- شناسه کاربر
- 300
- تاریخ ثبتنام
- 2021-01-16
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 519
- نوشتهها
- 4,411
- راهحلها
- 183
- پسندها
- 35,061
- امتیازها
- 1,008
- سن
- 19
- محل سکونت
- خرابههای خاطرات :)
انگار کشتی هات غرق شده
آه نداره که با ناله سودا کنه
صورتش رو با سیلی سرخ نگه داشته
باز هم دستهگل به آب داده
این جملات را همه شنیدهایم و گفتهایم. کنایههایی که گاه در گفتگوی روزمره باعث رنجش خاطر هم میشود.
اما برای بیان بعضی از مفهومها و تعابیر چارهای جز استفاده از کنایهها نداریم.
بهخصوص اگر بیان موضوعی بهطور مستقیم سخت باشد.
پیش میآید که به هر دلیلی آنچه را میخواهیم بگوییم بهطور مستقیم به زبان نیاوریم. در عوض طوری بیان کنیم که بهطور غیرمستقیم به حقیقتی که در ذهن داریم اشاره میکند.
مثلاً برای همه راحت نیست که از فقر و نداری بهطور مستقیم سخنی بگویند اما بهصورت کنایی از آه در بساط نداشتن و سرخ کردن صورت با سیلی حرف میزنند.
یا وقتی میخواهیم بگوییم فلانی خسیس است «آب از دستش نمیچکد» و وقتی میخواهیم از دهنلق بودن کسی یاد کنیم «نخود توی دهانش خیس نمیخورد» را میگوییم.
اما در اصطلاح ادبی سخنی است که دو معنی حقیقی و مجازی دارد.
به قول جلالالدین همایی: «کنایه در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح، سخنی است که دارای دو معنی قریب و بعید باشد، و این دو معنی لازم و ملزوم یکدیگر باشند. پس گوینده آن جمله را چنان ترکیب کند و به کار برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل شود.»
با این تعریف و به خاطر نزدیکی زیاد مجاز و کنایه به هم ممکن است جایی آنها را از هم تشخیص ندهیم.
بااینکه خیلی از قدما کنایه را نوعی مجاز میدانند اما میتوان تفاوتهای ظریفی برای آنها پیدا کرد.
ازجمله اینکه در مجاز همیشه قرینهای وجود دارد که ما را به سمت معنای حقیقی میبرد.
و اینکه مجاز در واژه خودش را نشان میدهد و کنایه در ساختار کلام.
بهاینترتیب شاعر هم زمانی که نخواهد یا به هر دلیلی نتواند منظور خودش را صریح بیان کند از کنایه استفاده میکند.
برای مثال در این شعر شهریار:
شب است و چشمبهراه ستارهٔ سحرم
که تا سپیدهدم امشب ستاره میشمرم
چشمبهراه بودن کنایهای است از انتظار.
میتوانیم بگوییم کنایه بیانی غیرمستقیم و قابلتأمل است که خیالانگیزی و جنبههای هنری شعر را بالا میبرد.
مثل استعاره یا دیگر صنایع ادبی به ساده کردن مفاهیم سخت و دشوار کمک میکند.
شاعران همیشه با بیان غیرمستقیم ذهن خواننده را به چالش میکشند.
اصولاً آنچه برای خواننده لذت و شگفتی ایجاد میکند همین تلاش برای فهمیدن منظور و مقصود شاعر است.
شاعر با استفاده از کنایه علاوه بر ایجاد ابهام و نقاشی زبان به قول سنچولی عواطف خود را هنرمندانهتر و مؤثرتر بیان کند.
کنایههایی که در شعر به کار میرود ممکن است برای همه ما آشنا نبوده و شاعر با ذوق و هنر خود آنها را ساخته باشد.
با هم نمونههایی از کنایه در شعر فارسی را مرور کنیم:
چرا تا شکفتم
چرا تا تو را داغ بودم نگفتم
چرا بیهوا سرد شد باد
چرا از دهن حرفهای من افتاد؟
قیصر امین پور
از دهن افتادن کنایه از بیفایده و بیخاصیت شدن است.
از پای فتادیم چو آمد غم هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت
حافظ
از پا افتادن کنایه از ناتوان شدن است.
یکایک از او بخت برگشته شد
به دست یکی بنده، بر کشته شد
فردوسی
برگشتن بخت کنایه از روبرو شدن با اتفاقات ناگوار است که به کسی که به این حال دچار است هم بختبرگشته میگویند.
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
نظامی
خفتن در خاک کنایه از مردن.
خداوندا بهحق هشت و چارت
ز مو بگذر شتر دیدی ندیدی
باباطاهر
شتر دیدی ندیدی کنایه از اینکه وانمود به ندانستن کن.
بینوایان را به برگ سبز گاهی یاد کن
چون ز نیرنگ جهان خرج خزان خواهی شدن
صائب تبریزی
برگ سبز کنایه از چیز کم و کمبها.
در آن اجاق کهن آتشی نمیسوزد
در آن اتاق تهی پر نمیزند مگسی
نادر نادرپور
پر نمیزند مگسی کنایه از خالی و تهی بودن و عدم رفت و آمد هیچ جنبندهای.
*تمرین:
در ابیات زیر کنایهها را مشخص کنید.
نصیحت همه عالم چو باد در قفس است
به گوش مردم نادان، چو آب در غربال
سعدی
ترسم نرسی به کعبهای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است
سعدی
خبرت هست که در باغ کنون شاخ درخت
مژده تو بشنید از گل و دستافشان شد
مولوی
گشادهابروست و بسته کیسه
مشو غره که او را سیم و رخت است
مولوی
ما سیهبختان حباب گریه نومیدیایم
خانه بر آب است یکسر مردم بنگاله را
بیدل دهلوی
در میان زمین و فلک بود
اختلاط صداهای سنگین
نیما یوشیج
آه نداره که با ناله سودا کنه
صورتش رو با سیلی سرخ نگه داشته
باز هم دستهگل به آب داده
این جملات را همه شنیدهایم و گفتهایم. کنایههایی که گاه در گفتگوی روزمره باعث رنجش خاطر هم میشود.
اما برای بیان بعضی از مفهومها و تعابیر چارهای جز استفاده از کنایهها نداریم.
بهخصوص اگر بیان موضوعی بهطور مستقیم سخت باشد.
پیش میآید که به هر دلیلی آنچه را میخواهیم بگوییم بهطور مستقیم به زبان نیاوریم. در عوض طوری بیان کنیم که بهطور غیرمستقیم به حقیقتی که در ذهن داریم اشاره میکند.
مثلاً برای همه راحت نیست که از فقر و نداری بهطور مستقیم سخنی بگویند اما بهصورت کنایی از آه در بساط نداشتن و سرخ کردن صورت با سیلی حرف میزنند.
یا وقتی میخواهیم بگوییم فلانی خسیس است «آب از دستش نمیچکد» و وقتی میخواهیم از دهنلق بودن کسی یاد کنیم «نخود توی دهانش خیس نمیخورد» را میگوییم.
اما در اصطلاح ادبی سخنی است که دو معنی حقیقی و مجازی دارد.
به قول جلالالدین همایی: «کنایه در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح، سخنی است که دارای دو معنی قریب و بعید باشد، و این دو معنی لازم و ملزوم یکدیگر باشند. پس گوینده آن جمله را چنان ترکیب کند و به کار برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل شود.»
با این تعریف و به خاطر نزدیکی زیاد مجاز و کنایه به هم ممکن است جایی آنها را از هم تشخیص ندهیم.
بااینکه خیلی از قدما کنایه را نوعی مجاز میدانند اما میتوان تفاوتهای ظریفی برای آنها پیدا کرد.
ازجمله اینکه در مجاز همیشه قرینهای وجود دارد که ما را به سمت معنای حقیقی میبرد.
و اینکه مجاز در واژه خودش را نشان میدهد و کنایه در ساختار کلام.
بهاینترتیب شاعر هم زمانی که نخواهد یا به هر دلیلی نتواند منظور خودش را صریح بیان کند از کنایه استفاده میکند.
برای مثال در این شعر شهریار:
شب است و چشمبهراه ستارهٔ سحرم
که تا سپیدهدم امشب ستاره میشمرم
چشمبهراه بودن کنایهای است از انتظار.
میتوانیم بگوییم کنایه بیانی غیرمستقیم و قابلتأمل است که خیالانگیزی و جنبههای هنری شعر را بالا میبرد.
مثل استعاره یا دیگر صنایع ادبی به ساده کردن مفاهیم سخت و دشوار کمک میکند.
شاعران همیشه با بیان غیرمستقیم ذهن خواننده را به چالش میکشند.
اصولاً آنچه برای خواننده لذت و شگفتی ایجاد میکند همین تلاش برای فهمیدن منظور و مقصود شاعر است.
شاعر با استفاده از کنایه علاوه بر ایجاد ابهام و نقاشی زبان به قول سنچولی عواطف خود را هنرمندانهتر و مؤثرتر بیان کند.
کنایههایی که در شعر به کار میرود ممکن است برای همه ما آشنا نبوده و شاعر با ذوق و هنر خود آنها را ساخته باشد.
با هم نمونههایی از کنایه در شعر فارسی را مرور کنیم:
چرا تا شکفتم
چرا تا تو را داغ بودم نگفتم
چرا بیهوا سرد شد باد
چرا از دهن حرفهای من افتاد؟
قیصر امین پور
از دهن افتادن کنایه از بیفایده و بیخاصیت شدن است.
از پای فتادیم چو آمد غم هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت
حافظ
از پا افتادن کنایه از ناتوان شدن است.
یکایک از او بخت برگشته شد
به دست یکی بنده، بر کشته شد
فردوسی
برگشتن بخت کنایه از روبرو شدن با اتفاقات ناگوار است که به کسی که به این حال دچار است هم بختبرگشته میگویند.
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
نظامی
خفتن در خاک کنایه از مردن.
خداوندا بهحق هشت و چارت
ز مو بگذر شتر دیدی ندیدی
باباطاهر
شتر دیدی ندیدی کنایه از اینکه وانمود به ندانستن کن.
بینوایان را به برگ سبز گاهی یاد کن
چون ز نیرنگ جهان خرج خزان خواهی شدن
صائب تبریزی
برگ سبز کنایه از چیز کم و کمبها.
در آن اجاق کهن آتشی نمیسوزد
در آن اتاق تهی پر نمیزند مگسی
نادر نادرپور
پر نمیزند مگسی کنایه از خالی و تهی بودن و عدم رفت و آمد هیچ جنبندهای.
*تمرین:
در ابیات زیر کنایهها را مشخص کنید.
نصیحت همه عالم چو باد در قفس است
به گوش مردم نادان، چو آب در غربال
سعدی
ترسم نرسی به کعبهای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است
سعدی
خبرت هست که در باغ کنون شاخ درخت
مژده تو بشنید از گل و دستافشان شد
مولوی
گشادهابروست و بسته کیسه
مشو غره که او را سیم و رخت است
مولوی
ما سیهبختان حباب گریه نومیدیایم
خانه بر آب است یکسر مردم بنگاله را
بیدل دهلوی
در میان زمین و فلک بود
اختلاط صداهای سنگین
نیما یوشیج
نام موضوع : کنایه چیست و چه نقشی در شعر فارسی دارد؟
دسته : مطالب آموزش نویسندگی