انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
نوشتههای نمایه جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
نوشتههای نمایه جدید
جستجو در نوشتههای نمایه
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
کلاه خود عشق | ماهک مهاجری
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="ماهک (ماهی )" data-source="post: 146531" data-attributes="member: 10759"><p>فصل ۱۰:</p><p>اخبار اسارت روکسانه به قلمرو پارس رسید. شاهِ پارس، پدر روکسانه که اکنون تنها مانده بود، در</p><p>اندوهی عمیق فرو رفت. او مردی میانسال بود که سالها برای حفظ استقلال سرزمینش</p><p>جنگیده بود و سقوط دخترش، آخرین ضربۀ روحی بود؛ اما در این میان، شخصی دیگر بود که از این ماجرا طعم دیگری میچشید. کیانوش، برادر ناتنی روکسانه. کیانوش، جوانی مغرور و جنگجویی بیباک بود که همیشه حسادت</p><p>پنهانی نسبت به روکسانه و نفوذش بر پدر داشت. او اردشیر را نه تنها فاتح؛ بلکه قاتل آرزوهای خود میدانست.</p><p>کیانوش مخفیانه پیامهایی به توران فرستاد، نه برای آزادی روکسانه؛ بلکه برای تحریک بیشتر</p><p>اوضاع.</p><p>پیام او به یکی از مزدوران پارسی که با او رابطه داشت، این بود:</p><p>«جوری جلوه دهید که انگار روکسانه برای مهم است و او باید در امان باشد تا اینگونه روکسانه بسوزد. او با سرکشی هایش، ننگ ما شده است. اردشیر را وادار کنید او را به عنوان کنیز در بازار بفروشد، یا او را بکشد یا او را با زور به حرمسرای خودش ببرد، یا به شاهزادگان دیگر هدیه دهد. اگر او را رها کنند، من خودم به توران خواهم آمد و تاج و تختم را پس خواهم گرفت؛</p><p>حتی اگر مجبور شوم پادشاهی توران و خواهر ناتنیام را همزمان بکشم، این کار خواهم کرد.</p><p>این زمزمهها بالاخره به گوش اردشیر نیز رسید. او میدانست که کیانوش، با تکیه بر وفاداری</p><p>قبیلههای سرخورده، میتواند یک شورش بزرگ به راه اندازد. نگرانی او تنها بابت امنیت خودش</p><p>نبود؛ بلکه بابت امنیت روکسانه در صورت شورش بود؛ پس تصمیم گرفت او را به ازدواج خود دربیاورد.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ماهک (ماهی ), post: 146531, member: 10759"] فصل ۱۰: اخبار اسارت روکسانه به قلمرو پارس رسید. شاهِ پارس، پدر روکسانه که اکنون تنها مانده بود، در اندوهی عمیق فرو رفت. او مردی میانسال بود که سالها برای حفظ استقلال سرزمینش جنگیده بود و سقوط دخترش، آخرین ضربۀ روحی بود؛ اما در این میان، شخصی دیگر بود که از این ماجرا طعم دیگری میچشید. کیانوش، برادر ناتنی روکسانه. کیانوش، جوانی مغرور و جنگجویی بیباک بود که همیشه حسادت پنهانی نسبت به روکسانه و نفوذش بر پدر داشت. او اردشیر را نه تنها فاتح؛ بلکه قاتل آرزوهای خود میدانست. کیانوش مخفیانه پیامهایی به توران فرستاد، نه برای آزادی روکسانه؛ بلکه برای تحریک بیشتر اوضاع. پیام او به یکی از مزدوران پارسی که با او رابطه داشت، این بود: «جوری جلوه دهید که انگار روکسانه برای مهم است و او باید در امان باشد تا اینگونه روکسانه بسوزد. او با سرکشی هایش، ننگ ما شده است. اردشیر را وادار کنید او را به عنوان کنیز در بازار بفروشد، یا او را بکشد یا او را با زور به حرمسرای خودش ببرد، یا به شاهزادگان دیگر هدیه دهد. اگر او را رها کنند، من خودم به توران خواهم آمد و تاج و تختم را پس خواهم گرفت؛ حتی اگر مجبور شوم پادشاهی توران و خواهر ناتنیام را همزمان بکشم، این کار خواهم کرد. این زمزمهها بالاخره به گوش اردشیر نیز رسید. او میدانست که کیانوش، با تکیه بر وفاداری قبیلههای سرخورده، میتواند یک شورش بزرگ به راه اندازد. نگرانی او تنها بابت امنیت خودش نبود؛ بلکه بابت امنیت روکسانه در صورت شورش بود؛ پس تصمیم گرفت او را به ازدواج خود دربیاورد. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
کتابدونی
تایپ اثر
تایپ رمان
کلاه خود عشق | ماهک مهاجری
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین