انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
مونوگرافی و بیوگرافی
دانشمندان و فیلسوفان
بیوگرافی سنکای جوان
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="☾ℤ𝕒ℍℝ𝕒" data-source="post: 45008" data-attributes="member: 264"><p><h2 style="text-align: center"><strong><span style="color: rgb(44, 130, 201)">زندگی</span></strong></h2> <h2 style="text-align: center"></h2> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(40, 50, 78)"><strong>لوسییوس سنهکا، خطیب فیلسوف رواقی، استاد فیلسوف رواقی، استاد فن خطابه و معلم نرون یکی از پادشاهان روم بود. او طی مدت زندگیاش امپراتوران مختلفی را از سر گذرانید ولی هر یک به نوعی با او خصومت داشتند و به دلایلی در صدد از بین بردن او بودند.</strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(40, 50, 78)"><strong></strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(40, 50, 78)"><strong>(پسر سنکای بزرگ) در سال ۴ قبل از میلاد در کوردوبا واقع در اسپانیا در یک خانواده اکوئستر (سفیران) متولد شد. در جوانی به رم رفت و در آنجا مطالعات فلسفی زیادی با استادانش آتالوس و فابیانوس انجام داد. به دلیل توان بالایی که در عرصه سخن سنجی و فن خطابه داشت، به سنا راه یافت و در آنجا در مدت حکومت کالیگولا از مقام و منزلت بالایی برخوردار شد. اما در سال ۴۱ پس از میلاد به خاطر محکومیت پرنسس جولیا لیویلاس، خواهر کالیگالونوس که به دلیل حسادت مسالینا متهم شده بود، از پست خود برکنار و به کورسنا تبعید شد و تنها در سال ۴۹ میلادی و پس از ۸ سال تبعید، مورد عفو اگوستا مقتدر دربار امپراتوری یعنی آگریپینا، که امپراتریس جدید روم بود توانست به پایتخت رم بازگردد و به سفارش اگریپینا به امپراتور کلاودیوس توانست در نقش معلم، آموزگار و مشاور نرون جوان مشغول بکار شود و به تعلیم و تعلم امپراتور آینده اهتمام ورزد.</strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(40, 50, 78)"><strong></strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(40, 50, 78)"><strong>در اکتبر ۵۴ میلادی، کلاودیوس (عموی کالیگولانوس) با دسیسه امپراتریس اگریپینا به طرز مشکوکی مرد و به این ترتیب نرون بر تخت سلطنت نشست. پس از مرگ کلاودیوس، سنکا بیشتر مورد علاقه نرون قرار گرفت و به عنوان مشاور او معرفی شد. بهطوری که در حقیقت ادارهکننده کلیه سیاستهای امپراتوری، بعد از تبعید آگریپینا در سال ۵۸ میلادی سنکا و بوروس بود و به عنوان مشاوران به مدت ۴ سال تمام وظایف نرون را انجام میدادند یا سازماندهی میکردند. مورخان از این تاریخ سالهای ۵۴ تا ۶۰ به عنوان بهترین دوره حکومت نرون یاد میکنند.</strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(40, 50, 78)"><strong></strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(40, 50, 78)"><strong>اما نرون بعد از قتل مادرش اگریپینا عوض شد و برای تشکیل یک حکومت استبدادی و خودکامه همانند سالهای اوایل حکومت خود که مادرش زنده بود و به عنوان یک قدرت محرک و هدایت کننده عملی میکرد میخواست همانند مادرش باشد و نقشههایی در سر میپروراند که این نقشهها را پس از فتح دوباره بریتانیا به دست روم اجرا کرد که خود را برترین موجود در تمام جهان تا به آن روز میدانست. سنکا نیز پس از این فتح که همزمان با مرگ دوستش «آفرانیوس بورو» شد، در سال ۶۲ فکر کرد که از میدان و عالم سیاستهای خطرناک خارج شود و به زندگی شخصی خود با خط مشی میانهروی و حفظ تعادل بپردازد. اما سرنوشت به نحو دیگری رقم خورده بود، بهطوری که در سال ۶۵ دسیسهای دیگر ضد نرون برملا شد که از سوی رئیس اربابان رم، کالپورنیوس پیزو، طراحی شده بود کالپورنیوس در سال ۵۹ میلادی نیز علیه نرون همراه مادر او نقشه کشیده بود اما سرنوشت به نوعی رقم خورد که نرون بدون هیچ رحمی مادر خود را بکشد، دومین بار هم در سال ۶۵ میلادی اتفاق افتاد که این بار هم با شکست مواجه شد. افشای این دسیسه شخصیتهای عادی، نظامی و دولتی را در مظان اتهام قرار داد. نرون با لذت، اتهام استاد و مشاور خود را پذیرفت و به این ترتیب سنکا از شاگرد خود حکم مرگ دریافت کرد.</strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(40, 50, 78)"><strong></strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: rgb(40, 50, 78)"><strong>سنکا در واپسین روزهای زندگی خود در سال ۶۵ میلادی سعی کرد در مقابل استبداد نرون ایستادگی کند و بدون ترس از مرگ حتی اعلام کرد که از تمام روزهای زندگیاش لذت بردهاست و بنابراین واهمهای از مرگ ندارد.</strong></span></p> <p style="text-align: center"></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="☾ℤ𝕒ℍℝ𝕒, post: 45008, member: 264"] [HEADING=1][CENTER][B][COLOR=rgb(44, 130, 201)]زندگی[/COLOR][/B] [/CENTER][/HEADING] [CENTER][COLOR=rgb(40, 50, 78)][B]لوسییوس سنهکا، خطیب فیلسوف رواقی، استاد فیلسوف رواقی، استاد فن خطابه و معلم نرون یکی از پادشاهان روم بود. او طی مدت زندگیاش امپراتوران مختلفی را از سر گذرانید ولی هر یک به نوعی با او خصومت داشتند و به دلایلی در صدد از بین بردن او بودند. (پسر سنکای بزرگ) در سال ۴ قبل از میلاد در کوردوبا واقع در اسپانیا در یک خانواده اکوئستر (سفیران) متولد شد. در جوانی به رم رفت و در آنجا مطالعات فلسفی زیادی با استادانش آتالوس و فابیانوس انجام داد. به دلیل توان بالایی که در عرصه سخن سنجی و فن خطابه داشت، به سنا راه یافت و در آنجا در مدت حکومت کالیگولا از مقام و منزلت بالایی برخوردار شد. اما در سال ۴۱ پس از میلاد به خاطر محکومیت پرنسس جولیا لیویلاس، خواهر کالیگالونوس که به دلیل حسادت مسالینا متهم شده بود، از پست خود برکنار و به کورسنا تبعید شد و تنها در سال ۴۹ میلادی و پس از ۸ سال تبعید، مورد عفو اگوستا مقتدر دربار امپراتوری یعنی آگریپینا، که امپراتریس جدید روم بود توانست به پایتخت رم بازگردد و به سفارش اگریپینا به امپراتور کلاودیوس توانست در نقش معلم، آموزگار و مشاور نرون جوان مشغول بکار شود و به تعلیم و تعلم امپراتور آینده اهتمام ورزد. در اکتبر ۵۴ میلادی، کلاودیوس (عموی کالیگولانوس) با دسیسه امپراتریس اگریپینا به طرز مشکوکی مرد و به این ترتیب نرون بر تخت سلطنت نشست. پس از مرگ کلاودیوس، سنکا بیشتر مورد علاقه نرون قرار گرفت و به عنوان مشاور او معرفی شد. بهطوری که در حقیقت ادارهکننده کلیه سیاستهای امپراتوری، بعد از تبعید آگریپینا در سال ۵۸ میلادی سنکا و بوروس بود و به عنوان مشاوران به مدت ۴ سال تمام وظایف نرون را انجام میدادند یا سازماندهی میکردند. مورخان از این تاریخ سالهای ۵۴ تا ۶۰ به عنوان بهترین دوره حکومت نرون یاد میکنند. اما نرون بعد از قتل مادرش اگریپینا عوض شد و برای تشکیل یک حکومت استبدادی و خودکامه همانند سالهای اوایل حکومت خود که مادرش زنده بود و به عنوان یک قدرت محرک و هدایت کننده عملی میکرد میخواست همانند مادرش باشد و نقشههایی در سر میپروراند که این نقشهها را پس از فتح دوباره بریتانیا به دست روم اجرا کرد که خود را برترین موجود در تمام جهان تا به آن روز میدانست. سنکا نیز پس از این فتح که همزمان با مرگ دوستش «آفرانیوس بورو» شد، در سال ۶۲ فکر کرد که از میدان و عالم سیاستهای خطرناک خارج شود و به زندگی شخصی خود با خط مشی میانهروی و حفظ تعادل بپردازد. اما سرنوشت به نحو دیگری رقم خورده بود، بهطوری که در سال ۶۵ دسیسهای دیگر ضد نرون برملا شد که از سوی رئیس اربابان رم، کالپورنیوس پیزو، طراحی شده بود کالپورنیوس در سال ۵۹ میلادی نیز علیه نرون همراه مادر او نقشه کشیده بود اما سرنوشت به نوعی رقم خورد که نرون بدون هیچ رحمی مادر خود را بکشد، دومین بار هم در سال ۶۵ میلادی اتفاق افتاد که این بار هم با شکست مواجه شد. افشای این دسیسه شخصیتهای عادی، نظامی و دولتی را در مظان اتهام قرار داد. نرون با لذت، اتهام استاد و مشاور خود را پذیرفت و به این ترتیب سنکا از شاگرد خود حکم مرگ دریافت کرد. سنکا در واپسین روزهای زندگی خود در سال ۶۵ میلادی سعی کرد در مقابل استبداد نرون ایستادگی کند و بدون ترس از مرگ حتی اعلام کرد که از تمام روزهای زندگیاش لذت بردهاست و بنابراین واهمهای از مرگ ندارد.[/B][/COLOR] [/CENTER] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
مونوگرافی و بیوگرافی
دانشمندان و فیلسوفان
بیوگرافی سنکای جوان
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین