انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
اشعار علیرضا آذر
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Miss Nili" data-source="post: 28426" data-attributes="member: 277"><p><strong>آن به هر لحظهی تبدارِ تو پیوند منم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>آنقَدَر داغ به جانم که دماوند منم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>توله گرگی که در اندیشهی شریانِ منی</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>کاسه خونی جگری سوخته مهمانِ منی</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>چشم: بادام، دهان: پسته، زبان: شیر و شکر</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>جامِ معجونِ مجسّم شده این گرگ پدر</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>تا مرا می نگرد قافیه را میبازم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>بازیِ منتهی العافیه را میبازم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>سیبِ سیب است تن انگیزهی هر آه منم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>رطبِ عرشِ نخیل او، قد کوتاه منم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>ماده آهوی چمن، هوبرهی سینه بلور</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>قابِ قوسین دهن، شاپری قلعهی دور</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>مظهرِ جانِ پلنگم که به "ماه"ی بندم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>و بجز ماه دل از آدم و عالم کندم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>ماهِ بیرون زده از کنگرهی پیرهنم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>نکند خیز برم پنجه به خالی بزنم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>خندههای نَمَکینَت تبِ دریاچهی قم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>بغضهایت رقمی سردتر از قرنِ اتم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>موی برهمزدهات جنگلِ انبوه از دود</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بود</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>قصّههای کهن از چشمِ تو آغاز شدند</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>شاعران با لبِ تو قافیه پرداز شدند</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>هر پسربچّه که راهش به خیابانِ تو خورد</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>یک شبه مَرد شد و یکّه به میدان زد و مُرد</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>و از آن روز که در بند توام آزادم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>چشممان خورد به هم صاعقه زد پلکم سوخت</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>نیزهای جمجمهام را به گلوبند تو دوخت</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>سرم انگار به جوش آمد و مغزم پوسید</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>سرطانی شدم و مرگ لبم را بوسید</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>دوزخِ نِی شدم و شعله دَواندم به تَنت</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>شعله پوشیدم و مشغولِ پدر سوختنت</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>به خودم آمدم انگار تویی در من بود</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>پیشِ چشمِ همه از خویش یلی ساختهام</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>پیشِ چشمانِ تو امّا سپر انداختهام</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>ناگهان دِشنه به پشت آمد و تا بیخ نشست</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>ماهِ من روی گرفت و سَرِ مرّیخ نشست</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>آسِ در مشتِ مرا لاشخوران قاپ زدند...</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>کرکسان قاعده را از همه بهتر بلدند</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>چای داغی که دلم بود به دستت دادم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>آنقَدَر سرد شدم از دهنت افتادم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>و زمان چمبره زد کار به دستم بدهد</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>تو نباشی من از آیندهی خود پیرترم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>از خرِ زخمیِ ابلیس زمینگیرترم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>تو نباشی من از اعماقِ غرورم دورم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>زیرِ بیرحمترین زاویهی ساتورم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>تو نباشی من و این پنجرهها هم زردیم</strong></p><p><strong></strong></p><p><strong>شاید آخر سَرِ پاییز توافق کردیم...</strong></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Miss Nili, post: 28426, member: 277"] [B]آن به هر لحظهی تبدارِ تو پیوند منم آنقَدَر داغ به جانم که دماوند منم توله گرگی که در اندیشهی شریانِ منی کاسه خونی جگری سوخته مهمانِ منی چشم: بادام، دهان: پسته، زبان: شیر و شکر جامِ معجونِ مجسّم شده این گرگ پدر تا مرا می نگرد قافیه را میبازم بازیِ منتهی العافیه را میبازم سیبِ سیب است تن انگیزهی هر آه منم رطبِ عرشِ نخیل او، قد کوتاه منم ماده آهوی چمن، هوبرهی سینه بلور قابِ قوسین دهن، شاپری قلعهی دور مظهرِ جانِ پلنگم که به "ماه"ی بندم و بجز ماه دل از آدم و عالم کندم ماهِ بیرون زده از کنگرهی پیرهنم نکند خیز برم پنجه به خالی بزنم خندههای نَمَکینَت تبِ دریاچهی قم بغضهایت رقمی سردتر از قرنِ اتم موی برهمزدهات جنگلِ انبوه از دود و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بود قصّههای کهن از چشمِ تو آغاز شدند شاعران با لبِ تو قافیه پرداز شدند هر پسربچّه که راهش به خیابانِ تو خورد یک شبه مَرد شد و یکّه به میدان زد و مُرد من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم و از آن روز که در بند توام آزادم چشممان خورد به هم صاعقه زد پلکم سوخت نیزهای جمجمهام را به گلوبند تو دوخت سرم انگار به جوش آمد و مغزم پوسید سرطانی شدم و مرگ لبم را بوسید دوزخِ نِی شدم و شعله دَواندم به تَنت شعله پوشیدم و مشغولِ پدر سوختنت به خودم آمدم انگار تویی در من بود این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود پیشِ چشمِ همه از خویش یلی ساختهام پیشِ چشمانِ تو امّا سپر انداختهام ناگهان دِشنه به پشت آمد و تا بیخ نشست ماهِ من روی گرفت و سَرِ مرّیخ نشست آسِ در مشتِ مرا لاشخوران قاپ زدند... کرکسان قاعده را از همه بهتر بلدند چای داغی که دلم بود به دستت دادم آنقَدَر سرد شدم از دهنت افتادم و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد و زمان چمبره زد کار به دستم بدهد تو نباشی من از آیندهی خود پیرترم از خرِ زخمیِ ابلیس زمینگیرترم تو نباشی من از اعماقِ غرورم دورم زیرِ بیرحمترین زاویهی ساتورم تو نباشی من و این پنجرهها هم زردیم شاید آخر سَرِ پاییز توافق کردیم...[/B] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
امور فرهنگی
ادبیات
متفرقه ادبیات
اشعار علیرضا آذر
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین