بود. بقیه توان شما را انجام می دهد از مادرت می آیی؟» رایدن:« "هیچ یک از والدین من نمی توانستند هر چهار عنصر را کنترل کنند."» میاب:«آنوقت ما شبیه هم هستیم. ما از والدینمان قدرت بیشتری داریم.» رایدن:« "خب، در مورد من، به این دلیل بود که به فرزندخواندگی گرفته شده بودم."» میاب:« "پذیرفته شد؟"» گوش هایش از فریاد او بلند شد. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ رمانهای در حال ترجمه
ترجمه رمان ملکه نور و خاکستر | سودا محمدی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین