CANDY
مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
رصد کننده
طراح
تدوینگر
- نام هنری
- Minok
- بخشدار
- - امور فرهنگی
- مدیر
- تدوین+میکس+بازرس
- شناسه کاربر
- 3457
- تاریخ ثبتنام
- 2022-11-23
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 970
- نوشتهها
- 2,272
- راهحلها
- 27
- پسندها
- 3,458
- امتیازها
- 436
- سن
- 20
- محل سکونت
- جنگلمتروکهافکار(:
کانادا یکی از کشورهای ثروتمند و پیشرفته در دنیا است که به دلایل متعددی همچون وضعیت اقتصادی، تحصیلی، کاری، کیفیت زندگی بسیار خوب، افراد زیادی تمایل به مهاجرت به کانادا را دارند.
اگر شما نیز جزو این گروه هستید حتما برایتان جالب است که با تاریخچه کشور کانادا بیشتر آشنا شوید. در این مقاله با ما همراه باشید تا به صورت کامل با تاریخچه کشور کانادا آشنا شوید.
به عنوان مثال برخی با شکار و جمعآوری حیوانات و برخی دیگر با پرورش محصولات کشاورزی طعام خود را تامین میکردند. مردم ناحیه Huron-Wendat منطقه دریاچههای بزرگ، مانند Iroquois، کشاورز و شکارچی و سیوها نیز کوچنشین بودند و گلههای گاومیش داشتند.
اینوئیتها در کنار حیات وحش قطب شمال زندگی میکردند. بومیان ساحل غربی ماهی را با خشک کردن و دودی کردن نگهداری کرده و از آنها در طول سال تغذیه میکردند. در این میان البته جنگ نیز در میان گروههای بومی رایج بود، زیرا آنها برای زمین، منابع و اعتبار خود با یکدیگر رقابت میکردند.
ورود تجار، مبلغان، سربازان و مستعمرهنشینان اروپایی در این مناطق کانادا شیوه زندگی بومی را برای همیشه تغییر داد. تعداد زیادی از بومیان به دلیل بیماریهای اروپایی که نسبت به آنها مصونیت نداشتند، جان خود را از دست دادند. با این حال، بومیان و اروپاییها پیوندهای قوی اقتصادی، مذهبی و نظامی را در ۲۰۰ سال اول زندگی مشترک خود ایجاد کردند که پایههای به وجود آمدن کشور بزرگی مانند کانادا را بنا نهاد.
اکتشافات اروپایی وارد شده به این مناطق بهطور جدی در سال ۱۴۹۷ با سفر جان کابوت آغاز شد که اولین کسی بود که نقشه ساحل شرقی کانادا را بهطور رسمی ترسیم کرد. جان کابوت، یک مهاجر ایتالیایی به انگلستان، درواقع اولین کسی بود که سواحل اقیانوس اطلس کانادا را نقشهبرداری کرد و در سال ۱۴۹۷ نیز پا به نیوفاندلند یا جزیره کیپ برتون گذاشت و مدعی شد سرزمین جدید فاند در استعمار انگلستان است؛ با این حال، تا سال ۱۶۱۰ انگلیسها با هدف اسکان وارد این بخش نشدند.
از طرف دیگر ژاک کارتیه اولین اروپایی بود که در تاریخچه کشور کانادا آمده است. او رودخانه سنت لارنس را کشف کرد و به برپا نمودن شهرهای معروف امروزی در کانادا یعنی کبک و مونترال نقش بسیار مهمی بر عهده داشت.
در سال ۱۶۰۸، شامپلین قلعهای را در شهر کنونی کبک ساخت. استعمارگران در آن زمان با توجه به زمستانهای سخت و طولانی این نواحی کانادا، با آب و هوای سختی مبارزه کردند و از ادامه سکونت در این بخشها ناامید نشدند. شامپلن مستعمره را با آلگونکوین، مونتانی و هورون، دشمنان تاریخی ایروکوئیها، کنفدراسیونی متشکل از پنج (بعداً شش ملت) ملت اول که برای یک قرن با شهرکهای فرانسوی جنگیدند، متحد کرد. البته ناگفته نماند که فرانسویها و ایروکوئیها در سال ۱۷۰۱ صلح کردند.
در این زمان مردم فرانسه و بومیان کانادایی در توسعه اقتصاد با یکدیگر همکاری کردند که ناشی از تقاضای بیش از حد پوست در اروپا بود و کاناداییها با توجه به اینکه از ابتدا دامداریهای قوی داشتند میتوانستند این تقاضا را برآورده کنند. بعدها رهبران برجستهای مانند ژان تالون، اسقف لاوال و کنت فروتناک، امپراتوری فرانسه را در آمریکای شمالی ساختند که از خلیج هادسون تا خلیج مکزیک میرسید.
سر گای کارلتون (لرد دورچستر)، بهعنوان فرماندار کبک، از حقوق کاناداییها دفاع کرد، حمله نظامی آمریکا به کبک را در سال ۱۷۷۵ شکست داد و بر مهاجرت وفاداران به نوا اسکوشیا و کبک در ۱۷۸۲-۱۷۸۳ نظارت کرد.
مردان ماهر و شجاعی که با قایقرانی سفر میکردند، voyageurs و coureurs des bois نامیده میشدند و اتحادهای محکمی را برای اولین بار در کانادا ایجاد کردند.
مستعمرات انگلیسی در امتداد سواحل اقیانوس اطلس در کانادا که قدمت آنها به اوایل دهه ۱۶۰۰ میرسد، درنهایت از فرانسه جدید ثروتمندتر و پرجمعیتتر شدند. در دهه ۱۷۰۰، فرانسه و بریتانیا برای کنترل آمریکای شمالی و کانادای تازه کشف شده باهم جنگیدند.
در سال ۱۷۵۹، بریتانیاییها، فرانسویها را در نبرد دشتهای آبراهام در شهر کبک شکست دادند و در این زمان بود که امپراتوری فرانسه در آمریکا پایان یافت و بخشهای فرانسوی نشین کانادا به رسمیت شناخته شد. فرماندهان هر دو ارتش، سرتیپ جیمز ولف و مارکی دو مونتکلم، در رهبری نیروهای خود در نبرد کشته شدند.
پس از جنگ، بریتانیاییها نام این مستعمره را به «استان کبک» تغییر دادند. مردم کاتولیک فرانسویزبان که بهعنوان ساکنان یا کاناداییهای اصیل شناخته میشوند، تلاش کردند تا شیوه زندگی خود را در امپراتوری بریتانیایی انگلیسیزبان و تحت حکومت پروتستان حفظ کنند.
این قانون آزادی مذهبی را برای کاتولیکها مجاز میدانست و به آنها اجازه میداد که مناصب دولتی مخصوص به خود را داشته باشند، رویهای که در آن زمان هنوز در بریتانیا مجاز نبود. قانون کبک قوانین مدنی فرانسه را احیا کرد و درعینحال قوانین کیفری بریتانیا را حفظ نمود.
جوزف برانت نیز هزاران هندی موهاوک وفادار را به کانادا هدایت کرد. وفاداران از اصالت هلندی، آلمانی، بریتانیایی، اسکاندیناوی، بومی و دیگر ریشهها و از پیشینههای مذهبی پرسبیتری، آنگلیکن، باپتیست، متدیست، یهودی، کواکر و کاتولیک برخوردار بودند. حدود ۳ هزار سیاهپوست وفادار، آزادگان و بردگان، نیز به دنبال زندگی بهتر به شمال آمدند.
در دموکراسی ایجاد شده در آن زمان همچنین برای اولین بار به کانادا مجامع قانونگذاری منتخب مردم را ایجاد کردند. نام کانادا نیز در این زمان رسمی شد و از آن زمان به بعد استفاده میشود. مستعمرات اقیانوس اطلس و تمام قسمتهای کشف شده جدید برای کانادا هم درمجموع بهعنوان آمریکای شمالی بریتانیا شناخته میشدند.
در سال ۱۸۰۷، پارلمان بریتانیا خریدوفروش برده را ممنوع کرد و در سال ۱۸۳۳ بردهداری را در سراسر امپراتوری لغو کرد. در همین زمان بود که هزاران برده با خوشحالی از ایالاتمتحده فرار کردند و از طریق راهآهن زیرزمینی، بهعنوان یک شبکه ضد بردهداری مسیحی خود را به کانادا رسانده و در این کشور ساکن شدند.
در این زمان شرکت خلیج هادسون با کارمندان فرانسوی، بریتانیایی و بومی کانادایی، از فورت گری (وینیپگ) و فورت ادمونتون تا فورت لنگلی (نزدیک ونکوور) و فورت ویکتوریا (نواحی تجاری که بعداً به شهر تبدیل شدند) بر تجارت در شمال غربی کانادا تسلط پیدا کرد.
اولین موسسات مالی در کانادا نیز در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ افتتاح شدند. بورس اوراق بهادار مونترال در سال ۱۸۳۲ افتتاح شد. برای قرنها اقتصاد کانادا عمدتاً بر کشاورزی و صادرات منابع طبیعی مانند خز، ماهی و الوار متمرکز بود که محصولات به دست آمده توسط جادهها، دریاچهها، رودخانهها و کانالها انتقال پیدا میکردند.
در همین زمان سرهنگ دوم جان گریوز سیمکو اولین فرماندار عالی کانادا و بنیانگذار شهر یورک بود و تورنتو کنونی که یکی از محبوبترین استانهای کانادای حال حاضر است را به وجود آورد.
ایالاتمتحده با این باور که فتح کانادا آسان خواهد بود، در ژوئن ۱۸۱۲ حملهای را به کشور کانادا آغاز کرد؛ اما آمریکاییها برای انجام این جنگ اشتباه کردند. داوطلبان کانادایی و اولین ملل، ازجمله Shawnee به رهبری رئیس Tecumseh، از سربازان بریتانیایی در دفاع از کانادا در این جنگ بهخوبی حمایت کردند.
در ماه ژوئیه، سرلشکر سر آیزاک براک دیترویت را تصرف کرد، اما هنگام دفاع در برابر حمله آمریکاییها در ارتفاعات کوئینستون، نزدیک آبشار نیاگارا، در نبردی که آمریکاییها شکست خوردند، کشته شد.
در سال ۱۸۱۳، سرهنگ دوم شارل دو سالابری و ۴۶۰ سرباز که اکثراً کاناداییهای فرانسوی بودند، مقاومت شدیدی در این جنگ نمودند و تنها ۴ نفر به عقب برگشتند. در سال ۱۸۱۳، آمریکاییها خانه دولت و ساختمانهای پارلمان را در یورک (تورنتو کنونی) به آتش کشیدند.
کاناداییها در سدد انتقال در سال ۱۸۱۴ برآمدند. به دنبال این خونخواهی سرلشکر رابرت راس، اکسپدیشنی از نوا اسکوشیا را رهبری کرد که کاخ سفید و سایر ساختمانهای عمومی را در واشنگتن به آتش کشیدند. پسازآن، راس در نبرد جان باخت و با افتخارات نظامی بسیار زیادی در هالیفاکس کنونی به خاک سپرده شد.
در سال ۱۸۱۴، تلاش آمریکا برای فتح کانادا باز هم شکست خورد. بریتانیاییها در آن زمان یک سیستم دفاعی کانادایی بسیار گرانقیمت را تشکیل دادند که از آن جمله میتوان به سیتادلها در هالیفاکس و شهر کبک، حوض دریایی در هالیفاکس و فورت هنری در کینگستون اشاره کرد.
امروزه این مکانها به مکانهای تاریخی محبوب در کانادا تبدیل شدهاند. در تاریخچه کشور کانادا مشخص است که مرز کنونی کانادا و ایالاتمتحده نیز تا حدی نتیجه جنگ ۱۸۱۲ است که تضمین کرد کانادا باید مستقل از ایالاتمتحده باقی بماند.
دوک ولینگتون تعدادی از بهترین سربازان خود را برای دفاع از کانادا در سال ۱۸۱۴ فرستاد. سپس بای تاون (اتاوای کنونی) را بهعنوان نقطه پایانی کانال ریدو، بخشی از شبکهای از قلعهها برای جلوگیری از حمله ایالاتمتحده آمریکا به کانادا انتخاب کرد. از نو. ولینگتون که در سال ۱۸۱۵ ناپلئون را شکست داد، نقش مستقیمی در تأسیس پایتخت ملی کشور کانادا داشت.
در سال ۱۸۱۳، لورا سکورد، همسری متشخص و مادری موفق برای پنج فرزند، یک سفر خطرناک ۱۹ مایلی (۳۰ کیلومتری) را با پای پیاده انجام داد تا به ستوان جیمز فیتز گیبون در مورد حمله برنامهریزیشده آمریکاییها هشدار دهد. شجاعت او به پیروزی در نبرد سدهای بیور کمک کرد. او تا به امروز نیز در کانادا بهعنوان یک قهرمان شناخته میشود.
هنگامیکه شورشهای مسلحانه در سالهای ۱۸۳۷-۱۸۳۸ در منطقهای خارج از مونترال و در تورنتو رخ داد، شورشیان از حمایت عمومی کافی برای موفقیت برخوردار نبودند. آنها توسط سربازان انگلیسی و داوطلبان کانادایی شکست خوردند. در همین زمان بود که تعدادی از شورشیان به دار آویخته یا تبعید شدند. برخی از تبعیدیان بعداً مجدد به کانادا بازگشتند.
لرد دورهام، یک اصلاحطلب انگلیسی که برای گزارش در مورد شورشها فرستاده شده بود، توصیه کرد که کانادای بالا و پایین ادغام شود و به یک حکومت واحد تبدیل گردد. لرد دورهام همچنین در آن زمان گفت که سریعترین راه برای پیشرفت کاناداییها این است که با فرهنگ پروتستان انگلیسیزبان تلفیق شوند. فرانسویهای کانادایی زیاد با این حرف موافق نبودند و بیشتر به دنبال حفظ هویت متمایز فرانسوی کانادا بودند.
اگر شما نیز جزو این گروه هستید حتما برایتان جالب است که با تاریخچه کشور کانادا بیشتر آشنا شوید. در این مقاله با ما همراه باشید تا به صورت کامل با تاریخچه کشور کانادا آشنا شوید.
تاریخچه بومیان کشور کانادا
هنگامیکه اروپاییها کانادا را کاوش کردند، متوجه شدند که تمام مناطق توسط مردم بومی که بیشتر هندی بودند، اشغال شده است، چراکه اولین کاوشگران فکر میکردند که به هند شرقی رسیدهاند. این مردم به روشهای مختلف در ناحیه جدیدی که کشف کرده بودند، روزگار میگذارندند.به عنوان مثال برخی با شکار و جمعآوری حیوانات و برخی دیگر با پرورش محصولات کشاورزی طعام خود را تامین میکردند. مردم ناحیه Huron-Wendat منطقه دریاچههای بزرگ، مانند Iroquois، کشاورز و شکارچی و سیوها نیز کوچنشین بودند و گلههای گاومیش داشتند.
اینوئیتها در کنار حیات وحش قطب شمال زندگی میکردند. بومیان ساحل غربی ماهی را با خشک کردن و دودی کردن نگهداری کرده و از آنها در طول سال تغذیه میکردند. در این میان البته جنگ نیز در میان گروههای بومی رایج بود، زیرا آنها برای زمین، منابع و اعتبار خود با یکدیگر رقابت میکردند.
ورود تجار، مبلغان، سربازان و مستعمرهنشینان اروپایی در این مناطق کانادا شیوه زندگی بومی را برای همیشه تغییر داد. تعداد زیادی از بومیان به دلیل بیماریهای اروپایی که نسبت به آنها مصونیت نداشتند، جان خود را از دست دادند. با این حال، بومیان و اروپاییها پیوندهای قوی اقتصادی، مذهبی و نظامی را در ۲۰۰ سال اول زندگی مشترک خود ایجاد کردند که پایههای به وجود آمدن کشور بزرگی مانند کانادا را بنا نهاد.
اولین اروپاییهای وارد شده در تاریخچه کشور کانادا
وایکینگهای ایسلند که هزار سال پیش، منطقه گرینلند را به استعمار خود درآورده بودند نیز به لابرادور و جزیره نیوفاندلند امروزی رسیدند که شاید بتوان گفت اولین اروپاییهایی بودند که وارد سرزمینی شدند که بعدها به نام کانادا معروف شد.اکتشافات اروپایی وارد شده به این مناطق بهطور جدی در سال ۱۴۹۷ با سفر جان کابوت آغاز شد که اولین کسی بود که نقشه ساحل شرقی کانادا را بهطور رسمی ترسیم کرد. جان کابوت، یک مهاجر ایتالیایی به انگلستان، درواقع اولین کسی بود که سواحل اقیانوس اطلس کانادا را نقشهبرداری کرد و در سال ۱۴۹۷ نیز پا به نیوفاندلند یا جزیره کیپ برتون گذاشت و مدعی شد سرزمین جدید فاند در استعمار انگلستان است؛ با این حال، تا سال ۱۶۱۰ انگلیسها با هدف اسکان وارد این بخش نشدند.
از طرف دیگر ژاک کارتیه اولین اروپایی بود که در تاریخچه کشور کانادا آمده است. او رودخانه سنت لارنس را کشف کرد و به برپا نمودن شهرهای معروف امروزی در کانادا یعنی کبک و مونترال نقش بسیار مهمی بر عهده داشت.
نحوه نامگذاری کانادا در تاریخچه کشور کانادا
پس از اکتشافاتی که توسط شرقیان و اروپاییها در کانادا انجام شد، در بین سالهای ۱۵۳۴ و ۱۵۴۲، ژاک کارتیه سه سفر در سراسر اقیانوس اطلس انجام داد و ادعا کرد این بخشها در سلطه پادشاه فرانسه به نام فرانسیس اول قرار دارند. کارتیه در این زمان شنید که دو راهنمای اسیر، کلمه ایروکویی کاناتا به معنای «دهکده» را برای این سرزمین تازه کشف شده به زبان آوردند. به همین دلیل در دهه ۱۵۵۰، نام کانادا روی نقشههای جهانی ظاهر شد.فرانسه جدید یا گسترش فرانسه در کانادا
در سال ۱۶۰۴، اولین سکونتگاه اروپاییها در شمال فلوریدا توسط کاشفان فرانسوی پیر دو مونت و ساموئل دو شامپلین شکل گرفت که ابتدا در جزیره سنت کروکس (در مین کنونی)، سپس در پورت رویال، در آکادیا (نووای کنونی) این مناطق مسکونی ایجاد شد.در سال ۱۶۰۸، شامپلین قلعهای را در شهر کنونی کبک ساخت. استعمارگران در آن زمان با توجه به زمستانهای سخت و طولانی این نواحی کانادا، با آب و هوای سختی مبارزه کردند و از ادامه سکونت در این بخشها ناامید نشدند. شامپلن مستعمره را با آلگونکوین، مونتانی و هورون، دشمنان تاریخی ایروکوئیها، کنفدراسیونی متشکل از پنج (بعداً شش ملت) ملت اول که برای یک قرن با شهرکهای فرانسوی جنگیدند، متحد کرد. البته ناگفته نماند که فرانسویها و ایروکوئیها در سال ۱۷۰۱ صلح کردند.
در این زمان مردم فرانسه و بومیان کانادایی در توسعه اقتصاد با یکدیگر همکاری کردند که ناشی از تقاضای بیش از حد پوست در اروپا بود و کاناداییها با توجه به اینکه از ابتدا دامداریهای قوی داشتند میتوانستند این تقاضا را برآورده کنند. بعدها رهبران برجستهای مانند ژان تالون، اسقف لاوال و کنت فروتناک، امپراتوری فرانسه را در آمریکای شمالی ساختند که از خلیج هادسون تا خلیج مکزیک میرسید.
ازخودگذشتگیهای بومیان کانادا برای حفظ این سرزمین
کنت فروتناک در سال ۱۶۹۰ از تسلیم کبک به انگلیسیها امتناع کرد و گفت: «تنها پاسخ من از دهان توپهای من خواهد بود!»؛ پیر لو موین، سیور دیبرویل، قهرمان بزرگ فرانسه نو بود که در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم، پیروزیهای زیادی بر انگلیسیها از جیمز بی در شمال تا نویس در دریای کارائیب به دست آورد.سر گای کارلتون (لرد دورچستر)، بهعنوان فرماندار کبک، از حقوق کاناداییها دفاع کرد، حمله نظامی آمریکا به کبک را در سال ۱۷۷۵ شکست داد و بر مهاجرت وفاداران به نوا اسکوشیا و کبک در ۱۷۸۲-۱۷۸۳ نظارت کرد.
مبارزه برای به دست آوردن یک قاره
در سال ۱۶۷۰ نیز چارلز دوم که پادشاه انگلستان بود به شرکت خلیج هادسون، حقوق تجاری انحصاری بر روی حوضه زهکشی اعطا کرد. در طول ۱۰۰ سال بعد، این شرکت توانست با معاملهگرانِ مستقر در مونترال رقابت کند و از نظر اقتصادی پیشرفتهای چشمگیری داشت.مردان ماهر و شجاعی که با قایقرانی سفر میکردند، voyageurs و coureurs des bois نامیده میشدند و اتحادهای محکمی را برای اولین بار در کانادا ایجاد کردند.
مستعمرات انگلیسی در امتداد سواحل اقیانوس اطلس در کانادا که قدمت آنها به اوایل دهه ۱۶۰۰ میرسد، درنهایت از فرانسه جدید ثروتمندتر و پرجمعیتتر شدند. در دهه ۱۷۰۰، فرانسه و بریتانیا برای کنترل آمریکای شمالی و کانادای تازه کشف شده باهم جنگیدند.
در سال ۱۷۵۹، بریتانیاییها، فرانسویها را در نبرد دشتهای آبراهام در شهر کبک شکست دادند و در این زمان بود که امپراتوری فرانسه در آمریکا پایان یافت و بخشهای فرانسوی نشین کانادا به رسمیت شناخته شد. فرماندهان هر دو ارتش، سرتیپ جیمز ولف و مارکی دو مونتکلم، در رهبری نیروهای خود در نبرد کشته شدند.
تشکیل استان کبک در تاریخچه کشور کانادا
همانطورکه میدانید در حال حاضر ایالت کبک یکی از مهمترین بخشهای کانادا به شمار میرود و افراد زیادی سالیانه تمایل دارند به این بخش از کانادا مهاجرت کنند. زبان رسمی این ایالت نیز برخلاف سایر قسمتهای کانادا هنوز فرانسوی است.پس از جنگ، بریتانیاییها نام این مستعمره را به «استان کبک» تغییر دادند. مردم کاتولیک فرانسویزبان که بهعنوان ساکنان یا کاناداییهای اصیل شناخته میشوند، تلاش کردند تا شیوه زندگی خود را در امپراتوری بریتانیایی انگلیسیزبان و تحت حکومت پروتستان حفظ کنند.
طرح قوانین استان کبک در ابتدای نامگذاری آن
برای اداره بهتر اکثریت کاتولیک رومی فرانسه، پارلمان بریتانیا قانونهای جدید کبک در سال ۱۷۷۴ را تصویب کرد. یکی از پایههای قانون اساسی کانادا، بهعنوان قانون کبک این بود که اصول مؤسسات بریتانیایی را با واقعیت استان تطبیق داد.این قانون آزادی مذهبی را برای کاتولیکها مجاز میدانست و به آنها اجازه میداد که مناصب دولتی مخصوص به خود را داشته باشند، رویهای که در آن زمان هنوز در بریتانیا مجاز نبود. قانون کبک قوانین مدنی فرانسه را احیا کرد و درعینحال قوانین کیفری بریتانیا را حفظ نمود.
تاریخچه کشور کانادا درباره وفاداران امپراتوری متحد و بردههای آزاد شده در آمریکا
در سال ۱۷۷۶، ۱۳ مستعمره بریتانیا در جنوب کبک اعلام استقلال کردند و ایالاتمتحده آمریکا را تشکیل دادند. آمریکای شمالی دوباره با جنگ تقسیم شد و بیش از ۴۰ هزار نفر از افراد وفادار به تاج، به نام «وفاداران«، پس از سرکوب کردن انقلاب آمریکا گریختند و در نوا اسکوشیا و کبک ساکن شدند.جوزف برانت نیز هزاران هندی موهاوک وفادار را به کانادا هدایت کرد. وفاداران از اصالت هلندی، آلمانی، بریتانیایی، اسکاندیناوی، بومی و دیگر ریشهها و از پیشینههای مذهبی پرسبیتری، آنگلیکن، باپتیست، متدیست، یهودی، کواکر و کاتولیک برخوردار بودند. حدود ۳ هزار سیاهپوست وفادار، آزادگان و بردگان، نیز به دنبال زندگی بهتر به شمال آمدند.
آغاز دموکراسی در تاریخچه کشور کانادا
بعد از به رسمیت شناخته شدن استان کبک نهادهای دموکراتیک بهتدریج و بهطور مسالمتآمیز توسعه یافتند. اولین مجمع نمایندگان در هالیفاکس و نوا اسکوشیا، در سال ۱۷۵۸ انتخاب شد. جزیره پرنس ادوارد در سال ۱۷۷۳ و نیوبرانزویک در سال ۱۷۸۵ نیز به آن پیوست. قانون اساسی سال ۱۷۹۱، استان کبک را به کانادای علیا (بعدها انتاریو) که عمدتاً دارای ساکنین بسیار وفادار بود، تقسیم کرد.در دموکراسی ایجاد شده در آن زمان همچنین برای اولین بار به کانادا مجامع قانونگذاری منتخب مردم را ایجاد کردند. نام کانادا نیز در این زمان رسمی شد و از آن زمان به بعد استفاده میشود. مستعمرات اقیانوس اطلس و تمام قسمتهای کشف شده جدید برای کانادا هم درمجموع بهعنوان آمریکای شمالی بریتانیا شناخته میشدند.
لغو بردهداری در تاریخچه کشور کانادا
بردهداری در زمان کشف کانادا در سراسر جهان از آسیا، آفریقا و خاورمیانه گرفته تا قاره آمریکا وجود داشته است. اولین جنبش برای لغو تجارت برده در اقیانوس اطلس در اواخر دهه ۱۷۰۰ در پارلمان بریتانیا ظهور کرد. در سال ۱۷۹۳، کانادای شمالی، به رهبری فرمانداری به نام جان گریوز سیمکو، یک افسر نظامی وفادار، اولین استان در امپراتوری بود که به سمت لغو بردهداری حرکت کرد.در سال ۱۸۰۷، پارلمان بریتانیا خریدوفروش برده را ممنوع کرد و در سال ۱۸۳۳ بردهداری را در سراسر امپراتوری لغو کرد. در همین زمان بود که هزاران برده با خوشحالی از ایالاتمتحده فرار کردند و از طریق راهآهن زیرزمینی، بهعنوان یک شبکه ضد بردهداری مسیحی خود را به کانادا رسانده و در این کشور ساکن شدند.
شرایط اقتصاد در حال رشد در تاریخچه کشور کانادا
کشور کانادا در حال حاضر، هم به دلیل منابع بسیار غنی خود و مردم دوستدار پیشرفت و هم به دلیل سیاستهای عالی برای جذب سرمایه یکی از پرقدرتترین کشورها در سراسر جهان است. اولین شرکتها در کانادا در زمان رژیمهای فرانسه و بریتانیا تشکیل شد و این شرکتها در کانادا برای تجارت خز به اروپا باهم رقابت کردند.در این زمان شرکت خلیج هادسون با کارمندان فرانسوی، بریتانیایی و بومی کانادایی، از فورت گری (وینیپگ) و فورت ادمونتون تا فورت لنگلی (نزدیک ونکوور) و فورت ویکتوریا (نواحی تجاری که بعداً به شهر تبدیل شدند) بر تجارت در شمال غربی کانادا تسلط پیدا کرد.
اولین موسسات مالی در کانادا نیز در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ افتتاح شدند. بورس اوراق بهادار مونترال در سال ۱۸۳۲ افتتاح شد. برای قرنها اقتصاد کانادا عمدتاً بر کشاورزی و صادرات منابع طبیعی مانند خز، ماهی و الوار متمرکز بود که محصولات به دست آمده توسط جادهها، دریاچهها، رودخانهها و کانالها انتقال پیدا میکردند.
در همین زمان سرهنگ دوم جان گریوز سیمکو اولین فرماندار عالی کانادا و بنیانگذار شهر یورک بود و تورنتو کنونی که یکی از محبوبترین استانهای کانادای حال حاضر است را به وجود آورد.
جنگ ۱۸۱۲ بهعنوان نبرد برای حفظ کانادا
پس از شکست ناوگان ناپلئون بناپارت در نبرد ترافالگار (۱۸۰۵)، نیروی دریایی بخشهای آبی را تحت سلطه خود داشتند. امپراتوری بریتانیا که شامل کانادا نیز میشد، برای مقاومت در برابر تلاش بناپارت در تسلط بر اروپا مبارزه کرد. این امر منجر به خشم آمریکا از دخالت بریتانیا در کشتیرانی آنها شد.ایالاتمتحده با این باور که فتح کانادا آسان خواهد بود، در ژوئن ۱۸۱۲ حملهای را به کشور کانادا آغاز کرد؛ اما آمریکاییها برای انجام این جنگ اشتباه کردند. داوطلبان کانادایی و اولین ملل، ازجمله Shawnee به رهبری رئیس Tecumseh، از سربازان بریتانیایی در دفاع از کانادا در این جنگ بهخوبی حمایت کردند.
در ماه ژوئیه، سرلشکر سر آیزاک براک دیترویت را تصرف کرد، اما هنگام دفاع در برابر حمله آمریکاییها در ارتفاعات کوئینستون، نزدیک آبشار نیاگارا، در نبردی که آمریکاییها شکست خوردند، کشته شد.
در سال ۱۸۱۳، سرهنگ دوم شارل دو سالابری و ۴۶۰ سرباز که اکثراً کاناداییهای فرانسوی بودند، مقاومت شدیدی در این جنگ نمودند و تنها ۴ نفر به عقب برگشتند. در سال ۱۸۱۳، آمریکاییها خانه دولت و ساختمانهای پارلمان را در یورک (تورنتو کنونی) به آتش کشیدند.
کاناداییها در سدد انتقال در سال ۱۸۱۴ برآمدند. به دنبال این خونخواهی سرلشکر رابرت راس، اکسپدیشنی از نوا اسکوشیا را رهبری کرد که کاخ سفید و سایر ساختمانهای عمومی را در واشنگتن به آتش کشیدند. پسازآن، راس در نبرد جان باخت و با افتخارات نظامی بسیار زیادی در هالیفاکس کنونی به خاک سپرده شد.
در سال ۱۸۱۴، تلاش آمریکا برای فتح کانادا باز هم شکست خورد. بریتانیاییها در آن زمان یک سیستم دفاعی کانادایی بسیار گرانقیمت را تشکیل دادند که از آن جمله میتوان به سیتادلها در هالیفاکس و شهر کبک، حوض دریایی در هالیفاکس و فورت هنری در کینگستون اشاره کرد.
امروزه این مکانها به مکانهای تاریخی محبوب در کانادا تبدیل شدهاند. در تاریخچه کشور کانادا مشخص است که مرز کنونی کانادا و ایالاتمتحده نیز تا حدی نتیجه جنگ ۱۸۱۲ است که تضمین کرد کانادا باید مستقل از ایالاتمتحده باقی بماند.
دوک ولینگتون تعدادی از بهترین سربازان خود را برای دفاع از کانادا در سال ۱۸۱۴ فرستاد. سپس بای تاون (اتاوای کنونی) را بهعنوان نقطه پایانی کانال ریدو، بخشی از شبکهای از قلعهها برای جلوگیری از حمله ایالاتمتحده آمریکا به کانادا انتخاب کرد. از نو. ولینگتون که در سال ۱۸۱۵ ناپلئون را شکست داد، نقش مستقیمی در تأسیس پایتخت ملی کشور کانادا داشت.
در سال ۱۸۱۳، لورا سکورد، همسری متشخص و مادری موفق برای پنج فرزند، یک سفر خطرناک ۱۹ مایلی (۳۰ کیلومتری) را با پای پیاده انجام داد تا به ستوان جیمز فیتز گیبون در مورد حمله برنامهریزیشده آمریکاییها هشدار دهد. شجاعت او به پیروزی در نبرد سدهای بیور کمک کرد. او تا به امروز نیز در کانادا بهعنوان یک قهرمان شناخته میشود.
نگاهی به شورشهای ۱۸۳۷ در تاریخچه کشور کانادا
در دهه ۱۸۳۰، اصلاحطلبان در کانادای شمالی و جنوبی معتقد بودند که پیشرفت به سوی دموکراسی کامل در این کشور بسیار کند است. برخی نیز اعتقاد داشتند که کانادا باید ارزشهای جمهوریخواهانه آمریکایی را بپذیرد یا حتی سعی کند به ایالاتمتحده بپیوندد.هنگامیکه شورشهای مسلحانه در سالهای ۱۸۳۷-۱۸۳۸ در منطقهای خارج از مونترال و در تورنتو رخ داد، شورشیان از حمایت عمومی کافی برای موفقیت برخوردار نبودند. آنها توسط سربازان انگلیسی و داوطلبان کانادایی شکست خوردند. در همین زمان بود که تعدادی از شورشیان به دار آویخته یا تبعید شدند. برخی از تبعیدیان بعداً مجدد به کانادا بازگشتند.
لرد دورهام، یک اصلاحطلب انگلیسی که برای گزارش در مورد شورشها فرستاده شده بود، توصیه کرد که کانادای بالا و پایین ادغام شود و به یک حکومت واحد تبدیل گردد. لرد دورهام همچنین در آن زمان گفت که سریعترین راه برای پیشرفت کاناداییها این است که با فرهنگ پروتستان انگلیسیزبان تلفیق شوند. فرانسویهای کانادایی زیاد با این حرف موافق نبودند و بیشتر به دنبال حفظ هویت متمایز فرانسوی کانادا بودند.
نام موضوع : تاریخ کشور کانادا
دسته : تاریخ جهان