ماهی که هر انقلابی
از یاد آن گشته پرجوش
دارد می آید محرم
ماه حسین و علمدار
هیهات از هرچه ذلت
از زندگانی چو مردار
هیهات از هرچه بیعت
با هر یزید زمانه
از مسلک اهل کوفه
از اشک بی پشتوانه
دارد می آید محرم
و کربلا کل دنیاست
شمر و اباالفضل و هانی
نقش من و تو همین هاست
باید که خود را بیابیم
ما در...
شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
عید قربان من است
خواهرم زینب پرستار یتیمان من است
عید قربان من است
همه ی دار و ندارم بیه قربونی دین
سینه هفتاد و دو یارم هدف نیزه ی کین
بیه سخ د خینشو چش منو عرش برین
روز محشر روز جولان شهیدان من است
عید قربان من است
شاه گفتا کربلا امروز میدان من است...
جَون بن حُوَی(درگذشته سال ۶۱ هجری) از شهدای کربلا. او غلام سیاهپوست ابوذر غفاری بود. روز عاشورا امام حسین(ع) جون را از رفتن به میدان بازداشت ولی او خطاب به امام گفت: به خدا سوگند هرگز از شما جدا نمیشوم تا خون من با خون شما درآمیزد.[۱]
او از کسانی است که پس از شهادتش، امام حسین(ع) بر بالینش او...
حَبیب بن مُظاهِر اَسَدی (شهادت ۶۱ق) از شهدای کربلا. حبیب از قبیله بنیاسد و از اصحاب خاص حضرت علی(ع) بود. او از کوفیانی بود که پس از مرگ معاویه به امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه نامه نوشتند. حبیب هنگامی که بیعتشکنی کوفیان را دید، مخفیانه از کوفه خارج شد و خود را به امام حسین رساند و در روز...
.
ذیحجه
محرم
صفر
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
گاهشماری هجری قمری
وقایع ماه محرم اتفاقات مهم ماه محرم، اولین ماه سال قمری. شهادت امام حسین(ع) و یاران وی از مهمترین اتفاقات این ماه است. ماه محرم،...
نام اثر : بهشت موعود
نویسنده : محمدامین (رضا) سیاهپوشان
ژانر : اجتماعی
مقدمه :
بهشت موعود ، باغی بزرگ که در همه ادیان بزرگ الهی وعده داده شده است. اما راه رسیدن به آن را در پرستش خدا دانسته اند ، آیا برای بهشت موعود رسیدن پرستیدن خداوند کافی است ؟ یعنی همه کار انجام دهیم و فقط خداوند را بفرستیم!
اَلسّلامُ عَلی الحُسَین وَ عَلی علی اِبن الحُسَین وَ عَلی اَولاد الحُسَین وَ عَلی اَصحاب الحُسَین
محرم که از راه میرسد دلهای شکسته از نو داغدار میشود. محرم که میآید، حکایتی تکرار میشود که دلهای عاشق از خود بی خود میشوند؛ محرم که میشود جانهای بیقرار با احساسی شگفت در خود میشکنند و...
کاروان به کربلا رسید. شترها زانو زدند و بارهایشان را خالی کردند. بچه ها از روی شتر ها و اسبها پیاده شدند. بزرگترها خیمه ها را برپا کردند. بچه ها خیلی خوشحال شدند. امشب می توانستند توی خانه های چادری بخوابند. آن طرف تر یک رودخانه ی پر از آب بود. بچه ها عاشق آب بودند. بچه ها دوست داشتند مثل بزرگتر...