انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
شعرکده
اشعار شاعران غیر پارسی
اشعار فدریکو گارسیا لورکا
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="CANDY" data-source="post: 121017" data-attributes="member: 3457"><p>پس از باران، در میان گرگ و میش،</p><p>بال گشودهی چشم انداز ریل آهن،</p><p>اریب افتاده بود بر افق</p><p>قوسی بزرگ به سبز رنگی غروب</p><p>به یاد میآورم آن نیم روز</p><p>که به نظاره نشستم</p><p>نوگلی نحیف</p><p>هنوز سفید</p><p>اما مرده در شکوفهی گرم خویش؛</p><p>دشمن تنها دشمن خانگی است</p><p>و من بهت زده کدام تشریح</p><p>ترمیم میبخشد زخمهامان</p><p>گامهای بلند رخوت و فراغت</p><p>که مشقتی است واژگونه</p><p>چه ضمادی باز میآورد</p><p>خنده را نه به لبها</p><p>به چشمانی به سان دریا پریشیده</p><p>ما، هنگامی که ما سر از خواب برمیداریم</p><p></p><p></p><p><a href="https://www.instagram.com/echolalia.ir/" target="_blank">اِکولالیا در اینستاگرام</a></p><p>رهسپار وظایفی بیشمار</p><p>از سر نومیدی گرد هم آمدهایم</p><p>ما، ما که فراهم آمدهایم در رویاها یکبار</p><p>با امیدهای پدید آمده از رنج مشترک</p><p>یا رنجور و مجروح یا شعف فیروزمندی</p><p>دشمن تنها دشمن خانگی است</p><p>ما، کر شده از غژغژ دور و پراکنده شهر</p><p>با غوغای پرندههای جنگل</p><p>(هرگز نداشتهاند زمانی برای سوگوار شدن یا گوش سپردن در خوابی عمیق</p><p>دریا به سنگهای پوک و شکافته اصابت میکند)</p><p>همان سان که ستارگان، و پرندگان مطیع، و باغ خیس؛ و درختان عقب مینشینند</p><p>ما گزمگان، بیمناکیم از سلاحهای پشت سر</p><p>دشمن تنها دشمن خانگی است</p><p>چه اعجابی که ما ترسانیم از نگاه چشمان خویش</p><p></p><p>و ناشکیبا از اینکه در خانه تنها باشیم</p><p>رقت انگیز</p><p>با برق انداختن موها</p><p>میکاهیم سنمان را</p><p></p><p>و سکندری میخوریم به پایانمان</p><p>مانند دوندگان جبن در خط پایان</p><p></p><p>ما دنبال میکنیم</p><p>تکههای اشتهار را</p><p>در کمینگاه</p><p>(به مانند ستارگان که رانده میشوند به آبشخور ناپیدا،</p><p>هماره تنها بیرون از گذرگاههای مسقف ویران گشتهشان</p><p>بیدار میشوند در بوی سنگ سوزان</p><p>یا در صدای نیزار</p><p>بر میخیزند از تاریکی</p><p>در قسمت سبز سپیده دمان)</p><p>دشمن تنها دشمن خانگی است</p><p>همانا بیشتر از میان سخنان بر زبان آمده</p><p>یا نوشتهی از غم و اندوه پیچیده در روزنامه</p><p>نازدوده با اشکها</p><p>فکری آمد:</p><p>نیست هیچ ضمادی</p><p>برای بیمارجهان، نه تشریحی؛</p><p>این باید</p><p>(بوی قیر در هوای نمناک خیس)</p><p>بسوزد در تب برای ابد</p><p>مهی شکافته با خدنگ</p><p>که نام آن عشق است و نام دیگرش طغیان</p><p>(الم، گرداب،لحظات شکافته، قطرات درشت باران،تسلیم،لمحه عشق)</p><p>همهی شعر بهر این است که چشم ندوزید به خورشید اشتیاق</p><p>که روشنایی پیاله سان ماه است</p><p>سیاست برای ماه،</p><p>روشنایی کاسه سان بازتابیدهی ماه</p><p>به مانند ماه روم</p><p>بعد از روشنائی مواج عمیق یونانی</p><p>فرو رفت</p><p>دشمن تنها دشمن خانگی است</p><p>اما این سه تن دوستانی اند که سلاح بر دست گرفته اند</p><p>بدون واژه ها؛</p><p>همانطور که در این هوا</p><p>بیشه زار خم میشود با باد</p><p>به پیش و پس.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="CANDY, post: 121017, member: 3457"] پس از باران، در میان گرگ و میش، بال گشودهی چشم انداز ریل آهن، اریب افتاده بود بر افق قوسی بزرگ به سبز رنگی غروب به یاد میآورم آن نیم روز که به نظاره نشستم نوگلی نحیف هنوز سفید اما مرده در شکوفهی گرم خویش؛ دشمن تنها دشمن خانگی است و من بهت زده کدام تشریح ترمیم میبخشد زخمهامان گامهای بلند رخوت و فراغت که مشقتی است واژگونه چه ضمادی باز میآورد خنده را نه به لبها به چشمانی به سان دریا پریشیده ما، هنگامی که ما سر از خواب برمیداریم [URL='https://www.instagram.com/echolalia.ir/']اِکولالیا در اینستاگرام[/URL] رهسپار وظایفی بیشمار از سر نومیدی گرد هم آمدهایم ما، ما که فراهم آمدهایم در رویاها یکبار با امیدهای پدید آمده از رنج مشترک یا رنجور و مجروح یا شعف فیروزمندی دشمن تنها دشمن خانگی است ما، کر شده از غژغژ دور و پراکنده شهر با غوغای پرندههای جنگل (هرگز نداشتهاند زمانی برای سوگوار شدن یا گوش سپردن در خوابی عمیق دریا به سنگهای پوک و شکافته اصابت میکند) همان سان که ستارگان، و پرندگان مطیع، و باغ خیس؛ و درختان عقب مینشینند ما گزمگان، بیمناکیم از سلاحهای پشت سر دشمن تنها دشمن خانگی است چه اعجابی که ما ترسانیم از نگاه چشمان خویش و ناشکیبا از اینکه در خانه تنها باشیم رقت انگیز با برق انداختن موها میکاهیم سنمان را و سکندری میخوریم به پایانمان مانند دوندگان جبن در خط پایان ما دنبال میکنیم تکههای اشتهار را در کمینگاه (به مانند ستارگان که رانده میشوند به آبشخور ناپیدا، هماره تنها بیرون از گذرگاههای مسقف ویران گشتهشان بیدار میشوند در بوی سنگ سوزان یا در صدای نیزار بر میخیزند از تاریکی در قسمت سبز سپیده دمان) دشمن تنها دشمن خانگی است همانا بیشتر از میان سخنان بر زبان آمده یا نوشتهی از غم و اندوه پیچیده در روزنامه نازدوده با اشکها فکری آمد: نیست هیچ ضمادی برای بیمارجهان، نه تشریحی؛ این باید (بوی قیر در هوای نمناک خیس) بسوزد در تب برای ابد مهی شکافته با خدنگ که نام آن عشق است و نام دیگرش طغیان (الم، گرداب،لحظات شکافته، قطرات درشت باران،تسلیم،لمحه عشق) همهی شعر بهر این است که چشم ندوزید به خورشید اشتیاق که روشنایی پیاله سان ماه است سیاست برای ماه، روشنایی کاسه سان بازتابیدهی ماه به مانند ماه روم بعد از روشنائی مواج عمیق یونانی فرو رفت دشمن تنها دشمن خانگی است اما این سه تن دوستانی اند که سلاح بر دست گرفته اند بدون واژه ها؛ همانطور که در این هوا بیشه زار خم میشود با باد به پیش و پس. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
شعرکده
اشعار شاعران غیر پارسی
اشعار فدریکو گارسیا لورکا
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین