. . .

تمام شده دلنوشته بندواژه های من | لیانا مسیحا

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
سطح اثر ادبی
طلایی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
Negar__73064630212e1c9a.png




نام دلنوشته: بندواژه های من
نویسنده: لیانا مسیحا
ژانر دلنوشته: تراژدی
مقدمه:
گورستان سرد و تاریک است
و من نشسته‌ام بر سر گوری که دروازه سقوط من است به درد و رنج!
کمی دورتر از این گور، مزار کسی است که عاشقانه دوستش دارم.
ترس چون موریانه‌ای برجانم می‌نشیند؛ ولی من می‌ایستم!
تا بگویم از همه‌ی حرف‌هایم، سخنانم و بند واژه‌هایی که بعد از تو در گلویم مانده‌اند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 17 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
868
پسندها
7,352
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
screenshot-1266_eff3.png

به نام خداوند دل‌های پاک​

سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز!​

متشکریم از شما برای انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار آثار ارزشمندتان.​
خواهشمندیم قبل از شروع کردن نگارش دلنوشته‌تان، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!​

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.
[درخواست جلد برای دلنوشته]

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست نقد و تعیین سطح دلنوشته]

پس از رفع ایرادات گفته شده توسط منتقد، جهت بررسی دوباره و تعیین سطح مجدد اثرتان از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[تعیین سطح مجدد دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، می‌توانید از طریق لینک زیر برای صوتی کردن دلنوشته خود اقدام کنید.
[درخواست صوتی شدن دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[اعلام پایان نگارش دلنوشته]

پس از اعلام اتمام نگارش برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست ویراستاری دلنوشته]

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[انتقال و بیرون آوردن دلنوشته از متروکه]

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!​

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |​
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 15 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,715
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #2
دسته دسته سیاهی و تباهی بر تو هجوم می‌آورند.
خود را به کناری می‌کشانی و از دور به رژه سربازان حزن می‌نگری!
سربازان آماده به حمله‌اند و منتظر فرمان ‌هستند تا کارشان را انجام بدهند.
دستورشان روشن است:
«نابودی تو! »
سربازان حمله می‌کنند،
بر اندیشه نازک خیالت!
و تو را فرو می‌برند به آن روز شوم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 19 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,715
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #3
در خیالم با تو سخن می‌‌گویم‌.
چون کودکی‌ بودم همه می‌گفتند:
- چیزی نمی‌فهمد!
ولی من همه چیز را با تمام کودکی‌ام درک کردم.
صدای هیاهو و فغان مردمانی که بر سوگ نشسته‌بودند و خاک بر سر می‌ریختند از اندوه‌شان!
و من ایستاده‌ بودم در این محشر و به این و آن نگاه می‌کردم!
چادرهای سیاهی که همنشین خاک می‌شدند و دستی که مرا می‌کشاند به سوی گردابی که نامش قبر است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 18 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,715
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #4
می‌خواستم از آن گرداب فرار کنم؛ ولی آن دست می‌شود لنگری که مرا درجایش نگه می‌داشت.
به زور تو را در آن غرق می‌کند.
زوری نداری و به زور بدون آن که بدانند از حس ترسی که جانت را در خود قتل عام می‌کند، بر سر گور می‌برند تا از آن مردی که جامه سپید بر تن دارد خداحافظی کنی و در گور می‌اندازنت و تو می‌مانی و چیزی که جانت را نابود می‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 18 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,715
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #5
حس تلخ مرگ آرام آرام به جانت رسوخ می‌کند.
چنگال سردش در قلبت فرو می‌رود؛
و به آنی بیرون می‌کشد!
وقتی به چنگ‌هایش نگاهی می‌کنی
خون قرمز رنگ قلبت را بر دستانش می‌بینی.
دردش از سوختن استخوان نیز دردناک‌تر است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 17 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,715
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #6
تو دیگر توانی برای ایستادن نداری و بر کف آن زمین مرطوب سقوط می‌کنی.
جسم سفید پوشی در فاصله کمی از تو دراز کشیده!
در دنیای کودکانه‌ات می‌پنداری که نشسته است و به تو می‌نگرید.
می‌خواهی با تمام وجودت فریاد بزنی و کمک بخواهی؛ اما سوار سیاهپوشی دور دستانت حلقه می‌زند و کلامت را در گلویت حلق آویز می‌کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 17 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,715
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #7
نفس‌هایت به شماره می‌افتد و آن‌گاه که جسم سیه‌پوش رهایت می‌کند!
آوای خسته‌ زندگی از گلویت بیرون می‌آید.
به آنی چیزی تو را بیرون می‌کشد؛ فقط می‌خواهی که آزاد شوی!
پس محکم بر آن ریسمان ناشناس چنگ می‌اندازی و رها می‌شوی.
سرت را بلند می‌کنی تا بدانی آن ریسمانی که آزادی را به تو داده کیست؟
با دیدن تبسمش می‌خندی، چون کیست به جز آن که شب‌های تار برایت قصه می‌گوید!
برای تو از هر قهرمانی قهرمان‌تر هست حتی با آن ماسک اکسیژنی که بر چهره دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 17 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,715
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #8
فضای اندوه باری که سردی غم را به خانه آورده، گورستان نفس آدمی را به تپش وا می‌دارد.
دخترک کوچک تنهای وجودم گوشه‌ای ایستاده
و برگذر این حزن سنگین و غمگین
می‌نگرد... ساکت و خموش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 17 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,715
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #9
سکوت وجودم را در بر می‌گیرد بعد از آن همه آشوب و سکوتی که از سر ترس، درد و رنج آن دم منحوس فریاد می‌کشد؛
باید از فریاد سکوت ترسید، چون گاهی اوقات از فریاد هم سنگین و بلندتر است!
و آسمان هم با تمام بزرگی‌اش از عظمت فریاد سکوتم می‌ایستد و بر این درد سکوت می‌گرید.
خبرداری یا نه؟!
این سکوت همان بغض فروخورده‌ای است که در آن گور سرد خاموش ماند
و حال این‌گونه عصیانگری می‌کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 11 users

لیانا رادمهر

رمانیکی جذاب
کاربر ثابت
شناسه کاربر
786
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-18
آخرین بازدید
موضوعات
69
نوشته‌ها
447
راه‌حل‌ها
17
پسندها
1,715
امتیازها
248
محل سکونت
ایران

  • #10
دلم می‌خواهد تا تمام زمین و زمان را برهم بزنم و با آشوب و عصیان بگویم:
- من کودک را چه به این همه ترس!
مگر نمی‌دانی دل کوچکم تاب ندارد و از آنی که در گور خفته است؛
می‌ترسد، مگر جنگل لرزان نگاهم را نمی‌بینی؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 12 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین