. . .

قصه های کودکانه

  1. A.i.h

    متن قصه دایناسو کوچولوی شجاع

    بالی یک دایناسور کوچولو بود که با مامان و باباش در جنگل مرداب بزرگ زندگی می کرد.تعداد زیادی بچه دایناسور در همسایگی خونه بالی زندگی می کردن. اونا هر روز به جنگل می رفتن و با هم بازی می کردن ، بالی با همه اونا دوست بود و با همشون مهربون و صمیمی بود ، با همشون بچه ها ، به جز یکی…اون یه دونه...
  2. A.i.h

    شعر قصه سنگ کوچولو

    قصه سنگ کوچولو یک سنگ کوچولو وسط کوچه ای افتاده بود. هرکسی از کوچه رد ميشد، لگدی به سنگ میزد و پرتش میکرد یک گوشه ی ديگر. سنگ کوچولو خيلي غمگین بود. تمام بدنش درد میکرد. هرروز از گوشه ای به گوشه ای می افتاد و تکه هایی از بدنش کنده ميشد. سنگ کوچولو اصلا حوصله نداشت. دلش می خواست از سر راه مردم...
  3. tor_anj.kh

    نقد و بررسی شهر قصه | شبکه پویا

    در کتاب‌های شهر قصه هر روز یک قصۀ زیبا هست. ما در هر قسمت از برنامه، به سراغ یک کتاب تازه رفته و از نوشته‌های روی جلد کتاب شروع کرده و همه نوشته‌های آن را باهم می‌خوانیم و از مطالعۀ آن لذت می‌بریم.
بالا پایین