بحث و گفتگو گفتمان آزاد رمان آئورت بی دریچه | هدیه قلی زاده کاربر انجمن رمانیک

[هدیه زندگی]

به نام خدایی که زندگی می بخشد
دوستای گلم سلام💝
امیدوارم که حال دلتون خیلی خوب باشه💐
ممنونتون میشم در تایپ رمان آئورت بی دریچه همراهم باشین و با نظرهای با ارزشتون بزرگواری کنین در این تاپیک کمکم کنین💙 همچنین پیشنهادی داشته باشین خوشحال میشم بهم بفرماین🌺
👇🏻لینک رمان آئورت بی دریچه 👇🏻

متروکه - رمان مه‌کمان۲ | هدیه قلی زاده

نام رمان: مه‌کمان «۲» نام نويسنده: هديه قلی زاده ژانر: عاشقانه باران می بارد! به حرمت کداممان؟ نمی‌دانم! همین اندازه می‌دانم که صدای پای خداست شاید دلی در این حوالی گفته باشد دوستت دارم!

romanik.ir

دوستدار همیشگی شما هدیه قلی زاده
ممنونم از تک تک تون🌹

 

[مائده بالانی]

عزیزم میخوام چند تا چیز کوچولو رو بهت بگم.
اول هر پارتی شروع میکنی کاش بنویسی پارت چنده.
مثلا پارت اول، تا خواننده متن رو گم نکنه.
دوم اینکه بعضی جاها نیم فاصله ها رو رعایت نکردی.
ولی درکل تااینجا که من خوندم موضوع خوبی داره و بهت تبریک میگم.
فقط یه جایی که تیام داره از خودش تعریف میکنه ومیگه من با این همه تروث...اعتقادی به راننده ندارم بنظرم بهتره میگفتی به جای اون سه تا نقطه( با این همه مال و ثروت و قدرت. هیچ اعتقادی به راننده نداشتم چون من تیامم ،تیام اتش افروز..کسی که تو زندگیش حتی بهدراننده هم نیازی نداره)
یه جوری از غرور شخصیت داستان کمک بگیری بهتره.

 

[آلباتروس]

سلام گلم خدا قوت بابت پارت های جذابت
عزیزم من می خواستم علاوه بر اینکه زیبایی قلمت و تحسین کنم بگم چند تا نکته بگم که قلمت و تکراری و از جذابیتش کم نکنه
لطفا مثل خیلی از رمان ها دختر قصه سست عنصر نباشه چون من به شخصه رمان های زیادی خوندم که دختره اوایل مغرور بوده و پسرهارو محل هم نمی داده ولی تا به یک پسر که شخصیت اصلی هست می رسه غرورش و به کل فراموش می کنه
تو این رمانت که بنیتا و تیام شخصیت های اصلی هستن چه خوب میشه غرورشون و هردو تاکید می کنم مخصوصا دختره حفظ کنن و چون هردو نفر سخت گیر و تلخی روزگارو چشیدن در کنار هم به بحث و دعوا کلکل و حرص خوردن باشه این طوری خواننده از نظرم بیشتر جذبش می شه تا اینکه خیلی زود عاشق هم بشن و...
خدا قوتی می گم به قلمت موفق باشی گلم

 

[Rigina]

سلام گلم خدا قوت بابت پارت های جذابت
عزیزم من می خواستم علاوه بر اینکه زیبایی قلمت و تحسین کنم بگم چند تا نکته بگم که قلمت و تکراری و از جذابیتش کم نکنه
لطفا مثل خیلی از رمان ها دختر قصه سست عنصر نباشه چون من به شخصه رمان های زیادی خوندم که دختره اوایل مغرور بوده و پسرهارو محل هم نمی داده ولی تا به یک پسر که شخصیت اصلی هست می رسه غرورش و به کل فراموش می کنه
تو این رمانت که بنیتا و تیام شخصیت های اصلی هستن چه خوب میشه غرورشون و هردو تاکید می کنم مخصوصا دختره حفظ کنن و چون هردو نفر سخت گیر و تلخی روزگارو چشیدن در کنار هم به بحث و دعوا کلکل و حرص خوردن باشه این طوری خواننده از نظرم بیشتر جذبش می شه تا اینکه خیلی زود عاشق هم بشن و...
خدا قوتی می گم به قلمت موفق باشی گلم

اوهوم منم موافقققم

رمانت خواهر خيليي خوبه و همچنين قلم خيليي خوبي داريييييي و زيباااااا
منم با نظر دوستمون موافقم كه دختر داستان بنيتا در طول داستان غرورشو از بين نبره تا متفاوت باشهه

 

[هدیه زندگی]

سلام مائده جانم، خیلی بزرگواری کردین از اینکه رمانم و خوندین و لطف کردین بابت نقذ

عزیزم میخوام چند تا چیز کوچولو رو بهت بگم.
اول هر پ**ا**ر**ت**ی شروع میکنی کاش بنویسی پارت چنده.

درسته... اما خب برای اینکه فایل پی دی اف شه به نظرم چندان جالب نشه... ولی برسی میکنم،

مثلا پارت اول، تا خواننده متن رو گم نکنه.
دوم اینکه بعضی جاها نیم فاصله ها رو رعایت نکردی.

چک میکنم تماماً.

ولی درکل تااینجا که من خوندم موضوع خوبی داره و بهت تبریک میگم.

خداروشکر دوست داشتید، نظر لطفتونه.

فقط یه جایی که تیام داره از خودش تعریف میکنه ومیگه من با این همه تروث...اعتقادی به راننده ندارم بنظرم بهتره میگفتی به جای اون سه تا نقطه( با این همه مال و ثروت و قدرت. هیچ اعتقادی به راننده نداشتم چون من تیامم ،تیام اتش افروز..کسی که تو زندگیش حتی بهدراننده هم نیازی نداره)
یه جوری از غرور شخصیت داستان کمک بگیری بهتره.

دزسته... این جمله بهتر و قشنگ تره. حتما ویرایش میکنمـ خیلی زیاد بابت لطفتون ممنونم.

 

[هدیه زندگی]

سلام گلم خدا قوت بابت پارت های جذابت

سلام راضیه جانم. همچنین شما
خیلی زیاد بابت نقدت و رمانم رو که خوندی ممنونم*

عزیزم من می خواستم علاوه بر اینکه زیبایی قلمت و تحسین کنم بگم چند تا نکته بگم که قلمت و تکراری و از جذابیتش کم نکنه

شما لطف داری
در حد توانم سعی میکنم که توصیه هات رو انجام بدم.

لطفا مثل خیلی از رمان ها دختر قصه سست عنصر نباشه چون من به شخصه رمان های زیادی خوندم که دختره اوایل مغرور بوده و پسرهارو محل هم نمی داده ولی تا به یک پسر که شخصیت اصلی هست می رسه غرورش و به کل فراموش می کنه
تو این رمانت که بنیتا و تیام شخصیت های اصلی هستن چه خوب میشه غرورشون و هردو تاکید می کنم مخصوصا دختره حفظ کنن و چون هردو نفر سخت گیر و تلخی روزگارو چشیدن در کنار هم به بحث و دعوا کلکل و حرص خوردن باشه این طوری خواننده از نظرم بیشتر جذبش می شه تا اینکه خیلی زود عاشق هم بشن و...

کاملا با نظرت موافقم و همونطور عم که خدمتت عرض کردم، به هیچ عنوان موضوع رو تکراری نمینویسم. و حتما توصیه هات رو گوش میدم.

خدا قوتی می گم به قلمت موفق باشی گلم

خیلی ممنونتم راضیه جانم.
بزرگواری کردی

 

[هدیه زندگی]

اوهوم منم موافقققم

رمانت خواهر خيليي خوبه و همچنين قلم خيليي خوبي داريييييي و زيباااااا
منم با نظر دوستمون موافقم كه دختر داستان بنيتا در طول داستان غرورشو از بين نبره تا متفاوت باشهه

سلام رهای مهربون.
خیلی زیاد ممنونم بابت دنبال کردن رمانمـ.. واقعا ممنون.
چشم حتماً تمام تلاشم رو میکنم
خیلی بزرگواری کردی

 

[Rigina]

سلام رهای مهربون.
خیلی زیاد ممنونم بابت دنبال کردن رمانمـ.. واقعا ممنون.
چشم حتماً تمام تلاشم رو میکنم
خیلی بزرگواری کردی

قربونتت عزيز دلممممم من كه كاري نمردم همش وظيفه بودددددد

كليييي بوسسسسسس

 

[آلباتروس]

سلام راضیه جانم. همچنین شما
خیلی زیاد بابت نقدت و رمانم رو که خوندی ممنونم*

شما لطف داری
در حد توانم سعی میکنم که توصیه هات رو انجام بدم.

کاملا با نظرت موافقم و همونطور عم که خدمتت عرض کردم، به هیچ عنوان موضوع رو تکراری نمینویسم. و حتما توصیه هات رو گوش میدم.

خیلی ممنونتم راضیه جانم.
بزرگواری کردی

فدایی عزیزم