. . .

آموزش 🤓شکسته نویسی چیست 🧐

تالار آموزش ویراستاری
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
499
نوشته‌ها
5,307
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,224
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #1
بسم الله الرحمن الرحیم


سلام به تمام دوستان گرامی در انجمن رمانیک 🤩🍫🤓

خب امروز اومدم با آموزش کاملی از شکسته نویسی ها به همراه تمرین برای شما عزیزان 💜🤍

خب بریم سراغ آموزش🤓😉

لطفا تا آخر همراه ما باشید، خصوصا نویسندگان و ویراستاران عزیز🤗
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
499
نوشته‌ها
5,307
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,224
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #2
شکسته نویسی:


«نکته اول»

شکسته نویسی یک مسئله مهم است که نباید ان را از قلم انداخت.
دقت کنید شکسته نویسی هیچ جایی در لحن ادبی ندارد!
در لحن عامیانه در هر پارت صد درصد شکسته نویسی پیدا می‌شود و سریع باید ان را اصلاح کرد.


مثال‌:

چشمام، دستام، کیفام


این را در بالا مشاهده می‌کنید که به جای استفاده از ها فقط از ا استفاده شده است.
به این شکسته نویسی گفته می‌شود و باید ویرایش زده شود.


مثال‌‌های جمع درست:

چشم‌هام‌‌، دست‌هام، کیف‌‌هام


پس وقتی دیدید ها جمع به کار نرفته سریع ویرایش بزنید اما اگر در لحن ادبی بودیم و نوشته بود چشمانم به این صورت شکسته نویسی نیست!

🎈

 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 7 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
499
نوشته‌ها
5,307
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,224
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #3
شکسته نویسی


«نکته دوم»

🤍✨


در بعضی موارد به جای استفاده از رو از و به تنهایی استفاده می‌کنند و این کار باعث می‌‌شود شکسته نویسی ایجاد شود.

مثال‌های اشتباه:
رومو، طرفمو، منو، صورتمو


دقت کنید پیداست که باید و را حذف و به جای آن از رو استفاده کنیم.

مثال‌های درست:
روم رو، طرفم رو، من رو، صورتم رو


🤍✨


«نکته سوم»


چیزهای دیگری هم شکسته نویسی است.

مثال:
یهو، منم



صحیح آن‌ها:
یک دفعه، من هم
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
499
نوشته‌ها
5,307
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,224
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #4
تمرین


🤍✨🤍
داشتم از سرتا پاشونو آنالیزمیکردم که بابا رشته های افکارمو پاره کرده.
_ رستاخانم اینجاهم داره البته اون اصلی فعلا شمارو راه نمیدن که بری
_ چرا اخه من میخام به بینم اونجارو. هم زمان که با باباحرف میزدیم به سمت اقاقی میرفتیم که روی تابلوش نوشته اتاق مدیریت بابا یه تیغی زد به درو واردشد.
_ سلام صبح بخیراقا محمد
_ به آقایه هادیان فرد چه خبرا افتاب از کدوم طرف دراومده بفرما بشین. انگار با سلام من تازه به خودش امد که یه نگاهی هم به من کرد.
من: سلام ممنون
محمد: بفرما بشین، معرفی نمی کنی خانم همراتونو سیامک: دخترم رستا.
محمد: به بلاخره ما شما رو دیدیم ازبس این پدرشما ازتون گفت ماهمه چشم انتظاره شما بودیم.
من: شما لطف دارین.
سیامک: راستش اینکه مزاحمت شدم میخام رستا ازحالا اموزش به بینه خیلی اصرار به پلیس مخفی بودن داره اونم تو آجانس اطلاعاتی الانم هم فقط شانزده سال داره می تونید تا هجده سالگی کل فوتو فنو یادش بدین.

محمد: این سنش کمه بعدواردشدن به آجانس اطلاعاتی اونم یه دختر خیلی طول میکشه .
من: شما کمک کنید هر اتافی افتاد با من تحت هر شرایطی خودمو به همه ثابت می کنم.
محمد:معلومه فکرهمه‌‌جاروکردی‌پس حرفی‌نیست. سیامک: دخترم‌بازم میگم این راه بازگشت‌نداره‌مطمعنی؟
من: بله‌ بابا من دخترشمام ازپس همه‌چی برمیام.

______

خب متن بالا که از یکی از رمان‌های انجمن هست، این مشکل رو داره.
حالا با هم شکسته نویسی‌ها رو پیدا میکنیم 🧐😉

:backhand-index-pointing-down:

«مرحله دوم/ شناسایی»


داشتم از سرتا پاشونو آنالیزمیکردم که بابا رشته های افکارمو پاره کرده.
_ رستاخانم اینجاهم داره البته اون اصلی فعلا شمارو راه نمیدن که بری.
_ چرا اخه من میخام به بینم اونجارو.
هم زمان که با باباحرف میزدیم به سمت اقاقی میرفتیم که روی تابلوش نوشته اتاق مدیریت بابا یه تیغی زد به درو واردشد.
_ سلام صبح بخیراقا محمد
_ به آقایه هادیان فرد چه خبرا افتاب از کدوم طرف دراومده بفرما بشین.
انگار با سلام من تازه به خودش امد که یه نگاهی هم به من کرد.
من: سلام ممنون.
محمد: بفرما بشین، معرفی نمی کنی خانم همراتونو سیامک: دخترم رستا
محمد: به بلاخره ما شما رو دیدیم ازبس این پدرشما ازتون گفت ماهمه چشم انتظاره شما بودیم.
من: شما لطف دارین .
سیامک: راستش اینکه مزاحمت شدم میخام رستا ازحالا اموزش به بینه خیلی اصرار به پلیس مخفی بودن داره اونم تو آجانس اطلاعاتی الانم هم فقط شانزده سال داره می تونید تا هجده سالگی کل فوتو فنو یادش بدین.
محمد: این سنش کمه بعدواردشدن به آجانس اطلاعاتی اونم یه دختر خیلی طول میکشه .
من: شما کمک کنید هر اتافی افتاد با من تحت هر شرایطی خودمو به همه ثابت می کنم.
محمد:معلومه فکرهمه‌‌جاروکردی‌پس حرفی‌نیست. سیامک: دخترم‌بازم میگم این راه بازگشت‌نداره‌مطمعنی؟
من: بله‌ بابا من دخترشمام ازپس همه‌چی برمیام.

#########


خب کلماتی ک در بالا با رنگ قرمز نشان دادم شکسته نویسی دارند.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
499
نوشته‌ها
5,307
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,224
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #5
تصحیح کامل تمرین


:backhand-index-pointing-down::sparkles::check-mark-button:
داشتم از سر تا پاشون رو آنالیز می‌کردم که بابا رشته‌های افکارم رو پاره کرد و گفت:
- رستا خانم این‌جا هم هست، البته اون اصلی فعلاً شما رو راه نمیدن که داخل بری.
- چرا؟ من می‌خوام اون‌جا رو ببینم.
هم زمان که با بابا حرف می‌زدیم به سمت اتاقی که روی تابلوش نوشته اتاق مدیریت می‌رفتیم.
بابا یه تقی زد به در و وارد شد.
- سلام صبح بخیر آقا محمد.
- به آقایه هادیان فرد، چه خبرها؟ آفتاب از کدوم طرف در اومده! بفرما بشین.
انگار با سلام من تازه به خودش آمد که یک نگاهی هم به من کرد.
من: سلام.
محمد: سلام، بفرما بشین، خانم همراتون رو معرفی نمی‌کنی؟
سیامک: دخترم رستا.
محمد: به بالاخره ما شما رو دیدیم، این‌قدر این پدر شما ازتون گفت ما همه چشم انتظاره شما بودیم. من: شما لطف دارین.
سیامک: راستش مزاحمت شدم برای این‌که می‌خوام رستا ازحالا آموزش ببینه. خیلی اصرار به پلیس مخفی بودن داره اون هم توی آژانس اطلاعاتی! الان هم فقط شانزده سال داره، می‌تونید تا هجده سالگی کل فوت و فن رو یادش بدین؟
محمد: این سنش کم هست، بعد وارد شدن به آژانس اطلاعاتی اون هم یک دختر خیلی طول می‌کشه.
من: شما کمک کنید هر اتفاقی افتاد با من، تحت هر شرایطی خودم رو به همه ثابت می‌کنم.
محمد: معلومه فکر همه‌‌ جا رو کردی‌! پس حرفی‌ نیست.
سیامک: دخترم‌ باز هم میگم، این راه بازگشت‌ نداره‌، مطمئنی؟
من: بله‌ بابا من دختر شما هستم، از پس همه‌ چی بر میام.


خب متن تصحیح کامل شد✓
یکبار دیگه برگردید و متن‌ها رو با هم مقایسه‌ کنید‌.

🤓🤍
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین