. . .

آرمان گرشاسبی

  1. فاطره

    متن سفر نمیروم دگر | آرمان گرشاسبی

    سفر نمی روم دگر تو را ندارم آنقدر ز ما فقط رهیست که مانده پشت سر ببر مرا ز خاطرت مرفت اگر ای از من بی خبر شب چرا می کشد مرا تو نشسته ای کجای ماجرا من چنان گریه می کنم که خدا بغل کند مگر مرا عمر همه لحظه ی وداست به صدای پایت آخرین صداست ای گریه های بعد از این خاطرم نمانده شهر من کجاست ♪ صبح رفتن...
بالا پایین