انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
سلام نویسندهی عزیز، یک نکتهی خیلی مهمی رو لازمه بدونی و اون هم اینه که در فرایند
رصد،
طراحی،
نقد،
ویراستاری،
کپیست،
و ... اگر ایرادی میبینی همون زمان به تیم مربوطه اطلاع بده. بعد از تایید شدن، هیچ تغییری در مرحلهی قبل داده نمیشه.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ رمانهای در حال ترجمه
ترجمه رمان ملکه نور و خاکستر | سودا محمدی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="ستاره سودا" data-source="post: 104719" data-attributes="member: 3794"><p>پارت هشتم </p><p>آئویفه به خدمتکاران دستور داد تا میز را تمیز کنند و اتاق را ترک کنند. وقتی آنها رفتند میاب که با آئویفه تنها بود پرسید: "بارداری من را فهمیدهای؟"</p><p> «اعلی حضرت وقتی شما را به اتاق خواب آوردند، نزدیک به مرگ بودید.این یک معجزه است که شما تنها با چند کبودی بهبود یافتید. بدن شما دارای یک جادواست که همان لحظه از بین رفت. حاملگی فقط برای من آشکار شد.»</p><p> میاب به سخنان آئویفه توجه کرد و ترس او را مهار کرد. به پادشاه رایدن گفتهای؟</p><p>« "وفاداری من اول به پادشاهم است. با این حال، من شما و کودک را داخل خطر نمی کنم.»</p><p> "متشکرم. من از صلاحدید شما قدردانی می کنم.»</p><p> آئویفه متعجب شد. «بهتر بود که اعلیحضرت را از امور شما آگاه کنم اعلیحضرت.»</p><p>میاب گفت:« "با این حال، ممنونم که چیزی نگفتی. من عادت ندارم که مردم به من مهربانی کنند، بنابراین وقتی مهربانی خود را نشان می دهند برای من معنای مهمی دارد.»</p><p> آئویفه بقیه اتاق را تمیز کرد و برگشت تا آنجا را ترک کند. «اعلیحضرت اگر به او فرصت بدهید، ممکن است یک متحد شایسته برای خود بسازید.»</p><p> ***</p><p> رایدن وارد اتاقش شد و صورتش را مالید که از عواقب انفجار ملکه میاب شبح شده بود هیچ کس با نیت بد نمی توانست این صدا را تولید کند که از گلوی ملکه میاب بیرون آمد. یک اتفاق ناخوشایند در طول آن روز رخ داده بود. نسل دوم پادشاهان، و رایدن شروع به زیر سوال بردن حقیقتی که معتقد بود کرد از زمانی که او فرمانروای ایر شد. او تمام اطلاعات خود را بر اساس اطلاعات پدرش چیده بود</p><p> اعترافات در حال مرگ و شاهدان پادشاهان حاضر در دوره ملکه میاب را گرفتن.</p><p> رایدن چارچوب در را هل داد، از جایش بلند شد و وارد اتاقش شد</p><p> تحریک شدید روزی را که پدرش درگذشت، به یاد آورد که انگار این اتفاق افتاده است.</p><p> دیروز پادشاه سیسیلیدور توسط سایر پادشاهان مسموم شد و به او برچسب خائن زدند زیرا او بر سر یک اختلاف ارضی با راونا طرف شده بود. به عنوان یکی از قوی ترین صاحبان زمین، پدرش از بیشتر مواد مضر مصون بود، اما ریشه باتلاق استثنا جهانی بود.</p><p> رایدن آنجا ایستاده بود و نمی توانست باور کند پدرش در حال مرگ است. </p><p>سیسیلیدور، رایدن را در آغوش گرفت و تاج ایر را به او داد. به او گفت حکومت کن پادشاهی منصفانهایداشته باش و نردم حکومتت را دوست داشته باش. مادرش مثل پدرش گریه می کرد</p><p>سم را در دهانش پاشید و ان را غرغره کرد. </p><p>راه خوبی برای رفتن نبود و اما این اتفاق برای ابد در حافظه رایدن ثبت شده است.</p><p> رایدن به زحمت پانصد سال عمر کرده بود. او یک نوجوان بود که تا به کنون هیچ کاری نکرده بود آخرین فرمان پدرش را فهمید و اجرا کرد. </p><p>نمی دانست با غمش چه کند. بلافاصله پس از آن، مادر رایدن بر اثر قلب شکسته درگذشت. </p><p>پادشاهان دیگرپس از مرگ مادرش سعی کرد ایر را بگیرد و رایدن را که خیلی جوان بود اعلام کردن که شایسته حکومت نیست او تاج و عنوان خود را با یادآوری آن به سایر پادشاهان حفظ کرد. </p><p> قانون اتروسی بیان می کرد که فرزند ارشد یا تنها وارث، تاج را پس از آن دریافت کرد مرگ حاکمان فعلی پادشاهی هیچ استثنایی وجود نداشت. مگر اینکه قرار بود قانون دیگری تصویب شود و سیاستهای اتروسی را بازسازی کنند در انتخابات سلطنتی، آنها باید به او اجازه حکومت می دادند. پادشاهان نسل دوم پانصد سال آینده را صرف ایجاد مشکلات برای رایدن کرد.</p><p> او افکار خود را به ملکه میاب و ظاهر معجزه آسای او را بازگرداند.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ستاره سودا, post: 104719, member: 3794"] پارت هشتم آئویفه به خدمتکاران دستور داد تا میز را تمیز کنند و اتاق را ترک کنند. وقتی آنها رفتند میاب که با آئویفه تنها بود پرسید: "بارداری من را فهمیدهای؟" «اعلی حضرت وقتی شما را به اتاق خواب آوردند، نزدیک به مرگ بودید.این یک معجزه است که شما تنها با چند کبودی بهبود یافتید. بدن شما دارای یک جادواست که همان لحظه از بین رفت. حاملگی فقط برای من آشکار شد.» میاب به سخنان آئویفه توجه کرد و ترس او را مهار کرد. به پادشاه رایدن گفتهای؟ « "وفاداری من اول به پادشاهم است. با این حال، من شما و کودک را داخل خطر نمی کنم.» "متشکرم. من از صلاحدید شما قدردانی می کنم.» آئویفه متعجب شد. «بهتر بود که اعلیحضرت را از امور شما آگاه کنم اعلیحضرت.» میاب گفت:« "با این حال، ممنونم که چیزی نگفتی. من عادت ندارم که مردم به من مهربانی کنند، بنابراین وقتی مهربانی خود را نشان می دهند برای من معنای مهمی دارد.» آئویفه بقیه اتاق را تمیز کرد و برگشت تا آنجا را ترک کند. «اعلیحضرت اگر به او فرصت بدهید، ممکن است یک متحد شایسته برای خود بسازید.» *** رایدن وارد اتاقش شد و صورتش را مالید که از عواقب انفجار ملکه میاب شبح شده بود هیچ کس با نیت بد نمی توانست این صدا را تولید کند که از گلوی ملکه میاب بیرون آمد. یک اتفاق ناخوشایند در طول آن روز رخ داده بود. نسل دوم پادشاهان، و رایدن شروع به زیر سوال بردن حقیقتی که معتقد بود کرد از زمانی که او فرمانروای ایر شد. او تمام اطلاعات خود را بر اساس اطلاعات پدرش چیده بود اعترافات در حال مرگ و شاهدان پادشاهان حاضر در دوره ملکه میاب را گرفتن. رایدن چارچوب در را هل داد، از جایش بلند شد و وارد اتاقش شد تحریک شدید روزی را که پدرش درگذشت، به یاد آورد که انگار این اتفاق افتاده است. دیروز پادشاه سیسیلیدور توسط سایر پادشاهان مسموم شد و به او برچسب خائن زدند زیرا او بر سر یک اختلاف ارضی با راونا طرف شده بود. به عنوان یکی از قوی ترین صاحبان زمین، پدرش از بیشتر مواد مضر مصون بود، اما ریشه باتلاق استثنا جهانی بود. رایدن آنجا ایستاده بود و نمی توانست باور کند پدرش در حال مرگ است. سیسیلیدور، رایدن را در آغوش گرفت و تاج ایر را به او داد. به او گفت حکومت کن پادشاهی منصفانهایداشته باش و نردم حکومتت را دوست داشته باش. مادرش مثل پدرش گریه می کرد سم را در دهانش پاشید و ان را غرغره کرد. راه خوبی برای رفتن نبود و اما این اتفاق برای ابد در حافظه رایدن ثبت شده است. رایدن به زحمت پانصد سال عمر کرده بود. او یک نوجوان بود که تا به کنون هیچ کاری نکرده بود آخرین فرمان پدرش را فهمید و اجرا کرد. نمی دانست با غمش چه کند. بلافاصله پس از آن، مادر رایدن بر اثر قلب شکسته درگذشت. پادشاهان دیگرپس از مرگ مادرش سعی کرد ایر را بگیرد و رایدن را که خیلی جوان بود اعلام کردن که شایسته حکومت نیست او تاج و عنوان خود را با یادآوری آن به سایر پادشاهان حفظ کرد. قانون اتروسی بیان می کرد که فرزند ارشد یا تنها وارث، تاج را پس از آن دریافت کرد مرگ حاکمان فعلی پادشاهی هیچ استثنایی وجود نداشت. مگر اینکه قرار بود قانون دیگری تصویب شود و سیاستهای اتروسی را بازسازی کنند در انتخابات سلطنتی، آنها باید به او اجازه حکومت می دادند. پادشاهان نسل دوم پانصد سال آینده را صرف ایجاد مشکلات برای رایدن کرد. او افکار خود را به ملکه میاب و ظاهر معجزه آسای او را بازگرداند. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ رمانهای در حال ترجمه
ترجمه رمان ملکه نور و خاکستر | سودا محمدی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین