من از غل و زنجیر میترسم
از آه بی تاثیر میترسم
از اتفاق ظاهرا ساده
از اتفاقی که نیفتاده
میخندم و از خنده میترسم
هر روز از آینده میترسم
زیر بید بی مجنون میشینم
زیر شر شر بارون میشینم
فکر میکنم شاید برگردی
با خودم می گم باید برگردی
خنجر واسه ی این سینه کافی نیست
عاشق کشی رسم تلافی نیست
ای چشم ، از...
صدای پا نبود صدای تق تق شکستن تو بود
غروب خسته بود که من سرم هنوز رو دامن تو بود
صدای پای تو که توی راه رو زبونه میکشید
تمام روحمو برای دیدنت به خونه میکشید
به مادرم بگین قفس شکسته و پرنده پر زده
به مادرم بگین بهار اومده جوونه سر زده
یه درد مطمعن مفاصل منو کلافه کرده
تمام وزنشو به شونه های من...
ده ردت وه مالم زوو مه چووره وه
ئه مشه و وه لامان روژ بکه ره وه روژ بکه ره وه
ئه مشه و چه ن شه وه نه تیه له خه وم
له چی توریایته مینای چا وانم
مینای چا وانم
سه رت په تی که بینم زولفانت
سه رت په تی که بینم زولفانت
تا گیانی شیرین بکه م قوربانت
بکه م قوربانت
سه رت په تی که بینم زولفانت
سه رت په تی...
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
بیتابم و از غصهٔ این خواب ندارم
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست
پیش تو بسی از همه کس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من
روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز...
یه پاییز زردو زمستونه سردو
یه زندونه تنگو یه زخم قشنگو
غم جمعه عصرو غریبیه حصرو
یه دنیا سوالو تو سینم گذاشتی
جهانی دروغو یه دنیا غروبو
یه درد عمیقو یه تیزیه تیغو
یه قلب مریضو یه آه غلیظو
یه دنیا محالو تو سینم گذاشتی
رفیقم کجایی دقیقا کجایی
کجایی تو بی من تو بی من کجایی
رفیقم کجایی دقیقا کجایی...
تو رو از دور دلم دید اما
نمیدونست چه سرابی دیده
منه دیوونه چه میدونستم
زندگی برام چه خوابی دیده
نمیدونی نمیدونی ای عشق
کسی که جوونیشو ریخته به پات
واسه اینکه تو رو از دست نده
چه عذابی چه عذابی دیده
آه ای دله مغموم آروم باش آروم
هی حاله نامعلوم آروم باش آروم
نیستی اما هنوزم کنارمی
نیستی اما هنوزم...
گفته بودم بی تو می میرم ولی این بار ، نه
گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار ، نه
هـــرچه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرار طوطیوار ، نه
تا که پا بندت شَوَم از خویش می رانی مرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سر بار ، نه
قصد رفتن کرده ای تا باز هـم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش ولی...
ی دل قلاش مکن فتنه و پرخاش مکن
شهره مکن فاش مکن بر سر بازار مرا
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده اینبار مرا
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
ای دل قلاش مکن فتنه و پرخاش مکن
شهره مکن فاش مکن بر سر بازار مرا
شاعر: مولانا
میون این همه سرگردونی
دل من گرفته ماه پیشونی
بیا باز دوباره بی تابم كن
منو تو رنگ چشات خوابم كن
نگو قصه اخرش مرگِ منه
داره چشمات منو اتیش میزنه
نگو از تلخی دنیا سیرم
نگو میرم نگو كه میمیرم
ای گل بهارم
دشت لاله زارم
قلب داغدارم
سنگ بی مزارم
درد موندگارم
روز ناگوارم
زخم بی شمارم
زهر روزگارم
خنده...