. . .

آموزش ✍25 نکته کاربردی درباره اصول نویسندگی ✍

تالار مطالب آموزش نویسندگی

Moon light<3

رفیق رمانیکی
رمانیکی
نام هنری
دارچینِ سبـز
شناسه کاربر
1049
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
779
نوشته‌ها
1,855
راه‌حل‌ها
5
پسندها
44
امتیازها
438
وب سایت
pin.it

  • #1
سلام اومدیم با یک تایپک دیگ از اموزش بریم شروع کنیم..

چگونه نویسنده شویم؟ ممکن است این سؤال از دغدغه‌های همیشگی شما هم باشد..


رابطۀ شما با زبان چگونه است؟

زبان خانۀ هستی است.
-مارتین هایدگر
اغلب ما خیال می‌کنیم که زبان فارسی را بلدیم؛ اما این کافی نیست. برای خوب نوشتن لازم است که به یادگیری زبان نگاه جدی‌تری داشته باشیم.

فرقی نمی‌کند که به چه زبانی می‌نویسیم، برای نوشتن به هر زبانی باید صورت‌های گفتاری و نوشتاری آن زبان را به‌خوبی بشناسیم. هر چقدر به ساختار زبانی که به آن می‌نویسیم مسلط‌تر باشیم شکل دادن به چیزهایی که در ذهن داریم راحت‌تر خواهد بود.

به زبان ایمان داشته باش -شخصیت‌ها از پی‌ات خواهند آمد و طرح و پی‌رنگ سرانجام پدیدار خواهد شد.
-کالوم مک‌کن
بسیاری از ما گمان می‌بریم زبان هم مثل یکی از اعضای بدن چیزی ا‌ست که از شکم مادر با ما زاده شده، و به همین خاطر جادوی زبان را نادیده می‌گیریم. غالباً متوجه نیستیم که زبان یکی از شگفت‌انگیزترین دستاوردهای بشری است. و چیزی است که بعد از میلیون‌ها سال زندگی بشر بر روی کره زمین شکل گرفته است؛ به این توجه نمی‌کنیم که زبان اصلی‌ترین و مهم‌ترین ویژگی متمایزکنندۀ انسان از سایر موجودات است.

برای اینکه در زبان‌آموزی بهتر عمل کنیم، باید با نوعی حیرت به زبان نگاه کنیم. مانند همینگوی که می‌گفت با دیدن هر کلمه حس می‌کنم بار اول است که آن را می‌بینم.

نویسنده فردی است که به اهمیت و شگفتی زبان واقف است.
نویسندۀ حرفه‌ای کسی ا‌ست که زبان را می‌شناسد، زبان‌آور است و بیشتر و بهتر از سایرین از امکانات و ظرفیت‌های زبان بهره می‌برد.

بنابراین در گام اول بهتر است برای آموختن فارسی (یا هر زبانی که به آن می‌نویسیم) وقت بگذاریم، و بدانیم که «هر کلمه یک ثروت است.»

اگر استعداد نداشته باشم…



نگذارید افسانه‌های رایجی که دربارۀ استعداد ادبی ساخته شده بین شما و نوشتن فاصله بیندازد. در ابتدای مسیر نویسندگی هیچ بعید نیست که مغلوب این افسانه‌ها شویم و به‌راحتی از نوشتن دست بکشیم.

نه، قصد من این نیست که سخنرانی انگیزشی کنم و بدون دلیل و استدلال و با ساده‌انگاری بگویم که می‌توانید فوراً شاهکار خلق کنید.

اینکه تصور کنیم برخی از بدو تولد با استعداد درخشان نوشتن زاده می‌شوند و بدون مطالعه و تمرین جدی می‌توانند درست و زیبا بنویسند دور از آبادی است.

حرف دربارۀ مهارت نوشتن است؛ مهارتی که همه می‌تواند از طریق آشنایی با اصول نویسندگی و تمرین سنجیده آن را به‌تدریج بیاموزند.

در جوامع پیشرفته‌تر دهه‌هاست که دیگر توجه به افسانه‌های رایج دربارۀ نبوغ و استعداد ادبی محلی از اِعراب ندارد. دوره‌های مختلف و نظام‌مندی که در دانشگاه‌های اروپایی و امریکایی برای آموزش نویسندگی خلاق برگزار می‌شود شاهدی بر این ادعاست.

شاید خواندن کتابی مانند منحنی خلاقیت از الن گنت که با پایه‌های عملی و دقیق از افسانۀ استعداد می‌گوید کمک کند تا دیگر به خاطر کمبود استعداد خودخوری نکنید. با خواندن کتاب‌هایی از این دست متوجه می‌شویم که دست یافتن به خلاقیت ادبی ساختار و اصولی دارد که با جدی گرفتن آن می‌توان در مسیر خلق آثار ادبی و هنری حرکت کرد، و حتی به تولید شاهکار نیز امیدوار بود. یکی از چیزهایی که گنت روی آن تاکید می‌کند شناخت جدی حوزه‌ای است که می‌خواهیم در آن آثار خلاقانه تولید کنیم. او جی کی رولینگ را مثال می‌زند که پیش از نوشتن هری پاتر سال‌های سال مشغول مطالعۀ جدی و دیوانه‌وار ادبیات بوده، و همین جدیت در مطالعه زمینه‌ساز این شده که یک روز در ایستگاه قطار ناگهان ایدۀ نگارش هری پاتر به او الهام شود.

اما طرف دیگر ماجرا را هم ببینیم:

اگر واقعاً شیفته و تشنۀ نوشتن هستیم، باید نگرانی به خاطر کمبود ‌استعداد در نوشتن را کنار بگذاریم. نویسنده می‌نویسد، حتی اگر تمام عالم به او ثابت کنند که هیچ استعدادی برای نوشتن ندارد.



رابرت بنچلی می‌گوید:

«پانزده سال طول كشيد تا بفهمم استعداد نوشتن ندارم، اما ديگر نتوانستم اين كار را رها كنم چون بيش از حد معروف شده بودم.» (+)
پس به جای استعداد، به نوشتن فکر کنید. نه! به جای فکر کردن به نوشتن، بنویسید.

یادداشت‌نویسی روزانه همه چیز را دگرگون می‌کند

نوشتن یادداشت روزانه


چه کسی گفته در ابتدای راهِ نوشتن و وقتی که هنوز تازه‌کار و نابلد هستیم باید به نوشتن شعر و داستان و کتاب‌ بپردازیم؟

دلیل کاغذهراسی* بسیاری از ما همین دغدغۀ نابهنگام برای خلق آثار ادبی است.

بهتر است تمرین نوشتن را با نگارش منظم یادداشت‌های روزانه شروع کنیم. اگر یادداشت‌نویسی را به عادت ثابت خودمان تبدیل کنیم، اولین قدم جدی و اثربخش را برای نویسنده شدن برداشته‌ایم.

صد البته که ژورنال‌نویسی روزانه فقط مختص مبتدی‌ها نیست. هزارها صفحه یادداشت روزانه، میراثی است که بسیاری از نامدارترین نویسندگان جهان از خود بر جای گذشته‌اند که بخش عمده‌ای از این روزنوشته‌ها در دوران پختگی آن‌ها به رشتۀ تحریر درآمده است. (یک نمونه شاخص آن که از به عنوان یکی از بهترین نمونه‌های نثر معاصر فارسی یاد می‌شود کتاب «روزها در راه» از شاهرخ مسکوب است.)

لئو تولستوی با سال‌ها نوشتن دربارۀ خودش اعتماد به نفس لازم برای نوشتن شاهکارهایش را به دست آورد. او پیش از نوشتن شاهکارهایش، بیش از یک دهه به نوشتن یادداشت‌های روزانه پرداخت.
ضمناً بهتر است تاثیر روحی یادداشت‌‌نگاری روزانه را هم به خاطر بسپاریم. هر بار که از درونیات و روزمرگی‌های خود می‌نویسم به عبارتی خود را نوشتار درمانی می‌کنیم.

فیث جی. هارپر در کتاب «گندزدایی از مغز» برای بهبود روحیه و عملکرد ذهن پیشنهاد می‌دهد:

تمرین‌های نوشتاری یا درست‌ کردن دفتر خاطرات روزانه نقطۀ شروع بسیار خوبی برای گفتن تجربه‌تان است…قلم را روی کاغذ بگذارید و اجازه دهید با حوصله کار خودش را بکند. چیزهایی از وجودتان بالا می‌آیند و روی آب می‌افتند که اصلاً نمی‌دانستید که هستند یا نیازی به گفتن‌شان است. (ترجمۀ علی دیمنه | بنگاه نشر پارسه)
با پایبندی به عادت یادداشت‌نویسی روزانه هرگز از رویای نویسنده شدن دور نمی‌شوید.

*اصطلاحی که برای توصیف ترس افراد از نوشتن به کار می‌رود.

اهمیت خواب و رؤیا


تئودور آدورنو فیلسوفی بود که رؤیاهایش را می‌نوشت. حتی مجموعه‌ای از خواب‌نوشت‌های او در قالب کتابی منتشر و به فارسی نیز ترجمه شده است.

یکی از رویاهای او را از کتاب «خواب‌نوشته‌ها» نقل می‌کنم:

آن‌طور که یادم می‌آید خوابم یک داستان پلیسی و بسیار پیچیده بود که خودم در آن نقش داشتم. یادم نیست در مورد چه بود. فقط آخرش را به خاطر دارم. با آگاتی بودم. او سه سرنخ مهم در مورد پرونده به دست آورده بود. این سرنخ‌ها عبارت بودند از گیره و حلقۀ نقره‌ای و نسخۀ بدلی بی‌ارزش تصویری مشهور (اثر گالینز بروف یا رینولد؟) از کودکی که لباس آبی روشن و یک کلاه گیس سفید پوشیده بود. شاید به حباب‌های صابون مربوط می‌شد. با نگاه به این سه سرنخ به نتیجه‌ای رسیدم: این سرنخ‌ها بی‌گناهی مرا در دادگاه ثابت خواهند کرد.​

بعد، از نزدیک به تصویر کودک نگاه کردم و توی دلم خالی شد. آن تصویر کودکی خودم بود. آیا این مدرک گناه من بود؟ یعنی می‌خواست بگوید آیا من آن کودکم یا کودم فرد دیگری است؟ وقتم را با این کار تلف نکردم. فوری برگشتم به آگاتی گفتم که دو راه برایم باقی مانده است: پنهان شدن یا خودکشی. او با قاطعیت جواب داد که فقط مورد مقبول است: با ترس و وحشت از خواب پریدم.​

لس‌آنجلس، اول ژوئیه ۱۹۴۲​

ترجمۀ احسان لامع | بنگاه نشر پارسه​

به‌محض بیدار شدن خواب‌هایتان را بنویسید. علاوه‌براین می‌توانید درک و دریافت خودتان از رویاهایتان را هم مکتوب کنید.

رویاها منشأ بسیاری از مهم‌ترین شاهکارهای ادبی و هنری جهان بوده‌اند. نادیده گرفتن رویاها بی‌توجهی به بسیاری از ایده‌های بالقوه است.

داشتن دفترچه‌هایی اختصاصی برای ثبت خواب‌هایی که می‌بینیم می‌تواند سند ارزشمندی از زیست ذهنی ما در دوره‌های گوناگون باشد.

روی چگونگی تمرکز کنید



داشتن یک ایدۀ خوب کافی نیست؛ اصل ماجرا اجرای خلاقانۀ ایده با شکل و شیوه‌ای تازه است. ممکن است ایدۀ شما چندان بکر و تازه نباشد، اما اگر در اجرای ایده خلاقیت داشته باشید می‌توانید با ایده‌ای کهنه اثری تازه خلق کنید.

آلن رب گریه در جملۀ الهام‌بخشی می‌گوید:

نویسندۀ راستین، چیزی برای گفتن ندارد، تنها شیوه‌ای برای حرف زدن دارد.
پس می‌توان گفت که یک ایدۀ واحد را ده‌ها و صدها نویسندۀ اصیل می‌توانند به شیوۀ خاص خود اجرا کنند و میان همۀ اجرها تفاوت‌های عمده و اساسی وجود داشته باشد.

بنابراین به داشتن ایده‌های درخشان دل خوش نکنید. مدام دنبال آموختن راه و روش‌های تازه‌ای برای اجرای بهتر ایده‌هایتان باشید؛ چرا که ایدۀ خوب بدون اجرای خوب محکوم به نابودی است.

اولین گام برای رسیدن به شیوۀ بیانی خاص خود آشنایی گسترده با آثار دیگران است.
مطالعۀ متنوع و عمیق شما را با انواع شیوه‌های بیانی آشنا می‌کند و با بررسی آثار دیگران و تاثیرگرفتن از آن‌ها به تدریج می‌توانید اسلوب خاص خودتان را بسازید. در غیر این صورت ممکن است نوشته‌های خامدستانه و کلیشه‌ای خودمان را بکر و بدیع بدانیم؛ چرا که چرخ را از نو اختراع کرده‌ایم و با دستاوردهای ادبی دیگران آشنایی نداریم.

لیلی گلستان در کتاب آن‌چنان که بودیم می‌نویسد:

برخی نویسنده‌هایمان مثل بعضی از کارگردان‌هایمان می‌گویند کتاب نمی‌خوانند و فیلم نمی‌بینند مبادا روی‌شان اثر بگذارد!​

فرهنگ و هنر کارش اثرگذار بودن است، این «مبادا» را از کجا آورده‌اید؟​

بگذارید اثر بگذارد. بگذارید تأثیر بگذارد.​

اگر از نقاشی دیگران، کتاب دیگران و فیلم دیگران تأثیر خوب بگیرید، عیبی دارد؟​

اگر دریچه‌ای به روی‌تان باز شود و دیدتان را باز کند و بعد راهی به شما نشان دهد که بعدها بشود راه خود شما، عیبی دارد؟​

تأثیر پذیرفتن لزوما کپی‌برداری نیست. تأثیر پذیرفتن یعنی دنیایتان بزرگ‌تر شود، دیدتان بازتر شود…​

 
آخرین ویرایش:

Moon light<3

رفیق رمانیکی
رمانیکی
نام هنری
دارچینِ سبـز
شناسه کاربر
1049
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
779
نوشته‌ها
1,855
راه‌حل‌ها
5
پسندها
44
امتیازها
438
وب سایت
pin.it

  • #2

مشق بنویسید

رونویسی


موضوع ساده است اما اغلب افراد آن را دست‌کم می‌گیرند: نوشته‌ای را که دوست دارید بگذارید جلویتان و از روی آن بنویسید.

داستانی یا غیر داستانی، قدیمی و جدید بودن متن مهم نیست، مهم اشتیاق شما نسبت به آموختن از آن نوشته است.

حجم رونویسی هم به سلیقۀ شما بستگی دارد. ممکن است تصمیم بگیرید از روی تمام صفحات بنویسید؛ یا نه صرفاً به رونویسی از برخی پاراگراف‌ها اکتفا کنید.

رونویسی می‌تواند یکی آموزنده‌ترین کارهایی باشد که برای یادگیری اصول نوشتن تجربه می‌کنیم. تجربۀ غریبی هم نیست، در دوران دبستان به‌زور این کار را انجام می‌دادیم.حالا خودمان به‌دلخواه انتخاب می‌کنیم از روی متن‌هایی که دوست داریم رونویسی کنیم.

در فرایند رونویسی، راز زیبایی نوشته‌ها را کشف می‌کنیم.
تجربۀ من در دوره‌های آموزشی مختلف و ارائه این تمرین به دانشجویانم نشان می‌دهد که همین تمرین ساده در مدت کوتاهی می‌تواند نگاه نویسندگان نوآموز را به نثر و نگارش جدی‌تر و حرفه‌ای‌تر کند.

تجربۀ برخی از اعضای یکی از دوره‌هایم را با شما به اشتراک می‌گذارم:

مهتاب:

این کار فواید زیاد داشتی
۱. دایره لغات گسترش پیدا میکنه
۲. قدرت نوشتن خودم بیشتر میشه
۳. واسه نوشتن خیلی مشتاق‌تر میشم و مدام میخوام ادامه داستان رو خودم بنویسم.
محدثه:

۱. راستش من همیشه از رونویسی‌ها در می‌رفتم چون برام سخت بود که بشینم و پشت سرهم از روی یک متن بدون وقفه بنویسم.
۲. با رونویسی تونستم نکات نگارشی جدیدی پیدا کنم.
۳. متوجه شدم این تمرین چقدر میتونه تاثیر بذاره و من همیشه ازش طفره می‌رفتم:)
۴. محتوا برام شفاف تر شد و فهمیدم که اصلا چطوری باید نوشت.
عباد:

وقتی متن را می‌خوانیم و رونویسی می‌کنیم انگار که با کسی داریم حرف می‌زنیم و این گفتگو را ثبت میکنیم روی کاغذ می آوریم.
فروغ:

رونویسی برای من خیلی تجربه جذابی بود. اول که حس کودکی بهم دست داد و روحم تازه شد.
دوم تمرکزم به شدت رفت بالا و‌ به نظرم چیزی شبیه مراقبه بود برام .
و‌ نکته سوم توجه به جزییات و به یاد سپردن اونها بود. چیزی که در روخوانی برای من اتفاق نمی‌افتاد.
رامتین:

وقتی متن را رونویسی می‌کردم و بلند می‌خواندم پرش ذهنی به شدت کاهش یافت و در کنار آن تمرکز بالا رفت.
مهدیه:

[اول] بار اولی بود که این احساس را هنگام کتاب خواندن تجربه کردم. خواندن، تکرار و نوشتن هر واژه باعث می‌شد جملات تا مغز استخوانم نفوذ کنند برعکس همیشه که هنگام خواندن فکرم هزارجا میرود. ذهنم را کامل به نویسنده سپردم و حتی بیشتر از ذهنم، دست و دلم را هم.
[دوم] انگار تمرین نگارش کردم، تمرین واژه‌برداری، تمرین استعاره، ایجاد جرقه‌‌های تازه را حس کردم.
[سوم] زمانی که همپا با خواندن می‌نوشتم ذهنم فرصت یادگیری داشت چیزهایی مثل قرارگیری نشانه‌ها و علامت‌ها، آغاز و پایان هر بحث و بسط دادن آن‌ها باهم
[چهارم] خودم را از نویسنده جدا نمی‌دیدم، انگار هرآنچه او دیده تا بنویسد ، من مینوشتم تا ببینم.
[پنجم] هنگامی که قلم در دستم از بدیهی‌ترین چیزها مینویسد حتی از رو روان‌تر شده.
[ششم] نکات ریزی را میفهمیدم که با خواندن متوجه نمیشدم. حالا فهمیده‌ام که دستانم فکر میکنند…
دو نمونه متن برای رونویسی

می‌توانید همین حالا دست به کار شوید و از روی این دو متن بنویسید تا تاثیر رونویسی به سرعت حس کنید. هنگام رونویسی سعی کنید از روی متن بخوانید و صدای خودتان را بشنوید.

نوشتۀ غیرداستانی:



اگر «نویسندگی» را به معنی عمل کسی که می‌نویسد بگیریم هر کس را که بنویسد، اگرچه نوشتۀ او سیاهۀ خرج خانه یا دفتر حساب دکانش باشد، نویسنده باید خواند. در این حال نویسندگی کار دشواری نیست. الفبا را باید شناخت و مختصر خطی باید داشت که خواندنی باشد. اما در اصطلاح، این‌گونه کسان «نویسنده» خوانده نمی‌شوند. نویسنده کسی را می‌گویند که کارش اینست؛ یعنی معانی و مطالبی در ذهن دارد که از آن سودی یا لذتی عام برای خوانندگان حاصل می‌شود و آن معانی را به طریقی می‌نویسد که همه به خواندن نوشتۀ او رغبت می‌کنند و از آن لذت یا سود می‌برند. معنی «نویسنده» در عرف، باز هم از این خاص‌تر است. کسی که کتابی در نجوم بنویسد، اگرچه اصول این علم را درست بیان کرده و نکته‌های تازه‌ای در آن به میان آورده باشد نویسنده نیست، منجم است. مؤلف کتاب‌های تاریخ و جغرافیا و فیزیک و شیمی را هم نویسنده نمی‌خوانند. عنوان این نویسندگان «مورخ» و «فیزیک‌دان» و «شیمی‌دان» است. اما اگر کسی در یکی از این رشته‌ها کتابی بنویسد که هنرش در انشای عبارت و بیان مطلب دلنشین و ستودنی باشد او را، گذشته از عنوانی که دارد، «نویسنده» هم می‌خوانند. پس نویسندگی، هنر «خوب و زیبا نوشتن» است.


نویسنده کیست؟ نویسندگی چیست؟ | نوشتۀ پرویز ناتل خانلری | نقل از کتاب فن نویسندگی

نوشتۀ داستانی:

%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%82%D8%B1%D8%A8-%D9%88%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%85-%DA%AF%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86%DA%AF.jpg


صفحۀ اول رمان خدای عقرب از ویلیام گلدینگ با ترجمۀ احمد میرعلایی

راز در همین یک نکته است

شروع نوشتن


اول این حرف مهم تریسی کیدر را بخوانیم:

«برای من، نوشتن اولین پیش‌نویسِ کار واقعاً دشوار است. پیش‌نویس اولیه معمولاً به درد نخور است و بیش از حد طولانی. کاری که من انجام می‌دهم این است که با سرعت تمام می‌نویسم تا فرصت این را پیدا نکنم که بابت نوشتۀ ضعیف‌ام پیشمان شوم. با خودم می‌گویم حداقلش این است که وقت زیادی نگرفت. من معمولاً برای هر کتاب ۱۰ پیش‌نویس می‌نویسم.»
اگر به حرف کیدر و بسیاری از نویسندگان دیگر توجه کنیم می‌بینیم که آن‌ها اذعان می‌کنند که پیش‌نویس اولیه هر نوشته‌ای ضعیف و مغشوش و درهم‌ریخته است.

اما ما در عمل چه می‌کنیم؟ غالباً می‌خواهیم در اولین نشست متنی خوب و اصولی بنویسیم؛ و به خاطر اینکه چنین چیزی عملی نیست سرخورده می‌شویم و خودمان و نوشته‌‌هایمان را زیر سوال می‌بریم.

«نوشته، حین نوشتن شکل می‌گیرد.»
اگر به این نکته توجه عملی و جدی داشته باشیم گام بزرگی برای برای نویسنده شدن برداشته‌ایم: بهتر است حین نوشتن پیش‌نویس اولیۀ هر متنی با نهایت سرعت پیش برویم و تا حد ممکن دستمان را از قلم یا کیبورد جدا نکنیم.

جان اشتاین بک


هنوز مردد هستید؟ دوست دارید با نقل قول دیگری به این شیوۀ کار پایبندتر شوید؟ پس این توصیۀ نویسندۀ رمان «خوشه‌های خشم»، جان اشتیان‌بک را بخوانید:

«آزادانه و تا آن‌جا که ممکن است پیوسته و به‌سرعت بنویس و همۀ چیزها را به روی کاغذ بریز. هیچ‌گاه تصحیح و بازنویسی نکن تا زمانی که کُل کار نوشته شود. بازنویسیِ مرحله به مرحله معلوم شده است که نوعی بهانه برای ادامه ندادن است. این مسئله همچنین جریان و ریتم کار را، که می‌تواند فقط از نوعی تداعی ناآگاهانه با موضوع به دست آید، کُند می‌کند.»
با اینکار «منتقد درون» خودمان را ساکت می‌کنیم، و اجازه نمی‌دهیم نشخوارهای ذهنیِ ناامیدکننده در کارمان وقفه ایجاد کند.

نکتۀ جالب اینجاست که وقتی با این شیوۀ پیش می‌رویم نوشته‌هایمان بهتر می‌شود؛ و عمیقاً درک می‌کنیم که اغلب ایده‌های خوب حین نوشتن الهام می‌شود.

بنابراین به جای اینکه هر بار خودتان را شکنجه کنید و با استرس و نگرانی منتظر جرقه‌ای برای شروع نوشتن باشید، دست به قلم شوید و موضوع نوشتن را در هنگام نوشتن کشف کنید.

مارگریت دوراس گفته بود: اگر بدانم می‌خواهم چی بنویسم، اصلاً چرا باید بنویسم؟

سؤال‌نویسی خلاقانه

پرسشگری-سوال پرسیدن-سوال نویسی


حتما شما هم از این قبیل سؤال‌ها شنیده‌اید: «اول دیوار بود یا تابلو؟» یا «اول مرغ بود یا تخم مرغ؟»

این سوال‌ها شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد؛ اما طرح آن‌ها می‌تواند محرک خلق ایده‌های تازه باشد.

البته که همۀ سوالات از این جنس نیست. گاهی ساده‌ترین و بدیهی‌ترین سوالات نیز می‌تواند بهانۀ خوبی برای نوشتن متن‌های عمیق و اساسی باشد.

باری، سؤال‌نویسی یکی از بهترین تمرین‌های نویسندگی است. دربارۀ هر چیزی که دوست دارید سؤال طرح کنید؛ سؤالات منطقی و سؤالات فرامنطقی.

سوالات منطقی که تکلیفش روشن است؛ یعنی سوالاتی که می‌توان جواب روشن و مشخصی برای آن‌ها داشت. اما سوالات فرامنطقی از لونی دیگرند. مثلاً به این دو سوال پابلو نرودا نگاه کنید:

«آیا دود با ابرها گفت‌وگو می‌کند؟»
« آیا اجازه دارم از کتابم بپرسم که حقیقت دارد من او را نوشته‌ام؟»
یا این سوال سهراب سپهری:

«چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست»

این سوالات به تنهایی ارزش ادبی دارند و الزاماً نیازی به پاسخ دادن به آن‌ها نیست. حتی نرودا کتابی با عنوان «سوال‌ها» منتشر کرده که تماماً سوال است و دو سوال بالا را هم از همان کتاب نقل کردم.

مهم این است که خودتان را به پرسیدن سوال عادت بدهید. هر وقت حس کردید ایده ندارید خودتان را مجبور کنید که حداقل ۲۰ سوال مختلف بنویسید. همین تمرین کمک می‌کند تا نوشتن برایتان راحت‌تر شود.

نکته مهم: کیفیت سؤال‌ها را ارزیابی نکنید. مهم طرح مکرر سؤال است.
مرحلۀ بعدی پاسخ دادن به سوال‌هاست. صرفاً به همۀ سؤال‌ها جواب منطقی ندهید. برای خلق اثر ادبی بیشتر به جواب‌های فرامنطقی نیاز دارید. بسیاری از شعرها و داستان‌های خلاقانه پاسخی‌ است به سؤالی که نویسنده برای دریافت جواب آن کنجکاو بوده.

در نهایت اینکه جواب شاعرانه و طنازانه و فیلسوفانه فرقی ندارد. مهم این است که شما هیچ سؤالی را بی‌جواب نگذارید و از دانش و تخیل خودتان برای پاسخ به سؤال‌های استفاده کنید.

با مهارت در پرسشگری در استفاده از تجربۀ زیستۀ دیگران نیز تبحر می‌یابید.
چند نمونه برای تمرین

به سوالات زیر پاسخ نوشتاری بدهید، اما صرفاً به بله و خیر اکتفا نکنید. سعی کنید تا حد ممکن پاسخ خودتان را کِش بدهید و حتی به جاهای دیگر سرک بکشید. هر سوال جرقه‌ای برای خلق سوالات دیگر و رسیدن به هزارها پاسخ گوناگون است.

ترجیح می‌دهید هوش‌تان بیشتر باشد یا زیبایی‌تان؛ یا سر و زبان‌تان؟

فکر می‌کنید خوشبختی را باید یافت یا باید ساخت؟

بیشتر از عقل‌تان فرمان می‌برید یا از قلب‌تان؟

اگر از جنس مخالف بودید، شخصیت‌تان زیاد فرق می‌کرد؟

بیشتر تحت تاثیر کسی قرار می‌گیرید که قدرت بسیار دارد یا کسی که ثروت فراوان اندوخته است؟

به خودِ تلاش برای موفقیت بیش از نتیجه ارج می‌گذارید؟

فکر می‌کنید خوش‌شانس هستید یا بدشانس؟

فکر می‌کنید بیشتر در گذشته زندگی می‌کنید، یا در حال، یا در آینده؟

هیچ‌وقت از شادمانی یک دوست ناراحت شده‌اید؟

معلم بهتری هستید یا شاگرد بهتری؟

فکر می‌کنید بدی مفهومی ذهنی است که ما آن را تعریف کرده‌ایم؟

ترجیح می‌دهید عاشق خوبی باشید یا عاشق خوبی داشته باشید؟

با کسی که عاشقش هستید، اما می‌دانید او کس دیگری را بیش از شما دوست دارد، ازدواج می‌کنید؟

فکر می‌کنید خودتان را بیشتر دوست دارید یا دیگران را؟

زندگی طبق برنامه را ترجیح می‌دهید یا زندگی پر از چیزهای غیرمنتظره را؟

ترجیح می‌دهید در زندگی‌تان، کاری را عالی انجام دهید، یا چند کار را در حد کفایت؟

سر و وضع افراد بر تصور شما دربارۀ آنان تاثیری دارد؟

منبع سوالات: کتاب «آیا…؟ پرسش‌هایی برای ارزیابی ارزش‌های شما» | نوشتۀ ایولین مک فارلین و جیمز سیول |ترجمۀ مریم زویینی | نشر نگارۀ آفتاب | ۱۳۸۳
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Moon light<3

رفیق رمانیکی
رمانیکی
نام هنری
دارچینِ سبـز
شناسه کاربر
1049
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
779
نوشته‌ها
1,855
راه‌حل‌ها
5
پسندها
44
امتیازها
438
وب سایت
pin.it

  • #3

عدد به عدد پیش بروید

نوشتن در قالب فهرست


ریچارد براتیگان می‌گوید هفت سال تمرین کردم تا بتوانم نوشتن یک جملۀ درست را یاد بگیرم.

یکی از راه‌های جذاب یادگیریِ بهتر جمله‌نویسی تفکیک جمله‌ها از یکدیگر است.

این کار ساده است: هر جمله یا پاراگراف کوتاه را در یک خط تازه بنویسید؛ و ترجیحاً عدد بزنید.

عدد زدن برای هر جمله و نوشتن جملات بعدی در سطرهای تازه باعث می‌شود حساسیت بیشتری به ساخت جمله‌ها پیدا کنیم. ضمن اینکه با این شیوه کارکرد و جایگاه هر جمله‌ای روشن‌تر می‌‎شود.

علاوه بر این، نگارش فهرست‌وار جملات، ترس از نوشتن را می‌کاهد؛ بر لذت نوشتن می‌افزاید؛ روند ساختار دادن به نوشته را تسهیل می‌کند؛ و در افزایش سرعت بازنویسی و ویرایش موثر است.

مالکوم گلدول در مسترکلاس نویسندگی خود روش کارش را اینگونه بیان می‌کند:

«من در ابتدا تمام متن کتاب را به صورت جملات جدا از هم می‌نویسم و عدد می‌زنم؛ در نهایت اعداد را از ابتدای جملات حذف می‌کنم و بین جملات و پاراگراف‌ها اتصال ایجاد می‌کنم.»

مالکوم گلدول Malcolm T. Gladwell


مثال:

این پیش‌نویس یکی از یادداشت‌های من است:

نمونه متن


در متن منتشرشده اعداد را حذف کرده‌ام.

صدالبته که گاهی اوقات می‌توان اعداد را حذف نکرد. نگاه کنید به داستان کوتاه از دونالد بارتلمی:

داستان کوتاه کوه شیشه ای از دونالد بارتلمی
نقل از مجموعه داستان کوتاه «پیشگفتاری بر هیچ» نوشتۀ دونالد بارتلمی، ترجمۀ مزدک بلوری، نشر نی

خرافات یک نویسنده!

نوشتن در تاریکی-نویسندگی خلاق


در کتاب «آداب روزانه» می‌خوانیم:

«شاعر و فیلسوف آلمانی، فریدریش شیللر، در اتاق کارش کشویی داشت پر از سیب‌های گندیده. می‌گفت باید بوی پوسیدگی آن‌ها را احساس کند تا برای نوشتن انگیزه بیابد.»

شاید عجیب و غریب به نظر برسد، اما برای نگارش خلاق گهگاه می‌توان دست به کارهای نامعمول زد. هوشنگ گلشیری می‌گوید اگر خرافۀ خاصی به نوشتن شما کمک می‌کند چرا از داشتن آن صرف نظر کنید. (نقل به مضمون)

مثلاً چشم‌بسته‌نویسی یکی از همین کارهاست. برخی نویسنده‌ها نوشتن در تاریکی را دوست دارند و نسخۀ اول کارشان در چنین وضعی می‌نویسند که بی‌شباهت به وضع پیشینیان غارنشین ما نیست.

دوست داستان‌نویسی دارم که هر بار هوس نوشتن داستان می‌کند، نور اتاقش را به حداقل می‌رساند و بعد در دل تاریکی نسخۀ اولیۀ داستانش را می‌نویسد. او همیشه کاغذهای بزرگی را برای نوشتن انتخاب می‌کند تا کم‌تر نگران درهم رفتن خطوط باشد.

اگر هرازگاهی ده دقیقه با چشم‌های بسته یا با نور کم بنویسید شکل تازه‌ای از راحت‌نویسی را تجربه می‌کنید. نگران در هم رفتن خطوط هم نباشید.

پنداری این نوع از تاریکی ترس ما را می‌ریزد؛ ترس ما از بد نوشتن.

برای خوب نوشتن بهتر است نگران هیچ چیزی نباشیم؛ جز ننوشتن.
خلاصه که برای تمرین نوشتن رفتارهای عجیب و غریبی هم مجاز است، مشروط بر اینکه وابستگی به این کارها مانع نوشتن ما در اوضاع و احوال گوناگون نشود. مبادا نداشتن سیب گندیده را بهانۀ ننوشتن کنیم!

اهمیت پرورش مهارت تسلط کلامی و افزایش دایره لغات

تسلط کلامی و افزایش دایره لغات


نویسنده فردی است با هوش کلامی بالا.

هوش و تسلط کلامی با تمرین مداوم و سنجیده افزایش می‌یابد.

برای تقویت تسلط کلامی خودمان بهتر است با افرایش دایره لغاتمان شروع کنیم. هر چقدر که کلمات بیشتری داشته باشیم فاصلۀ مغز و دستمان کم‌تر می‌شود و در نوشتن افکار و ایده‌هایمان بهتر و راحت‌تر عمل می‌کنیم.

صدالبته افزایش دایره واژگان علاوه بر نوشتار تسلط ما بر گفتار را هم افزایش می‌دهد و اعتماد به نفس بیشتری برای حرف زدن و گفتگو کردن پیدا می‌کنیم.

شرط افزایش دایره واژگان زندگی با کلام است. محمدعلی اسلامی ندوشن می‌گوید:

«دنیای من این شد که هر چه در زندگی من قرار می‌گیرد آن را به «کلام» بازگردانم و پیوند دهم. بنابراین می‌توانم گفت که هیچ چیز را به تنهایی دریافت نمی‌کنم. هر چیزی خود آن است به اضافۀ کلام؛ کوهنوردی به اضافۀ کلام؛ برخورداری هنری به اضافۀ کلام؛ و غیره… من دیگر دریافت خالص از دنیای خارج ندارم، هر چه را می‌یابم و می‌بینم، از راهرو کلام می‌گذارنم تا به درون خود وارد کنم، و هر چه را به عالم کلمه آورده‌ام، واقعیت دومی یافته است، و این واقعیت دوم است که شریک زندگی من بوده و از آن رویِش گرفته‌ام.»​

حیف است در تکمیل این نکته به توصیه‌ای از نادر ابراهیمی در کتاب «لوازم نویسندگی» اشاره نکنیم:

در زبان غوطه‌ور شویم…تلاش کنیم-خیره‌سرانه و لجبازانه- که همه‌چیز، همه‌چیز، و همه‌چیز را به واژه و جمله تبدیل کنیم و خود را زیر این فشار دائم قرار بدهیم که هر احساسی -هر قدر گُنگ و مبهم و پیچیده- را به کمکِ زبانی قابل نوشتن، قابلیت انتقال ببخشیم.
تمرین مناسبی برای افزایش دایره کلمات:

یکی از تمرین‌های مناسب برای تقویت هوش کلامی تمرین کلمه‌برداری است. این ساده‌ترین و اثربخش‌ترین راهی است که من برای گسترش دایره لغات می‌شناسم. در این روش، طی مطالعه، کلمه‌ها و عبارت‌هایی را که به نظرمان تازه می‌رسد، یادداشت می‌کنیم و سپس سعی می‌کنیم با استفاده از آن‌ها چیزهای تازه‌ای بنویسیم. اینگونه با سرعت و سهولت کلمات تازه وارد گنجینۀ لغاتمان می‌کنیم. ضمن اینکه کلمه‌برداری شیوۀ مناسبی برای کشف ایده‌های تازه است. امتحان کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Moon light<3

رفیق رمانیکی
رمانیکی
نام هنری
دارچینِ سبـز
شناسه کاربر
1049
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
779
نوشته‌ها
1,855
راه‌حل‌ها
5
پسندها
44
امتیازها
438
وب سایت
pin.it

  • #4

ده کلمه مورد علاقه شما چیست؟

عشق به کلمه و کلمات


این قطعۀ زیبا از ادوادردو گاله‌آنو را با هم بخوانیم:

«اِلِنا بی‌یاگرا خواب دید شاعرها به خانۀ کلمات می‌آمدند. کلمات، که در بطری‌های شیشه‌ای نگهداری می‌شدند، منتظر شاعرها بودند، دیوانه‌وار میل داشتند برگزیده شوند و خود را به آن‌ها عرضه می‌کردند: کلمات به شاعرها التماس می‌کردند که آن‌ها را نگاه کنند، که آن‌ها را بو بکشند، که آن‌ها لمس کنند، که آن‌ها را بلیسند. شاعرها بطری‌ها را باز می‌کردند، کلمات را با انگشت امتحان می‌کردند و آن وقت یا لب خود را می‌لیسیدند یا بینی‌شان را جمع می‌کردند، شاعران به دنبال کلماتی بودند که نمی‌شناختند، و به دنبال کلماتی بودند که می‌شناختند و گم کرده بودند.​

در خانۀ کلمات میزی پر از رنگ وجود داشت. در دیس‌های بزرگی رنگ‌ها خود را عرضه می‌کردند و هر شاعر از رنگی که لازم داشت برمی‌داشت. زرد لیمویی یا زرد خورشیدی، آبی دریا یا آبی دودی، قرمز لاکی، قرمز سرخ، قرمز شرابی…» (کتاب دلبستگی‌ها، ترجمۀ نازنین نوذری)​

تابه‌حال فکر کرده‌اید که کلمات موردعلاقه شما چه کلماتی هستند؟

فکر کردن به واژگان محبوبمان و نوشتن دربارۀ آن‌ها می‌تواند موتور خلاقیت ما را روشن کند.

این کار ساده و لذت‌بخش را اینگونه انجام دهید: همین الان یک کاغذ بردارید و ده کلمه موردعلاقه‌تان را بنویسید؛ سپس بگویید که چرا این کلمات را دوست داری؟ این کلمات چه مفاهیم و خاطراتی را برای شما تداعی می‌کنند؟

می‌توانید هر چند وقت یک‌بار فهرست کلماتتان را مرور کنید و ببیند نظرتان درباره این کلمه‌ها تغییر کرده یا نه. گاهی واژه‌های دیگری را جایگزین واژه‌های قبلی کنید.

یک پیشنهاد دیگر: دربارۀ هر کلمه یک یادداشت یا داستان بنویسید.

تیتربازی

برای کت دکمه دوختن


تیتر یا عنوان تأثیر بسیاری روی موفقیت یک متن دارد؛ می‌توان گفت بخش زیادی از مسئولیت جلب توجه خواننده به عهدۀ عنوان است. گاهی یک تیتر نامناسب و بی‌رمق ممکن است منجر به دفن نوشته‌ای ارزشمند شود.

سرمایه گذاری روی مهارت تیترنویسی یکی از هوشمندانه‌ترین تصمیم‌های یک نویسنده و تولیدکننده حرفه‌ای محتوا حرفه‌ای است.

حتی عناوین خوب و خلاقانه می‌تواند در ایده‌یابی به شما کمک کند:

دوست دارید کتاب بنویسید و ایده ندارید؟

از عنوان شروع کنید.

یک عالمه عنوان بنویسید تا در نهایت یکی را انتخاب کنید. بعضی عناوین انگیزه و اشتیاق شما برای نوشتن یک کتاب را چند برابر می‌کنند.

می‌خواهید محتوا تولید کنید؟

یک دفترچه را به تیترهای مختلف اختصاص بدهید و پیش از هر کاری تیتر مطالبی که دوست دارید بنویسید را یادداشت کنید.

شاید در ابتدا هیچ ایده‌ای برای نوشتن دربارۀ تیترهایتان نداشته باشید. اما نگران نباشید. با نوشتن عناوین به ناخودآگاه خودتان فرمان می‌دهید تا برای دکمه‌ای که پیدا کرده‌اید کت بدوزد.

بارنابی کُنراد می‌گوید:

«هنر انتخاب اسم، زیباترین، مؤثرترین و اسرارآمیزترین بخش داستان‌نویسی است.»
تیتربازی تمرینی برای تسلط بر این هنر است.

+

اسم کنجکاوی‌برانگیز این کتاب را ببینید، شاید برایتان الهام‌بخش باشد:

تا-طلاق-نگرفتند-کتاب-ننوشتند-فردین-علیخواه

کپی‌رایتینگ خلاقانه در نوشتن عنوان یک کتاب

کپی‌رایتینگ فقط برای خدمات و کالاهای تجاری نیست. برای ترویج کالاهای فرهنگی یا امور خیریه هم به کپی‌رایتینگ نیاز داریم.​

تو بازار نشر دنیا، ناشرها دقت زیادی رو عناوین کتاب‌‌ها دارن. گاهی یک عنوان خوب، سرنوشت یک کتاب رو به کلی تغییر میده.​

یکی از دلایل پرفروش شدن خیلی از کتاب‌ها، عنوان جذاب اون‌هاست.​

کتابی که تصویر جلدش رو می‌بینید عنوان کنجکاوی برانگیزی داره؛ و می‌تونه منبع الهام کپی‌رایترها و تولیدکنندگان محتوا باشه. (+)​


ایجاد نظم نوشتن با یک روش کاربردی

نظم و عادت نوشتن-عادت نویسندگی


احساس می‌کنید وقتی برای نوشتن ندارید؟

باید تصورتان را دربارۀ زمان عوض کنید، تسلط بر مهارت مدیریت زمان برای یک نویسنده حیاتی است؛ اما نیاز نیست کار عجیب و غریبی بکنید.

اگر واقعاً شیفتۀ نویسندگی هستید برای نوشتن وقت بدزدید. بله، دزدی در روز روشن!

در میان تمام کارها به دنبال اندک فرصتی باشید که می‌توان آن را صرف نوشتن چند جملۀ تازه کرد. همین برای ایجاد نظم نوشتن کفایت می‌کند.

آنتونی ترالاپ رمان‌نویس، در هر پانزده دقیقه سیصد کلمه می‌نوشت، او با همین معیار و اندازه‌گیری دقیق، سه ساعت در روز می‌نوشت آن‌هم قبل از رفتن به اداره پست که شغل اصلی‌اش بود، او با همین روش به یکی از پرکارترین نویسنده‌های تاریخ تبدیل شد.
اما در عمل شاید نتوانید مانند ترالاپ یا برخی نویسنده‌‌های دیگر بنویسید. پس باید دنبال راه و روش مناسب‌تری باشیم:

یک الگوی کاربردی:

برنامۀ نویسندگی‌تان را در سه سطح تنظیم کنید:​

خرد: ۵ دقیقه یا ۵ خط (یا ۵۰ کلمه)​

خوب: ۲۵ دقیقه یا ۳ صفحه (۵۰۰ کلمه)​

عالی: ۹۰ دقیقه یا ۱۰ صفحه (۲۰۰۰ کلمه)​

هر روز هر سه این گزینه‌ها را همیشه پیش چشم داشته باشید، و بسته به توان و انرژی‌تان یکی از گزینه‌ها را برای انجام دادن انتخاب کنید.​

فقط مهم‌ترین نکته موفقیت با این شیوه را از یاد نبرید: حالت خرد درست به اندازۀ حالت عالی اهمیت و ارزش دارد. در اصل این عادت خرد است که ضامن تبدیل شدن نوشتن به یک عادت روزانه است. پس همیشه پس از انجام آن حس پیروزی کنید. هیچ گاه عذاب وجدان نداشته باشید که چرا چند روز است که فقط در سطح خرد مانده‌اید. گاهی اوقات برای تجدید قوای نوشتاری‌مان باید به عادت‌های ریز بسنده کنیم. همیشه نمی‌توان کارهای خرکی کرد.​

پس خودتان را نیازاید و برای خودتان حکم صادر نکنید که من هر روز تحت هر شریطی مثل آنتونی ترالاپ سر فلان ساعت چند هزار کلمه می‌نویسم. این شیوه اشتباه است و ممکن است پس از چند بار شکست اعتماد به نفس شما را نابود کند و باعث شود دیگر سراغ نوشتن را نگیرید.​

اما نکته جالب اینجاست، وقتی هر سه گزینه را در پیش رو دارید، بسیاری از روزها حس جالبی از رقابت و بازی در شما شکل می‌گیرد. می‌بینید بعد از پنج دقیقه نوشتن دلتان می‌خواهد کمی دیگر بنویسید و به سطح متوسط برسید؛ نور علی‌ نور. اما اگر هم نرسیدید فدای سرتان. مهم حفظ ریزترین شکل عادت نوشتن است.​

اگر در طول ماه دو سه نشست نوشتاری عالی هم داشته باشید کافی است.​

من این ایدۀ درجه‌یک را از استفان گایز وام گرفته‌ام. امتحان کنید. فرایند عادت‌سازی شما برای همیشه دگرگون خواهد شد.​

اگر از این الگو پیروی کنید حتی آغاز جنگ جهان سوم هم تأثیری روی برنامه نویسندگی شما نخواهد داشت.

نظم فیزیکی به نظم ذهنی هم منجر می‌شود و به‌مرورزمان بهترین ایده‌ها را به ارمغان می‌آورد.

با چی بنویسیم؟

ابزار مناسب نوشتن


روی کاغذ بنویسیم؛ با کامپیوتر تایپ کنیم؛ یا توی موبایل بنویسیم؟ کدام بهتر و موثرتر است؟ آیا این‌ها با هم فرق می‌کنند؟ آیا الزماً باید ابزاری را انتخاب کنیم که راحت‌تر است؟

در پاسخ به این سوالات چیزهای مختلفی می‌توان گفت.

سعید عقیقی در کتاب «داستان گویی در فیلم کوتاه» می‌نویسد:

«آن‌چه نویسنده و مشخصا فیلم‌نامه‌نویس را نجات می‌دهد نظم است. او در هر زمینه‌ای می‌تواند کاملاً بی‌نظم باشد. اما بهتر است نظم نوشتن را بپذیرد. وقتی برای نوشتن هر ایده‌ای فرصت را غنیمت می‌‎شماریم، داریم به مرحلۀ یافتنِ ایدۀ جادویی نزدیک می‌شویم. خوشبختانه پیشرفت تکنولوژی به ما کمک کرده تا بتوانیم با استفاده از یک یا چند دگمه از صفحۀ گوشی‌هایمان همچون دفترچه یادداشت استفاده کنیم، اما حواس‌مان باشد که کمترین اتفاقی برای گوشی، همه چیز را بر باد می‌دهد. اگر ایده‌هایمان را واقعاً دوست داریم و گمان می‌کنیم از آن‌ها فیلم‌نامۀ به درد بخوری درمی‌آید، و اگر به حقیقت عاشق سینما هستیم، همراه داشتنِ دفترچه‌ای کوچک و قلمی کنار ان، کمترین کاری‌ست که می‌توانیم برای عشق‌مان بکنیم. پس به قیمت عشق، می‌توانیم پرسش بسیاری از دوستان شناخته و ناشناختۀ شبکه‌های اجتماعی، و پیام‌های پیش پاافتاده را بی‌پاسخ بگذاریم و به عشق‌مان بپردازیم. نهایتِ فرضِ دیگران دربارۀ شما این خواهد بود که متکبر و بی‌توجه‌اید. اما کسی نمی‌داند که در آن لحظه به سراغ چه رویداد مهمی رفته‌اید و در نبرد با خودتان فقط و فقط نیازمند تنهایی و دانایی و خویش هستید.»​

من این پاره از کتاب را نقل کردم تا علاوه بر نکته‌ای که دربارۀ ابزار کار دارد به سایر نکات مهم آن نیز توجه کنیم.

اما دربارۀ ابزار: ممکن است شما بگویید با نوشتن در برخی اپلیکیشن‌ها حتی در صورت نابودی موبایلمان، نوشته‌هایمان قابل بازیابی است و فقط کافی است شماره یا ایمیلمان را وارد کنیم و از نو وارد پروفایل خودمان در آن برنامه بشویم. بله این درست، اصلاً مگر دفترچه کاغذی کاملاً دور از گزند است؟ ممکن است گم شود، بسوزد، همراه با لباس شما در ماشین لباسشویی شسته شود.

ولی نکتۀ اصلی اینحاست: گوشی موبایل ابزار حواسپرتی است. برای من صد بار پیش آمده که موبایلم را باز کرده‌ام تا ایده‌ای را ثبت کنم اما دیده‌ایم پیام تازه‌ای دارم، و چنان درگیر پیام تازه و سیار نوتیفیکیشن‌ها شده‌ام که گاه ساعت‌ها بعد فهمیده‌ام که گوشی را برداشته بودم تا ایده‌‌ای را ثبت کنم.

حالا این دربارۀ ثبت ایده است. گوشی برای نوشتن اصل متن فاجعه است. داری یک صحنه از داستانت را می‌نویسی ناگهان شوهر عمه‌ات زنگ می‌زند که بجنب فلان جا وام کم‌بهره می‌دهند. نتیجه روشن است. احتمالا به فکر چک ضمانت و ضامن معتبر میفتی. عجالتاً گور بابای داستان!

خب، با این حساب روی گوشی را خط می‌کشیم. گوشی فقط به کار کپشن‌نوییسی و استوری هوا کردن می‌خورد. تازه کپشن و استوری درست‌ودرمان را هم بهتر است که اول روی کاغذ یا توی کامپیوتر بپزیم.

می‌ماند انتخاب بین کاغذ و کامپیوتر.

نظرم من این است که نویسندۀ حرفه‌ای به هر دو نیاز دارد.

من از آن دست از افراد متعصب نیستم که روی یکی از این‌ها پافشاری کنم. هر روز هم با قلم و کاغذ می‌نویسم هم با لپ‌تاپ تایپ می‌کنم. از هر دو هم به شکل متفاوتی لذت می‌برم.

نویسندۀ حرفه‌ای ناگزیر از تایپ است، چرا که با جابجا کردن سریع جملات و پاراگراف‌های متن کارای مهم و خلاقانه‌ای می‌توان کرد که روی کاغذ به سهولت امکانپذیر نیست. (البته که لازم نیست به خاطر سرعت کم تایپ خودتان را سرزنش کنید یا حتما تایپ ده انگشتی یاد بگیرید. البته که به یادگرفتنش می‌ارزد. اما در هر صورت با کمی مداومت در تایپ سرعتتان خودبه‌خود بیشتر می‌شود.)

دربارۀ مزیت‌ کار با کامپیوتر محمد قائد حرف جالبی دارد:

«اگر کامپیوتر نبود مجبور بودم اختراعش کنم. با دست واقعاً نمی‌شود این کارها را کرد، با دست جابه‌جا کردن پاراگراف‌ها و کلمات در کتاب یا حتی متنی چند هزار کلمه‌ای عملاً ناممکن است. به این می‌ماند که بخواهی از تهران با دوچرخه به کرج بروی ناهار بخوری و برگردی. پیش از ورود کامپیوتر با قلم‌های نوک‌مدادی می‌نوشتم و پاک می‌کردم و حرکت از نو…گاهی از متن پرینت می‌گیرم و دوباره پاراگراف‌ها را جابه‌جا می‌کنم و دوباره پرینت می‌گیرم تا ببینم بهتر شده یا نه. کاری است پر زحمت و گیج‌کننده. در تحمل هر کسی نیست.» (+)

می‌توان گفت که نوشتن با هر ابزاری به خروجی متفاوتی منجر می‌شود. نوشتن یک فکر با قلم و کاغذ ممکن است با نوشتن همان فکر توسط کامپیوتر کاملاً متفاوت باشد؛ بنابراین بهتر است از ابزارهای گوناگون بهره بگیریم.

روش کار ماریو بارگاس یوسا جالب است:

«اول با دست می‌نویسم. همیشه صبح‌ها کار می‌کنم و در ساعات اولیۀ روز، همیشه با دست می‌نویسم. این ساعت زمانی است که خلاقیت من در اوج است. بیشتر از دو ساعت به این روش کار نمی‌کنم؛ چون دستانم خشک می‌شوند. سپس آن چیزهایی را که با دست نوشته‌ام تایپ می‌کنم و همین‌طورکه تایپ می‌کنم، تغییر هم ایجاد می‌کنم. این اولین مرحلۀ بازنویسی است؛ ولی همیشه چند خط را تایپ نمی‌کنم تا روز بعد، با تایپ آنچه از قبل نوشته‌ام، شروع کنم.»​

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Moon light<3

رفیق رمانیکی
رمانیکی
نام هنری
دارچینِ سبـز
شناسه کاربر
1049
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
779
نوشته‌ها
1,855
راه‌حل‌ها
5
پسندها
44
امتیازها
438
وب سایت
pin.it

  • #5

بی‌خیال دل‌نوشته؛ قصه بگو

قصه گویی


«قصه یک راه فرار برای رسیدن به آرزوهای ناکام است.»
صادق هدایت
اگر بخواهم فقط یک پیشنهاد برای بهتر نوشتن بدهم این است:

«ادلنوشته ننویس

نه دلنوشته بخوانید، نه دلنوشته بنویسید. دلنوشته قلمتان را خراب می‌کند.

برخی از ویژگی‌های شاخص دلنوشته‌ها:

دلنوشته کلیشه‌ای و نخ‌نما است.

دلنوشته احساساتی‌گرایانه و پر از ناله و زای است.

دلنوشته از سطح انشاهای مدرسه فراتر نمی‌رود.

دلنوشته پر از قید و صفت است.

دلنوشته پر از واژه‌های انتزاعی است.

دلنوشته هیچ قصه یا رخداد خاصی را روایت نمی‌کند.

چگونه از دلنوشته بپرهیزیم؟

یک:


با کلمات سالاد درست نکنید! سعی کنید ساده و روان منظور خودتان را بیان کنید. زور نزنید با با چپاندن زورکی کلمه توی متن احساس و زیبایی خلق کنید.

دو:

روایت کنید. ملموس و روشن از اتفاقات زندگی‌ خودتان یا دیگران بگویید. به جایی اینکه بگویید فلان اتفاق خیلی تلخ و دردناک بود، فضا و رویدادها را توصیف کنید تا ما خودمان تلخی و دردناک بودن اتفاق را حس کنیم. سعی کنید از کلمات عینی بیشتر استفاده کنید. جزئی‌نکاری کنید و در توصیف به حواس پنجگانه متوسل شوید.

چرا روایت و قصه‌گویی؟

حتی اگر نمی‌خواهیم داستان‌نویس شویم و قصد ما نوشتن پروپوزال و جستار و مقاله است، بازهم بهتر است مهارت قصه‌گویی و روایت پردازی را بیاموزیم.

این قصه و داستان است که ذهن آدم‌ها را درگیر می‌کند و باعث می‌شود نوشتۀ ما در ذهن ان‌ها باقی بماند.

قبلاً در مطلبی دربارۀ «مقاله‌نویسی در سایت» نوشته بودم:

«داستان تمایز ایجاد می کند. با بیان یک قصۀ تازه، می‌توانی تکراری‌ترین پیام‌ها را دوباره و دوباره به گوش مخاطب برسانی و مخاطب تو از این ماجرا راضی و خشنود باشد.​

دربارۀ موضوع مقاله‌ای که می‌خواهی بنویسی چه قصه‌ای به ذهنت می‌رسد؟ یک خاطره؟ خلاصۀ فیلم یا داستانی که قبلاً خوانده‌ای؟ یک ماجرای مشهور؟ یا یک حکایت قدیمی؟​

با همان شروع کن. مو به مو برایمان توصیفش کن. ماجرا چه زمانی رخ داده؟ چه آدم‌هایی در چه مکان‌هایی قصه را ساخته‌اند؟​

با یک قصۀ خوب ما را میخکوب مقاله‌ات کن.»​


با جزئیات بنویسید

جزئیات، جزئی نگری


ری برادبری می‌گوید:

«نويسندۀ خوب غالباً زندگی را لمس مي‌كند. نويسندۀ ميان‌مايه به‌سرعت دستی بر پيكرش می‌كشد. نويسندۀ بد به او ت×جـ×ـا×و×ز× می‌كند و در هجوم حشرات رهايش می‌كند.»
نویسندگی یعنی جزئی‌نگری و توجه دقیق و موشکافانه به زندگی و اصلاً همین توجه به جزئیات و باریک‌بینی است که نویسنده‌ را از بقیه متمایز می‌کند.

وقتی صحبت از جزئیات می‌شود من همیشه به یاد صفحات ابتدایی رمان «مادام بوواری» گوستاو فلوبر میفتم و توصیف کلاه شارل:

«…هنوز کلاهش روی زانوهایش بود. کلاهش ترکیبی از انواع کلاه‌ها بود و از شبکلاه کرکی، شاپکا، شاپوِگرد، کپیِ پوست سمور و عرقچین نخی چیزی با خود داشت؛ خلاصه، از آن دست اشیاء ناقابلی بود که زشتی خاموششان به نحو عمیقی گویاست. بیضی‌شکل بود و سیم‌هایی درش به کار رفته بود که به آن برجستگی می‌بخشید. از سه لولِ گرد آغاز می‌شد، سپس لوزی‌هایی به‌طور متناوب از مخمل و پوست خرگوش به چشم می‌خورد که نواری سرخ از هم جدایشان می‌کرد. بعد، کیسه‌مانندی بود که به یک چندضلعی با آستر مقوایی، پوشیده از قلاب‌دوزی‌هایی با یراق‌های پیچ‌درپیچ ختم می‌شد و در آنجا، صلیب کوچکی از نخ طلایی، که حکم منگوله را داشت، از رشتۀ بسیار باریک بلندی آویزان بود. کلاه، نو بود و لبه‌اش برق می‌زد.» (ترجمۀ مهستی بحرینی، نشر نیلوفر)​

در کلاس‌های حضوری‌ این حرف را از زبان دانشجویانم زیاد می‌شنیدم:

«این‌همه جزئیات واقعاً لازمه؟ من که از خوندن این جزئیات حوصله‌م سر می‌ره. نمی‌شه آدم سریع بره سر اصل مطلب؟»

حرف این نیست که داستانمان را پر از جزئیات بی‌ربط و اضافی کنیم؛ نکته اینجاست که برای تصویرسازی در ذهن مخاطب و ایحاد تاثیری ملموس چاره‌ای جز جزئی‌پردازی نیست. یک تفاوت اصلی داستان با حکایت و خبر این است که داستان در پی بازآفرینی زندگی است نه صرفاً اشاره‌ای سطحی به آن و دادن پندی اخلاقی.

به توصیف زمان و مکان در جملۀ اول رمان «دایی جان ناپلئون» ایرج پزشکزاد توجه کنید:

«من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم از بعد از ظهر، عاشق شدم…»​

بنابراین حتی وقتی یادداشت روزانه می‌نویسید هم زمان و مکان را با جزئیات توصیف کنید و از حواس پنج‌گانۀ خودتان بهره بگیرید. هر چقدر عینی‌تر بنویسید نوشته‌هابتان جاندارتر خواهد بود. از افراط در جزئی‌نگاری نترسید.

بهره‌گیری از حواس پنج‌گانه (بینایی، شنوایی، بساوایی، بویایی، چشایی) می‌تواند جلوۀ بکر و تازه‌ای به نوشته‌های شما بدهد. جالب اینجاست که جزئی‌نگاری شما را وادار به افزایش دایره لغاتتان می‌کند.

بعدها که خواستید داستانی بنویسید و منتشر کنید می‌توانید در جزئی‌نگاری اصولی‌تر پیش بروید و فقط جزئیاتی را حفظ کنید که به پیشبرد داستان کمک می‌کند.

پس اگر واقعاً قصد داستان‌نویس شدن دارید، دست از کلی‌گویی بردارید و جزئی‌نگاری کنید.


بازی‌های خلاقانه با زاویه دید

زاویه دید در نویسندگی


در کتاب زیر و بم داستان در تعریف زاویه دید می‌خوانیم:

«زاویه دید یا کانون روایت به نگاهی می‌گویند که از دیدگاه آن، حوادث داستانی روایت می‌‎شود…انواع کلی زاویه‌های دید برگرفته از شکل‌های صرف افعال است؛ یعنی اول شخص و دوم شخص و سوم شخص.»
مثال ساده‌ای برای درک بهتر هر سه زاویه دید:

اول شخص: من هر روز پانزده دقیقه می‌نویسم.​

دوم شخص: تو از هر وقت اضافه‌ای که گیر می‌آوری برای نوشتن استفاده می‌کنی.​

سوم شخص: او دیوانه نوشتن است و برای فرار از سروصداهای خانه، در پشت‌بام می‌نویسد.

اما حرف ما دربارۀ جزئیات تخصصی مربوط به زاویه دید نیست، چرا که چنین کاری به بحثی مفصل نیاز دارد. اینجا صرفاً می‌خواهم به شما پیشنهاد کنم که در آزادنویسی روزانه‌تان از زاویه‌دیدهای مختلف بهره بگیرید.

اغلب ما روزنوشت‌هایمان را با زاویه دید اول شخص می‌نویسیم؛ اما بیایید هرازگاهی دوم شخص و سوم شخص را هم امتحان کنیم. حتی می‌توانید در یک نوشته چند زاویه دید را در کنار هم به کار ببرید.

مثلاً طی روزهای آینده گزارش زندگی روزمرۀ خودتان را با زاویه دید سوم شخص بنویسید. مثلاً یادداشت امروز من می‌تواند این‌طوری باشد:

«شاهین از خواب بیدار شد. هنوز هوا تاریک بود. رفت نشست پشت میز کارش. چراغ مطالعه را روشن کرد.»

این زاویه دید را می‌توان نوعی زاویه دید بیرونی دانست؛ یعنی دیدن خودمان از بیرون. جالب اینجاست که برخی معتقدند نوشتن یادداشت‌های روزانه ‌با زاویه دید سوم شخص می‌تواند کمک کند تا خردمندانه‌تر فکر کنیم. چرا؟ چون نگاه بیرونی راه می‌دهد به دیدن تصویر بزرگ‌تر و همین کمک می‌کند تا رفتار خودمان در ارتباط با محیط را با فاصله تماشا و بررسی کنیم.

با این تمرین ممکن است به برخی از جنبه‌های زندگی‌تان پی ببرید که قبلاً از دیدتان پنهان بوده است.


از نوشتن بنویسید

نوشتن از نوشتن


قلم روی کاغذ گذاشته‌اید و می‌خواهید چیزی بنویسید، اما حس می‌کنید مغزتان خشکیده، افکار پریشان در ذهنتان موج می‌زند اما هیچ چیز دندان‌گیری پیدا نمی‌کنید که ارزش نوشتن داشته باشد.

خب، در چنین لحظاتی، نوشتن دربارۀ جریان نوشتن می‌تواند کار مناسبی باشد، حتی شاید اشتهای نوشتاری شما را تیزتر کند.

نوشتن دربارۀ فرآیند نوشتن یا واکاوی انگیزه‌هایی که برای نوشتن داریم یکی از راه‌هایی‌ است که می‌تواند دست شما را گرم نگه دارد.

به جای اینکه زل بزنید به دیوار یا در موبایلتان پرسه بزنید تا سوژه پیدا کنید، بنویسید که دوست دارید چه ایده‌ای به ذهنتان برسد، یا چرا ایده‌هایی که دارید نمی‌پسندید، مشکل آن‌ها چیست؟

مشکلات نوشتن را با نوشتن حل کنید.
هر وقت حس کردید ایده‌ای برای نوشتن ندارید، خودِ نوشتن را به ایدۀ نوشتن تبدیل کنید.

مثلاً می‌توانید داستان نویسنده‌ای را بنویسید که دچار انسداد ذهنی شده و در به در دنبال ایده است.

اگر هم در حال نوشتن یک کتاب مشخص هستید و هرازگاهی به بن بست می‌خورید می‌توانید مثل جان اشتیان بک عمل کنید:

اشتاین بک هنگام نوشتن رمان شرق عدن، با نوشتن یادداشت‌هایی دربارۀ این خودش را سرذوق نگه می‌داشت. او در سمت چپ دفترش این یادداشت‌ها را می‌نوشت و سمت راست دفتر را هم به نوشتن متن اصلی رمان اختصاص داده بودید. خود این یادداشت‌های حاشیۀ کار بعدها کتاب مستقلی شدند با عنوان یادداشت‌های روزانه شرق عدن.​

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Moon light<3

رفیق رمانیکی
رمانیکی
نام هنری
دارچینِ سبـز
شناسه کاربر
1049
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
779
نوشته‌ها
1,855
راه‌حل‌ها
5
پسندها
44
امتیازها
438
وب سایت
pin.it

  • #6

نوشتن به مثابۀ بازی‌

نوشتن به مثابۀ بازی‌


نگرش ما به نوشتن مهم است. یکی نوشتن را تکلیفی می‌داند مانند بسیاری از کارهای مشقت‌بار روزمره روزمره، دیگری نوشتن را نوعی بازی شیرین و سرگرم‌کننده می‌بیند. رفتار این دو فرد در عمل متفاوت است.

نوشتن بازی است؛ مثل همۀ چیزهای دیگر.
به فرایند کنار هم چیدن کلمات نگاه کنید، کاری جز بازی‌کردن نیست.

وقتی نوشتن‌بازی می‌کنید ترستان از نوشتن می‌ریزد و با میل و رغبت بیشتری می‌نویسید.

پس کل فرایند نوشتن نوعی بازی است. این بازی می‌تواند شکل‌های متنوعی هم داشته باشد.

اگر می‌خواهید نوشتن به بخش ثابتی از زندگی شما تبدیل شود و هرگز آن را ترک نکنید، باید بازی‌های نوشتاری خودتان را ابداع کنید.

با نوشتن از چه موضوعاتی احساس می‌کنید در یک بازی شیرین هستید؟ با نوشتن در چه قالبی حس می‌کنید سرگرم بازی شده‌اید؟ بودن و نوشتن در چه فضایی به شما حس بازی می‌دهد؟

شاید بهتر باشد این نکته را با پاره‌ای از رمان شب هول کامل کنیم که بی‌ربط با موضوع نیست:

«…همۀ هستی نوعی بازی است. راستش را بگویم نوعی شوخی است. نحوۀ نگریستن خاص ما باعث می‌شود که نتوانیم این جنبۀ فلسفی را، دریابیم. بازی ذاتی حیات را. حرف مرا بد تعبیر نکن. منظورم از بازی و شوخی بیهودگی زندگی نیست. نه، بازی اتفاقاً خیلی خیلی جدی است. اما به هر حال بازی است… کسی که در بازی شرکت می‌کند دربارۀ بازی‌کردن فلسفه نمی‌بافد. وقتی وارد گود شدی و گرماگرم کشتی‌گرفتنی دیگر به فکر بحث‌کردن دربارۀ کشتی‌گرفتن نیستی. دیگر انتزاعی و تجریدی فکر نمی‌کنی. ع×ر×ق می‌ریزی و کشتی می‌گیری. نفس بازی می‌شوی. جوهر زندگی هم همین است. هر کس هر موضع اخلاقی و فکری که می‌خواهد، بگیرد یا داشته باشد. مهم این است که عین بازی و واقعیت بازی بشود.»​

بازی نوشتن جدی است.


بهترین نوع افراط

تلاش برای نوشتن


خب، اول بگذارید با یک ضرب‌المثل دستمالی‌شده کارمان را شروع کنیم:

«کار نیکو کردن از پُر کردن است.»
بالزاک گفت ادبیات یعنی کار. و خودش در عمل به این حرف پایبند بود. می‌گویند بالزام از نیمۀ شب آغاز به کار می‌کرد، و پانزده تا هجده ساعت چیز می‌نوشت؛ و البته خیلی زود از پا درآمد و در پنجاه و یک سالگی ریق رحمت را سر کشید.

اما نترسید، نوشتن کسی را نمی‌کشد. همین که در طول ساعات شبانه‌روز، وقت و بی‌وقت چیزکی قلمی کنید کافی است.

افراط در تمرین مهارتی که دوست داریم می‌تواند یکی از هوشمندانه‌ترین کارهایی باشد که در تمام عمرمان می‌کنیم.

زیاده‌روی در نوشتن توان و شجاعت ما را برای نوشتن از چیزهایی در سر می‌پرورانیم بیشتر می‌کند.

غرق شدن در هر کاری اولین گام تمایز در آن کار است.
افراطی نوشتن یعنی توی حمام و دستشویی و مترو هم در حال نوشتن باشیم!

پس از نوشتن نسوزان

نگهداری از نوشته ها


من که دلم نمی‌آید حتی بی‌ارزش‌ترین و مغشوش‌ترین نوشته‌هایم را دور بریزم. به خاطر همین یکی از اتاق‌های دفتر کارم پر از کاغذ پاره‌های بی‌ارزش است. (البته اصطلاح بی‌ارزش را جلوی شما به کار می‌‎برم، وگرنه در خلوت خودم قربان دست و پای بلورین چرک‌نویس‌هایم می‌روم! پنداری سندی تاریخی‌اند. این میل آشغال جمع‌کنی در پدر و پدربزرگ من هم بود؛ لابد با این توجیه: هر چیز که خوار آید، روزی به کار آید.)

خاصیت نگهداری از نوشته‌های قدیمی این است که با مرور آن‌ها پس از مدت معینی می‌توان به نتایج جالبی درباره گذشته و سیر افکار خودمان برسیم.

ضمن اینکه بعدها ممکن است ببینید بعضی همین کاغذپاره‌ها می‌تواند مادۀ خام نوشتن یادداشت و جستار و داستان باشد؛ البته این به سطح مهارت شما در کره‌گرفتن از آب بستگی دارد.

باری، ماجرا فقط دربارۀ کاغذها نیست. من تمام چیزایی که با رایانه تایپ می‌کنم را هم به‌دقت آرشیو می‌کنم. معمولاً تمام روزنوشته‌های هر فصل را توی یک فایل می‌نویسم و همین باعث شده نوشته‌هایم بهتر و ساده‌تر طبقه‌بندی شود. لذت این کار در این است که مثلاً همین الان می‌توانم بروم ببین در دو، سه یا چهارسال قبل در چنین روزی چه چیزهایی در سرم می‌گذشته.

در تصویر زیر آرشیو ارتکابات من در سال‌های اخیر را ببینید:

روزنوشته‌های شاهین کلانتری


معمولاً نوشته‌های هر فصل بیش از صد هزار کلمه است.

ممکن است بنا به هر دلیلی -ازجمله فضولی اطرافیان- حس کنید جای امنی برای نگهداری از نوشته‌هایتان ندارید. پیشنهاد من این است که به جای دورریختن نوشته‌هایتان فکری به حال اطرافیانتان بکنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Moon light<3

رفیق رمانیکی
رمانیکی
نام هنری
دارچینِ سبـز
شناسه کاربر
1049
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
779
نوشته‌ها
1,855
راه‌حل‌ها
5
پسندها
44
امتیازها
438
وب سایت
pin.it

  • #7

یک کتاب را بلاگ کنید

یک تیر و دو نشان-بلاگ کردن کتاب


بخشی از شاهکارهای ادبی جهان در ابتدا به صورت پاورقی در روزنامه‌ها و مجلات چاپ شده‌اند، مثل رمان بزرگ جنگ و صلح از لئو تولستوی. این کتاب اولین بار به صورت سریالی در یکی از روزنامه‌های روسیه به نام پیام‌آور طی سال‌های ۱۸۶۵ و ۱۸۶۷ منتشر شد. اما انتشار کامل آن به‌عنوان یک کتاب، در سال ۱۸۶۹ اتفاق افتاد. فئودور داستایفسکی و بسیاری از غول‌های دیگر ادبیات هم برخی آثارشان را به همین شیوه نوشته و منتشر کرده‌اند.

این روش در حال حاضر هم به شکل پویاتری در فضای اینترنت رایج است.

بسیاری از داستان‌نویس‌ها و نویسندگان متون غیرداستانی کتاب‌هایشان را در قالب پست‌های وبلاگی دنباله‌دار می‌نویسند و بعد از کامل شدن متن، نسخۀ نهایی کتاب را به شکل الکترونیکی یا چاپی منتشر می‌کنند.

از نمونه‌های ایرانی بلاگ‌کردن کتاب می‌توان به کتاب «وردی که بره‌ها می‌خوانند» از رضا قاسمی و «پستچی» از چیستا یثربی اشاره کرد که اولی در وب منتشر می‌شد و دومی در اینستاگرام.

با این روش شانس این را داریم که به نوشتن کتاب تعهد بیشتری داشته باشیم و با نظم بیشتری پیش برویم، ضمن اینکه می‌توانیم از مخاطبانمان بازخورد بگیریم و با توجه این نظرات متن را حک و اصلاح کنیم. (+) اگر هم بعداً هوس کردید متن را اساسی از نو بکوبید و بسازید جای نگرانی ندارد، اتفاقا این می‌تواند مزیت نسخۀ نهایی کتاب باشد.

حالا برسیم به قسمت با یک تیر دو نشان‌زدنِ ماجرا: با این کار هم وبلاگ یا رسانه‌های اجتماعی‌مان را مدام به روز نگه می‌داریم و هم بدون درد و خونریزی کتاب خودمان را می‌نویسیم.

اما ممکن است الان این سوال گوشۀ ذهن شما شکل گرفته باشد که اگر کتابمان را مفتکی منتشر کنیم دیگر چه کسی رغبت می‌کند نسخۀ نهایی آن را بخرد؟ جالب است که این روش نه‌تنها فروش شما را کم نمی‌کند که حتی می‌تواند فروشتان را چند برابر کند. نمونه‌های موفق این موضوع را اثبات می‌کنند. انتشار تدریجی کتاب را نوعی بازاریابی برای نسخۀ نهایی کتاب در نظر بگیرید. مطمئن باشید جمع زیادی خوانندگان پروپاقرص کتاب شما دلشان می‌خواهد که نسخۀ چاپی کتاب را هم داشته باشند. ضمن اینکه این خوانندگان می‌توانند بهترین معرف کتاب شما به دیگران باشند. البته همه چیز بستگی دارد به ذوق و همینطور استراتژی شما در نشر محتوا، که این البته بحث دیگری‌‎ است.


چگونه رمان و داستان کوتاه بنویسم؟

مسلماً بهترین راه یادگیری داستان‌نویسی، مطالعۀ عمیق و دیوانه‌وار رمان‌ها و داستان‌های داخلی و خارجی است.

اما اگر می‌خواهیم به نویسنده حرفه‌ای‌تری تبدیل بشویم و با سرعت و مهارت بیشتری مسیر داستان نویسی را طی کنیم؛ باید مطالعه کتاب های تخصصی آموزش داستان نویسی را در برنامه حرفه‌ای خودمان قرار دهیم.


چگونه یادداشت و مقاله و جستار بنویسیم؟

یادداشت نویسی و مقاله نویسی طرفداران زیادی دارد و خیلی‌ها آرزوی تسلط بر این مهارت را دارند، برای توسعه برند شخصی‌مان هم چاره‌ای جز نوشتن مقاله و یادداشت نداریم. خواندن و مرور مقاله‌های درجه‌یک و حرفه‌ای می‌تواند کمک زیادی در توسعه مهارت ما بکند. در لینک زیر یکی از بهترین و آموزنده‌ترین کتاب‌های آموزش مقاله نویسی معرفی شده است:


ریزنکته‌هایی برای افزایش خلاقیت در نویسندگی:

  • نوشتن به انگلیسی: هاروکی موراکامی، رمان‌نویس مطرح ژاپنی می‌گوید در اوایل ورودش به عرصه رمان‌نویسی، با اینکه تسلط زیادی به زبان انگلیسی نداشته، رمان‌هایش را به زبان انگلیسی می‌نوشته؛ و بعد آن‌ها را به زبان ژاپنی ترجمه می‌کرده و همین باعث شده به نثر و زبان خاص خودش برسد. با نوشتن به زبان انگلیسی -حتی شده دست‌وپاشکسته- هم مهارت نگارش به زبان انگلیسی را در خودمان تقویت می‌کنیم و هم حساسیت و تسلط بیشتری به کلمات فارسی پیدا می‌کنیم.
  • از غذا: اگر به بن‌بست خورده‌اید و هیچ ایده‌ای به ذهنتان نمی‌رسید، شروع کنید به نوشتن درباره غذای موردعلاقه‌تان، از تأثیر این بازی شگفت‌زده می‌شوید، پس از ده دقیقه چنان سر ذوق می‌آیید که دلتان می‌خواهد یک رمان ده‌جلدی را یک‌شبِ بنویسید. (+)
  • روزنۀ امید: اگر فقط و فقط یک عادت باشد که بتواند زندگی نویسندگی ما دگرگون کند، نوشتن صفحات صبحگاهی است. صفحات صبحگاهی ابداع خانم جولیا کامرون، نویسنده و معلم آمریکایی است که در تمامی کتاب‌هایش ازجمله کتاب راه هنرمند به تشریح این ایده پرداخته است. (+)
  • نوشتن در عمل: نوشتن می‌توانید یکی از بهترین ابزارها برای تصمیم‌گیری و حل مسئله باشد. برای حل مشکلات و مسائلی که دارید دست به قلم بشوید. چند بار که با نوشتن بر مشکلاتتان غلبه کنید دیگر حاضر نمی‌شوید از نوشتن دل بکنید.
  • قدرت نوشتن: نوشتن یکی از ابزارهای برای رشد و توسعه شخصی است. نوشتن می‌تواند نقش درمان را هم ایفا کند. حتی کتاب‌ها و پژوهش‌هایی درباره نوشتار‌درمانی موجود است و برای بهبود روحیه‌تان هم می‌توانید از نوشتن بهره بگیرید.
  • تمرین ساده: یک کاغذ سفید بردارید، یا یک فایل ورد باز کنید و تا آخر صفحه هر کلمه‌ای را که به ذهنتان می‌رسد بنویسید، اصلاً لازم نیست کلمه‌ها مربوط به هم باشند، از قیمه و قرمه گرفته تا منطق و فلسفه می‌توانند جزو کلماتی باشند که می‌نویسید. کلمه نویسی شما را از انسداد نویسندگی نجات می‌دهد. (+)
  • اهمیت فهرست‌نویسی: نوشتن فهرست هم لذت‌بخش است و هم مفید. به گمانم هرکسی باید پوشه یا دفتری از فهرست‌های مختلف داشته باشد: فهرست چیزهایی که دوست داریم، فهرست کتاب‌هایی که خوانده‌ایم و می‌خواهم بخوانیم، فهرست دوستان، فهرست فیلم‌های موردعلاقه، فهرست باورها و… . (یک نمونه فهرست)
  • قدرت کامنت: به‌جای «خوب بود» و «عالی بود» یا بدتر از آن یک لایک خشک‌وخالی برای مطالب ارزشمند و خوبی که سراغ دارید کامنت بگذارید. همین می‌تواند یک تمرین ساده و آموزنده برای نوشتن باشد. (اصول کامنت نویسی)
  • نوشتن از اعتقادات: ژول سالزمن در کتاب آموزنده خود -اگر می‌توانید حرف بزنید، پس حتماً می‌توانید بنویسید-که حتی نام آن‌ هم بسیار آموزنده است تمرین خوبی را معرفی می‌کند که انجام آن ‌هم در نوشتن و هم در جنبه‌های دیگر زندگی بسیار مهم و روشنگر است. این جمله را تا جایی که می‌توانید ادامه دهید: اعتقاد دارم…
  • استعاره‌بازی: استعاره و تشبیه و تمثیل به متن جذابیت می‌بخشد و باعث ماندگاری آن‌ در ذهن خواننده می‌شود. اگر دفترچه مخصوص استعاره داشته باشیم، شاخک‌هایمان برای کشف استعاره‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کنیم تیزتر می‌شود. داشتن دفترچه یادداشت برای موضوعات مختلف و دست‌ودل‌باز بودن در پر کردن دفترچه‌ها یکی از بهترین راه‌ها برای افزایش خلاقیت است. (تعریف استعاره)
  • داستان ۵۵ کلمه‌ای: نوشتن رمان دشوار است و نویسنده تازه‌کار ممکن از بعد از نوشتن چند هزار کلمه دست از کار بکشد، گاهی حتی نوشتن داستان کوتاه هم سخت به نظر می‌رسد. همین‌طور در نوشتن داستان‌های بلند نویسنده غیرحرفه‌ای معمولاً دچار روده‌درازی و زیاده‌گویی می‌شود. در چنین شرایطی نوشتن داستان‌های ۵۵ کلمه‌ای می‌تواند بهترین تمرین برای داستان‌نویس‌های تازه‌نفس باشد. (چگونه داستان ۵۵ کلمه‌ای بنویسیم؟)
  • نوشتن در پشت‌بام: برخلاف آن تصور که حتماً باید جای ثابت و معینی برای نوشتن داشته باشیم، نوشتن در جاهای مختلف دفتر کار یا خانه می‌تواند تنوع زیادی وارد کار ما کند. اگر همیشه در اتاقتان می‌نویسد هال را امتحان کنید؛ اگر همیشه توی خانه می‌نویسید کوچه یا پشت‌بام را امتحان کنید.
  • با احساس بنویس: همیشه موضوعی هست که احساس ما را برمی‌انگیزد و باعث می‌شود فکر کنیم اگر ننویسیم آن احساس از دست می‌رود یا خفه می‌شویم. به نظر می‌رسد موسیقی بیش از هر چیز دیگری احساسات انسان‌ها را برمی‌انگیزد. برای خوب نوشتن احساساتتان را جدی بگیرید. (+)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین