انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
سلام نویسندهی عزیز، یک نکتهی خیلی مهمی رو لازمه بدونی و اون هم اینه که در فرایند
رصد،
طراحی،
نقد،
ویراستاری،
کپیست،
و ... اگر ایرادی میبینی همون زمان به تیم مربوطه اطلاع بده. بعد از تایید شدن، هیچ تغییری در مرحلهی قبل داده نمیشه.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ رمانهای در حال ترجمه
ترجمه رمان ملکه نور و خاکستر | سودا محمدی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="ستاره سودا" data-source="post: 103784" data-attributes="member: 3794"><p>پارت چهارم</p><p>فصل 2</p><p> یک سردرد شدید میاب را بیدار کرد. شقیقههایش را مالش داد تا راحت شود</p><p> به اطراف جمجمه اش فشار آورد و چشمانش را باز کرد. او انتظار داشت که آسمان را ببیند</p><p> نمای اول، اما در عوض، یک سایبان از تور وجود داشت. میاب خود را غلت داد</p><p> سرش را روی بالش گذاشته تا اطرافش را بررسی کند. بدنش سنگین شده بود</p><p>دلش میخواست بخوابد ولی به سختی از موقعیت خود را تشخیص داد.</p><p> پرده ها اطراف تخت بسته بود و او نمی توانست تشخیص دهد که آیا شخص دیگری در تخت هست یا خیر؟</p><p> او توانست خود را روی آرنجهایش نگه دارد و از بالشها استفاده کرد</p><p> خود را صاف نگه دارد</p><p> میاب در حالی که به بالا تخت تکیه داده بود وضعیت خود را بررسی کرد. </p><p>او سفت و دردناک بود، اما بیشتر زخمهایش به لطف کسی بهبود وسریع خوب شده بود.</p><p>او از اینکه متوجه شد قدرت اش بارداری اش را همچنان پنهان می کند، آسوده خاطر شد</p><p> تاریکی او را به ایر دنبال نکرده بود، اما این او را متحیر می کرد</p><p> معمای بعد کسی از جایش خبر نداشت، بنابراین در حال حاضر، او در امان بود. </p><p>میاب</p><p> حالا که به هوش آمده بود مطمئن نبود چقدر طول می کشد شکستن سد پنج پادشاهی اتروسیا</p><p>او همسر سابق خود، آنانیا دوم، حقیر را اصلاح کرد</p><p> پادشاه دسر، معاهده را به نام او امضا کرده بود و سپس آن را در مقابل صورت او تکان داد</p><p>اگر تاریکی او را می کشت، میاب آن را نعمت می نامید.</p><p> او در دوران ازدواجش منزوی شد. شوهر سابق او و پنج کارمند اعضای قلعه بلکوود تعاملات اجتماعی او را در بر میگرفتند. </p><p>او مانند یک حیوان خانگی به تختخواب زنجیر شده بود و حتی حیوانات نیز رفتار بهتری داشتند. </p><p> انباشته اضطراب اجتماعی و ناامنی عاطفی پس از سالها ایجاد شد</p><p> آرام بخش بودن و عذاب تنها یک پادشاه در کمینی که به او منجر شد در دفاع از او ایستاده بود زندان پادشاه سیسیلیدور ایر. </p><p>او نمی دانست چه بر سر او آمده است</p><p> اما شجاعت او برای همیشه در قلب او باقی می ماند. </p><p>میاب شکسته بود</p><p> از طریق مانع به نوعی شاید سیسیلیدور آن را باز کرد.</p><p> میاب با باز کردن پرده های زرشکی گران قیمت تخت، فضای خالی را بررسی کرد</p><p> اتاق یک سوئیت سلطنتی بود که با صندلی های ابریشمی، مبلمان بلوط و یک اتاق کوچک مبله شده بود</p><p> کتابخانه در پشت مثل اتاق مهمان در قلعه او بود، اما با ایر</p><p> رنگ های سبز و طلایی و رنگ های سیاه و قرمز راونا بود.</p><p>او جاسوسی کرد</p><p> یک اتاق حمام در گوشه سمت راست و با فراموش کردن همه چیز، پرتاب شد</p><p> با ناامیدی کاورها را برگردانید. هر ماهیچه با شدت دردناکی درد می کرد</p><p> وقتی از تخت بیرون آمد و پاهایش را روی زمین گذاشت. بدنش اعتراض کرد وضعیت او را ، ترک خوردن و ترکیدن مفاصلش هنگام ایستادن.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ستاره سودا, post: 103784, member: 3794"] پارت چهارم فصل 2 یک سردرد شدید میاب را بیدار کرد. شقیقههایش را مالش داد تا راحت شود به اطراف جمجمه اش فشار آورد و چشمانش را باز کرد. او انتظار داشت که آسمان را ببیند نمای اول، اما در عوض، یک سایبان از تور وجود داشت. میاب خود را غلت داد سرش را روی بالش گذاشته تا اطرافش را بررسی کند. بدنش سنگین شده بود دلش میخواست بخوابد ولی به سختی از موقعیت خود را تشخیص داد. پرده ها اطراف تخت بسته بود و او نمی توانست تشخیص دهد که آیا شخص دیگری در تخت هست یا خیر؟ او توانست خود را روی آرنجهایش نگه دارد و از بالشها استفاده کرد خود را صاف نگه دارد میاب در حالی که به بالا تخت تکیه داده بود وضعیت خود را بررسی کرد. او سفت و دردناک بود، اما بیشتر زخمهایش به لطف کسی بهبود وسریع خوب شده بود. او از اینکه متوجه شد قدرت اش بارداری اش را همچنان پنهان می کند، آسوده خاطر شد تاریکی او را به ایر دنبال نکرده بود، اما این او را متحیر می کرد معمای بعد کسی از جایش خبر نداشت، بنابراین در حال حاضر، او در امان بود. میاب حالا که به هوش آمده بود مطمئن نبود چقدر طول می کشد شکستن سد پنج پادشاهی اتروسیا او همسر سابق خود، آنانیا دوم، حقیر را اصلاح کرد پادشاه دسر، معاهده را به نام او امضا کرده بود و سپس آن را در مقابل صورت او تکان داد اگر تاریکی او را می کشت، میاب آن را نعمت می نامید. او در دوران ازدواجش منزوی شد. شوهر سابق او و پنج کارمند اعضای قلعه بلکوود تعاملات اجتماعی او را در بر میگرفتند. او مانند یک حیوان خانگی به تختخواب زنجیر شده بود و حتی حیوانات نیز رفتار بهتری داشتند. انباشته اضطراب اجتماعی و ناامنی عاطفی پس از سالها ایجاد شد آرام بخش بودن و عذاب تنها یک پادشاه در کمینی که به او منجر شد در دفاع از او ایستاده بود زندان پادشاه سیسیلیدور ایر. او نمی دانست چه بر سر او آمده است اما شجاعت او برای همیشه در قلب او باقی می ماند. میاب شکسته بود از طریق مانع به نوعی شاید سیسیلیدور آن را باز کرد. میاب با باز کردن پرده های زرشکی گران قیمت تخت، فضای خالی را بررسی کرد اتاق یک سوئیت سلطنتی بود که با صندلی های ابریشمی، مبلمان بلوط و یک اتاق کوچک مبله شده بود کتابخانه در پشت مثل اتاق مهمان در قلعه او بود، اما با ایر رنگ های سبز و طلایی و رنگ های سیاه و قرمز راونا بود. او جاسوسی کرد یک اتاق حمام در گوشه سمت راست و با فراموش کردن همه چیز، پرتاب شد با ناامیدی کاورها را برگردانید. هر ماهیچه با شدت دردناکی درد می کرد وقتی از تخت بیرون آمد و پاهایش را روی زمین گذاشت. بدنش اعتراض کرد وضعیت او را ، ترک خوردن و ترکیدن مفاصلش هنگام ایستادن. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ رمانهای در حال ترجمه
ترجمه رمان ملکه نور و خاکستر | سودا محمدی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین