انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
سلام نویسندهی عزیز، یک نکتهی خیلی مهمی رو لازمه بدونی و اون هم اینه که در فرایند
رصد،
طراحی،
نقد،
ویراستاری،
کپیست،
و ... اگر ایرادی میبینی همون زمان به تیم مربوطه اطلاع بده. بعد از تایید شدن، هیچ تغییری در مرحلهی قبل داده نمیشه.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ رمانهای در حال ترجمه
ترجمه رمان سپید دندان | شادی کاربر انجمن رمانیک
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="هاویر" data-source="post: 93360" data-attributes="member: 185"><p>عرض این چوبها روی یخ و برف قرار داشت و در قسمت جلو پوست درختان مخروطی شکل بود تا بتواند بهراحتی پست و بلندی یخ و برف را رد کند.</p><p>روی سورتمه، صندوق بزرگی بسته بودند. این صندوق مستطیل شکل و کمعرض اما بلند بود. درواقع کل فضای سورتمه را این صندوق اشغال کرده بود. کنار این صندوق سایر وسایل مثل چند پارچه روانداز، یک تبر، یک قهوهجوش، یک چراغ خوراکپزی وجود داشت.</p><p>جلوی سگها، مردی خستهوکوفته حرکت میکرد و در عقب سورتمه مرد دیگری راه میرفت. بر روی صندوق هم مردی خسته دراز کشیده بود، این مرد بیچاره چنان خسته شده بود که هرگز خیال زنده ماندن به سرش نمیزد، او مرده بود.</p><p>در بیابان شمالی هر نوع شادی و خوشحالی اهانت و توهین بزرگی به اوست.</p><p>این بیابان به خاطر اینکه آب به دریا نریزد آن را منجمد میکند و به خاطر اینکه ریشه گیاهان خشک شوند و نابود شوند آنها را زیر پوست فخیم درختان جنگل میبندد.</p><p>بدتر از اینها حتی به انسان رحم نمیکند به او میتازد تا او را مطیع خود کند.</p><p>چونکه میداند انسان تنها موجود فعال و پرتحرک روی زمین است که نه از تلاش خسته میشود و نه آرام میگیرد. واضح است که بیابان شمال هم از هر چه که مایهی جنبوجوش میباشد متنفر است.</p><p>با همهی این حرفها، دو مرد خستهوکوفته و ناامید از زندگی در جلو و عقب سورتمه با سختی حرکت میکردند لباس هر دو از چرم و خز بود. حتی بخار نفسشان که هنوز از بینی و دهانشان خارج نشده بود</p><p>یخ میزد و مثل خردهریز یخ بر روی صورت و لب و چشم و ابرویشان پاشیده میشد که خیلی سخت میشد آن دو را از هم تشخیص داد مثل این بود که دو مأمور مرگ با نقاب سفید موظف بودند تا چند نفر را به دنیای مردگان ببرند؛ اما زیر این نقاشها، چنان ارادهای مردانه وجود داشت که با بیتوجهی به سختیهای سفر با قدرت در این سرزمین مرگ آلود حرکت میکردند. بازوهایشان پولادین بود و الکی قدرت و انرژی خود را هدر نمیدادند.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="هاویر, post: 93360, member: 185"] عرض این چوبها روی یخ و برف قرار داشت و در قسمت جلو پوست درختان مخروطی شکل بود تا بتواند بهراحتی پست و بلندی یخ و برف را رد کند. روی سورتمه، صندوق بزرگی بسته بودند. این صندوق مستطیل شکل و کمعرض اما بلند بود. درواقع کل فضای سورتمه را این صندوق اشغال کرده بود. کنار این صندوق سایر وسایل مثل چند پارچه روانداز، یک تبر، یک قهوهجوش، یک چراغ خوراکپزی وجود داشت. جلوی سگها، مردی خستهوکوفته حرکت میکرد و در عقب سورتمه مرد دیگری راه میرفت. بر روی صندوق هم مردی خسته دراز کشیده بود، این مرد بیچاره چنان خسته شده بود که هرگز خیال زنده ماندن به سرش نمیزد، او مرده بود. در بیابان شمالی هر نوع شادی و خوشحالی اهانت و توهین بزرگی به اوست. این بیابان به خاطر اینکه آب به دریا نریزد آن را منجمد میکند و به خاطر اینکه ریشه گیاهان خشک شوند و نابود شوند آنها را زیر پوست فخیم درختان جنگل میبندد. بدتر از اینها حتی به انسان رحم نمیکند به او میتازد تا او را مطیع خود کند. چونکه میداند انسان تنها موجود فعال و پرتحرک روی زمین است که نه از تلاش خسته میشود و نه آرام میگیرد. واضح است که بیابان شمال هم از هر چه که مایهی جنبوجوش میباشد متنفر است. با همهی این حرفها، دو مرد خستهوکوفته و ناامید از زندگی در جلو و عقب سورتمه با سختی حرکت میکردند لباس هر دو از چرم و خز بود. حتی بخار نفسشان که هنوز از بینی و دهانشان خارج نشده بود یخ میزد و مثل خردهریز یخ بر روی صورت و لب و چشم و ابرویشان پاشیده میشد که خیلی سخت میشد آن دو را از هم تشخیص داد مثل این بود که دو مأمور مرگ با نقاب سفید موظف بودند تا چند نفر را به دنیای مردگان ببرند؛ اما زیر این نقاشها، چنان ارادهای مردانه وجود داشت که با بیتوجهی به سختیهای سفر با قدرت در این سرزمین مرگ آلود حرکت میکردند. بازوهایشان پولادین بود و الکی قدرت و انرژی خود را هدر نمیدادند. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
ترجمه
تایپ رمانهای در حال ترجمه
ترجمه رمان سپید دندان | شادی کاربر انجمن رمانیک
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین