به نام خالق هستی
من به تو خندیدم
چون که میدانستم تو به چه دلهره از
باغچه همسایه سیب را دزدی!
پدرم از پی تو تند دوید،
و نمیدانستی
باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خندهی تو
پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم!
بغض چشمان تو؛ لیک
لرزه انداخت به دستان من و سیب دندان زده...