شعر چگونه به همراه عاطفه و خیال از یک بیان عادی فراتر میرود؟
یا اینکه شاعر یک جملۀ معمولی ما را چطور میگوید که تا سالها ماندگار میشود؟
«دیشب، باران، قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچپچ کرد
چکچک چکچک…چکار با پنجره داشت؟»
در این دو بیت قیصر امینپور جملۀ...
به نام او
«توازن نحوی»
میروم از میان همۀ نامها
چیزی، چراغی، چیزی شبیه چراغی بیابم
میروم از میان تمام رؤیاها
رازی، آوازی، رازی شبیه آوازی بیابم
(سیدعلی صالحی)
تکرار الگوی نحوی شیوهای است که علمای بدیع به آن توجهی نداشتهاند، حال آنکه کمک بسیار به برجستگی کلام میکند و از روشهای...