. . .

آموزش کشمکش و تعلیق| چگونگی تحلیل و بررسی

تالار آموزش نقد نویسی

FAZA-F

رمانیکی حامی
محروم
شناسه کاربر
2613
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-10
آخرین بازدید
موضوعات
244
نوشته‌ها
381
پسندها
1,285
امتیازها
373
سن
17
محل سکونت
HEYRAN

  • #1
نویسنده‌ها به نظر آدم‌های ساکت و بی‌هیجانی می‌آیند. آدم‌هایی که انگار اگر در یک مهمانی آنها را ببینیم، حس می‌کنیم هیچ هیجانی در وجودشان نیست. اما طوری با کلمات میخکوبمان می‌کنند که انگار در همان نگاه‌های ساکتشان، دارند نقشه و توطئه یک داستان جدید را طراحی می‌کنند! اما این نویسنده‌های ساکت چه طوری این طراحی پیچیده را انجام می‌دهند؟ جواب خیلی ساده است! با ایجاد کشمکش داستانی در رگ و پی روایتشان! کشمکش داستانی یکی از پیچیده ترین و جدی‌ترین وظایفی است که یک نویسنده دارد! زیرا کشمکش داستانی، اولین دلیلی است که ما یک داستان را دنبال می کنیم. اما همین اولین دلیل، می تواند آخرین دلیل هم باشد اگر خوب انجامش ندهیم. در این مقاله، پیشنهادهایی برایتان دارم که آدرنالین مخاطب را تا سر حد جنون بالا ببرید! تعلیق داستانی، دومین جلسه از کلاس داستان نویسی اینجا داستان است که مسلماً نکات خیلی زیادی در مورد تعلیق در این کلاس ها خواهم گفت.

چرا یک مقاله یا مطلب یا هر متن یا داستانی را دنبال می‌کنیم؟
چرا ذهن ما باید شروع به فکر کردن کند؟ ذهن با محرک‌هایی که دریافت می کند، واکنش نشان می‌دهد. پس اولین چیزی که یک ذهن را به حرکت مجبور می‌کند، تکانش هایی است که از محیط می گیرد! این که چه طور دفاع کند، چه طور حس کند، چه طور خودش را نجات بدهد و چه طور برای این محرک، جوابی پیدا کند! پس اولین کاری که باید در ذهن مخاطب ایجاد کنیم این است که حس کند سوالی برای جواب دادن یا مسئله‌ای برای حل کردن وجود دارد! تعلیق یا کشمکش داستانی همان سوالی است که مخاطب از خودش می پرسد. و این همان مسئله ای است که مخاطب باید با آن همراه بشود!

مخاطب چرا باید سوال ما را دنبال کند؟

نکته اصلی در ایجاد کشمکش داستانی این است که مخاطب تصور می کند که خودش سوال را پیدا کرده و خودش هم دنبال جوابش می‌گردد. پس نکته اصلی کشمکش همین است. مخاطب این تصور را دارد که خودش درگیر این مسئله شده است. در حالی که ناخودآگاه با این مسئله درگیر بوده و دلش می خواهد بداند اگر این مسیر را تا انتها برود، به کجا می رسد؟ و این یک نفر که این مسیر را رفته، چه سختی هایی به خودش داده است.
اگر مخاطب احساس کند که با داستان خودش روبرو شده، آن را دنبال می کند. و این نکته ظریفی است که نویسنده های زیادی آن را در نظر نمی گیرند. اگر برای مخاطب می نویسیم، باید ذهن مخاطب را درگیر کنیم. این که چه قدر خودمان درگیر یک موضوع شده ایم، دلیلی ندارد که دیگران هم حتماً درگیر آن بشوند. این نکته باریک تر از مو را باید بیشتر رعایت کنیم.

با کشمکش داستانی چه طور سوال ایجاد کنیم؟

کشمکش داستانی وظیفه بزرگی را در داستان به عهده دارد. ما قرار است خواننده یا بیننده را در این سوال نگه داریم که جواب چه می‌شود. مسئله چه طور حل می شود؟ و آیا خودش می تواند نظری در مورد حل شدن این موضوع داشته باشد؟ پس به این نکته هم باید توجه کنیم که جوابی که برای سوالمان در نظر داریم، با جوابی که مخاطب به ذهنش رسیده فرق کند. و اساساً نباید سوال را آن قدر واضح مطرح کنیم که جوابش معلوم باشد.
معمولاً برای جواب سوال های انسانی، پارامترها و متغیرهای زیادی هستند که می توانند مسیر حل شدن داستان را تغییر بدهند. پیدا کردن این متغیرها که در شخصیت و وضعیت موجود پنهان شده اند، دست نویسنده را برای رو کردن برگ های برنده اش در زمان مناسب باز نگه می دارد. نویسنده حتی می تواند به این فکر کند که جوابی متفاوت نسبت به چیزی که در ذهن خواننده یا شخصتیش هست، بدهد. و اینها همه خلاقیت نویسندگی است.


ایجاد کشمکش داستانی نیازمند خلاقیت بالاتری است!
سوال مطرح کردن کار ساده ای است. این که چه طور از این مرحله بگذریم، اگر دو شخصیت با هم روبرو شوند چه می شود؟ اگر مرد با زنی روبرو شود که مدت ها پیش دوستش داشته؟ اگر زن بخواهد بچه اش را دوباره ببیند! اگر…. و اگر های زیادی هستند که خواننده را با ما همراه می کنند. اما تصور کنید که اتفاق حیاتی و بحرانی داستان افتاد! و جواب خیلی ساده بود. آن وقت دیگر نمی توانید مسیر را به همان سادگی که آمده اید، ادامه بدهید.
دادن جواب خلاقانه به سوال هایی که مخاطب فکر می کند آنها را پیدا کرده، مهم است. پس نگران این موضوع باشید که سوالی مطرح نکنید که جوابی برایش ندارید، یا اگر جوابی برایش دارید، خیلی ساده است. چون همه نقشه ای که ریخته اید، روی زمین ریخته می شود. به جواب این سوال در فیلم «هفت» ساخته «دیوید فینچر» دفت کنید. گناهکار بعدی کیست که قرار است کشته شود؟ سه گناهکار آخر داستان، شخصیت های اصلی داستان هستند. جوابی تا این حد خلاقانه، لایق ستایش نیست؟
 

FAZA-F

رمانیکی حامی
محروم
شناسه کاربر
2613
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-10
آخرین بازدید
موضوعات
244
نوشته‌ها
381
پسندها
1,285
امتیازها
373
سن
17
محل سکونت
HEYRAN

  • #2
دو عنصر کشمکش و تعلق از جمله عناصر بنیادی داستان نویسی است که در ادبیات داستانی مورد توجه نویسندگان بسیاری قرار گرفته است. احمد اکبرپور، نویسنده موفق کودک و نوجوان از جمله نویسندگانی است که به این عناصر داستانی توجه کرده است و می توان این عناصر را از جمله عناصر تاثیر گذار و جذابی دانست که اکبر پور در آثار خود برای جذب مخاطب استفاده کرده است. پژوهش حاضر با توجه به اهمیت این دو عنصر « کشمکش» و « تعلیق» در داستان به ویژه داستانهای کودک و نوجوانان، بر آن است این عناصر و تکنیک های آنها را مورد مطالعه قرار دهد و سپس آنها را در آثار اکبرپور بررسی و تحلیل نماید. این پژوهش در بررسی این عناصر به این نتیجه دست می یابد که نویسنده در آثارش از تکنیکهای گوناگون از جمله: تعلیق در طرح، سرآغاز، همدردی، ماجرا، تغییر شخصیت ها و دیگر عوامل برای تاثیر گذاری بیشتر استفاده می کند.
کشمکش یا جدال در اصطلاح ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی، تقابل میان شخصیت‌ها یا نیروهای مختلف داستان است که بنیاد حوادث را پی می‌ریزد. کشمکش ممکن است میان یک شخصیت با یک یا چند شخصیت دیگر یا با جامعه، یا یک شخصیت یا یک نیرو، یا دو نیرو باهم، یا یک شخصیت با خودش باشد. رایج‌ترین نوع، کشمکش دو شخصیت با یکدیگر است. کشمکش غالباً به چهار صورت نمود می‌یابد.

کشمکش جسمانی: آن است که دو شخصیت در درگیری خود به زور و نیروی جسمی متوسل شوند، مانند کشمکش داش آکل و کاکارستم در داستان داش آکل نوشتهٔ صادق هدایت.
کشمکش ذهنی: آن است که دو شخصیت به‌طور ذهنی با یکدیگر بستیزند، مانند کشمکش ذهنی قیس با مهتاب در سلوک.
کشمکش عاطفی:آن است که احساس درونی یا شور و شوقی سودایی یک شخصیت، جدالی پدید آورد. مانند کشمکش راوی بوف کور.
کشمکش اخلاقی: آن است که شخصیت با اصول یا یکی از اصول اخلاقی حاکم بر اجتماع سر ستیز داشته باشد، مانند رفتار هما در شوهر آهو خانم.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین