انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
اشعار پروین اعتصامی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="helia" data-source="post: 3460" data-attributes="member: 18"><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">اگر چه در ره هستی هزار دشواریست</span></p><p><span style="font-size: 15px"><p style="text-align: center">چو پر کاه پریدن ز جا سبکساریست</p><p></span><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">به پات رشته فکندست روزگار و هنوز</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">نه آگهی تو که این رشتهٔ گرفتاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بگرگ مردمی آموزی و نمیدانی</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">که گرگ را ز ازل پیشه مردم آزاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بپرس راه ز علم، این نه جای گمراهیست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بخواه چاره ز عقل، این نه روز ناچاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">نهفته در پس این لاجورد گون خیمه</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">هزار شعبدهبازی، هزار عیاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">سلام دزد مگیر و متاع دیو مخواه</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">چرا که دوستی دشمنان ز مکاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">هر آن مریض که پند طبیب نپذیرد</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">سزاش تاب و تب روزگار بیماریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بچشم عقل ببین پرتو حقیقت را</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">مگوی نور تجلی فسون و طراریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">اگر که در دل شب خون نمیکند گردون</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بوقت صبح چرا کوه و دشت گلناریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بگاهوار تو افعی نهفت دایهٔ دهر</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">مبرهن است که بیزار ازین پرستاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">سپردهای دل مفتون خود بمعشوقی</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">که هر چه در دل او هست، از تو بیزاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بدار دست ز کشتی که حاصلش تلخیست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بپوش روی ز آئینهای که زنگاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بخیره بار گران زمانه چند کشی</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">ترا چه مزد بپاداش این گرانباریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">فرشته زان سبب از کید دیو بیخبر است</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">که اقتضای دل پاک، پاک انگاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بلند شاخهٔ این بوستان روح افزای</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">اگر ز میوه تهی شد، ز پست دیواریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">چو هیچگاه به کار نکو نمیگرویم</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">شگفت نیست گر آئین ما سیه کاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">برو که فکرت این سودگر معامله نیست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">متاع او همه از بهر گرم بازاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بخر ز دکهٔ عقل آنچه روح میطلبد</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">هزار سود نهان اندرین خریداریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">زمانه گشت چو عطار و خون هر سگ و خوک</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">فروخت بر همه و گفت مشک تاتاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">گلش مبو که نه شغلیش غیر گلچینیست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">غمش مخور که نه کاریش غیر خونخواریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">قضا چو قصد کند، صعوهای چو ثعبانی است</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">فلک چو تیغ کشد، زخم سوزنی کاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">کدام شمع که ایمن ز باد صبحگهی است</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">کدام نقطه که بیرون ز خط پرگاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">عمارت تو شد است این چنین خراب ولیک</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بخانهٔ دگران پیشهٔ تو معماریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بدان صفت که تو هستی دهند پاداشت</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">سزای کار در آخر همان سزاواریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بهل که عاقبت کار سرنگونت کند</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">بلندئی که سرانجام آن نگونساریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">گریختن ز کژی و رمیدن از پستی</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">نخست سنگ بنای بلند مقداریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">ز روشنائی جان، شامها سحر گردد</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">روان پاک چو خورشید و تن شب تاریست</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">چراغ دزد ز مخزن پدید شد، پروین</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px">زمان خواب گذشتست، وقت بیداریست</span></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="helia, post: 3460, member: 18"] [CENTER][SIZE=4]اگر چه در ره هستی هزار دشواریست[/SIZE][/CENTER] [SIZE=4][CENTER]چو پر کاه پریدن ز جا سبکساریست[/CENTER][/SIZE] [CENTER][SIZE=4]به پات رشته فکندست روزگار و هنوز نه آگهی تو که این رشتهٔ گرفتاریست بگرگ مردمی آموزی و نمیدانی که گرگ را ز ازل پیشه مردم آزاریست بپرس راه ز علم، این نه جای گمراهیست بخواه چاره ز عقل، این نه روز ناچاریست نهفته در پس این لاجورد گون خیمه هزار شعبدهبازی، هزار عیاریست سلام دزد مگیر و متاع دیو مخواه چرا که دوستی دشمنان ز مکاریست هر آن مریض که پند طبیب نپذیرد سزاش تاب و تب روزگار بیماریست بچشم عقل ببین پرتو حقیقت را مگوی نور تجلی فسون و طراریست اگر که در دل شب خون نمیکند گردون بوقت صبح چرا کوه و دشت گلناریست بگاهوار تو افعی نهفت دایهٔ دهر مبرهن است که بیزار ازین پرستاریست سپردهای دل مفتون خود بمعشوقی که هر چه در دل او هست، از تو بیزاریست بدار دست ز کشتی که حاصلش تلخیست بپوش روی ز آئینهای که زنگاریست بخیره بار گران زمانه چند کشی ترا چه مزد بپاداش این گرانباریست فرشته زان سبب از کید دیو بیخبر است که اقتضای دل پاک، پاک انگاریست بلند شاخهٔ این بوستان روح افزای اگر ز میوه تهی شد، ز پست دیواریست چو هیچگاه به کار نکو نمیگرویم شگفت نیست گر آئین ما سیه کاریست برو که فکرت این سودگر معامله نیست متاع او همه از بهر گرم بازاریست بخر ز دکهٔ عقل آنچه روح میطلبد هزار سود نهان اندرین خریداریست زمانه گشت چو عطار و خون هر سگ و خوک فروخت بر همه و گفت مشک تاتاریست گلش مبو که نه شغلیش غیر گلچینیست غمش مخور که نه کاریش غیر خونخواریست قضا چو قصد کند، صعوهای چو ثعبانی است فلک چو تیغ کشد، زخم سوزنی کاریست کدام شمع که ایمن ز باد صبحگهی است کدام نقطه که بیرون ز خط پرگاریست عمارت تو شد است این چنین خراب ولیک بخانهٔ دگران پیشهٔ تو معماریست بدان صفت که تو هستی دهند پاداشت سزای کار در آخر همان سزاواریست بهل که عاقبت کار سرنگونت کند بلندئی که سرانجام آن نگونساریست گریختن ز کژی و رمیدن از پستی نخست سنگ بنای بلند مقداریست ز روشنائی جان، شامها سحر گردد روان پاک چو خورشید و تن شب تاریست چراغ دزد ز مخزن پدید شد، پروین زمان خواب گذشتست، وقت بیداریست[/SIZE][/CENTER] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
اشعار پروین اعتصامی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین