. . .

معرفی کتاب در جستجوی آلاسکا | جان گرین

تالار متفرقه ادبیات

. MaHta .

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
777
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-17
موضوعات
32
نوشته‌ها
146
پسندها
441
امتیازها
153
محل سکونت
دارُ الاَحْزان

  • #1

معرفی کتاب در جست و جوی آلاسکا

کتاب در جست و جوی آلاسکا اولین اثر جان گرین نویسنده‌ی معروف آمریکایی است که نزدیک به هفت سال یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های کودکان و نوجوانان بود. گرین، استادانه احساسات نوجوانان داستان را توصیف می‌کند و معجونی از عشق‌ها و غم‌های این شخصیت‌ها را به شما تقدیم می‌کند.

این بار هم شخصیت اصلی داستان جان گرین (John Green) نوجوانی به نام مایلز هالتر است. او زندگی یکنواختی دارد و از این موضوع خسته شده است و برای همین تصمیم می‌گیرد تغییری در زندگی خود ایجاد کند و به مدرسه‌ی شبانه روزی می‌رود. در همین مدرسه با دختری به نام آلاسکا آشنا می‌شود. آلاسکا دختر عجیبی است و ذهن متفاوتی دارد. این آشنایی برای همیشه زندگی مایلز را تغییر می‌دهد. آلاسکا به این پسر کمک می‌کند تا در مسیر خواسته‌هایش قدم بردارد و مایلز هم به او دل می‌بندد. البته این کتاب صرفاً یک داستان عاشقانه‌ی ساده نیست و در ادامه اتفاق‌هایی رخ می‌دهد و همه‌چیز برای همیشه تغییر می‌کند.

یکی از جذابیت‌های اصلی کتاب در جست و جوی آلاسکا (Looking for Alaska) شخصیت‌های نوجوان داستان هستند که با هم از زمین تا آسمان تفاوت دارند و همین تضاد موجود در شخصیت‌ها، موقعیت‌های عجیب و طنزآلودی در طول داستان به وجود می‌آورد.

جوایز و افتخارات کتاب در جست و جوی آلاسکا:

این کتاب نیز مانند کتاب‌های دیگر گرین افتخارات زیادی نصیب این نویسنده کرده که از میان آن‌ها می‌توان به جایزه‌ی انجمن کتابخانه‌های آمریکا، جایزه‌ی ادبی پرینتز، فینالیست جایزه کتاب لس آنجلس تایمز، یکی از 10 رمان برتر نوجوانان در NPR، یکی از 100 رمان برتر نوجوانان در مجله‌ی تایم یاد کرد. به دلیل همین محبوبیت و موفقیت کتاب، مینی سریالی با همین نام با اقتباس از در جست‌وجوی آلاسکا ساخته شده است.

جان گرین را بیشتر بشناسیم:

جان گرین در سال 1977 در آمریکا متولد شد. او در زمینه‌ی وبلاگ‌نویسی و یوتیوب هم فعالیت‌های زیادی دارد. گرین رمان‌های زیادی تا به حال منتشر کرده است و در بیشتر مواقع شخصیت‌های اصلی آثار او نوجوانان هستند. او در سال 2012 کتابی به نام «نحسی ستاره‌های بخت ما» نوشت که برای او موفقیت‌های بسیاری به دنبال داشت و تا به امروز بیش از 10 میلیون نسخه از آن فروش رفته است و در نهایت هم در سال 2014 به عنوان یکی از 100 نفر تأثیرگذار در جهان توسط مجله تایم انتخاب شد و اقتباس سینمایی موفقی هم از روی این رمان صورت گرفت که باعث شد تا جان گرین به شهرت بیشتری دست پیدا کند. از میان دیگر آثار او می‌توان به «زمین بر دوش لاکپشت‌ها»، «شهرکاغذی» و... اشاره کرد.

در بخشی از کتاب در جست‌وجوی آلاسکا می‌خوانیم:

فلوریدا خیلی گرم و شرجی بود. آن‌قدر گرم بود که لباس‌ها مثل چسب نواری به تن آدم می‌چسبید و ع×ر×ق، شرشر از پیشانی جاری می‌شد و در چشم آدم می‌چکید. ولی هوا فقط در فضای آزاد گرم بود و من هم فقط زمانی بیرون می‌رفتم که بخواهم از ساختمانی دارای سیستم سرمایش به ساختمان دیگری بروم که آن هم تهویه‌ی مطبوع داشت.

این شرایط جوی نمی‌توانست مرا برای رویارویی با گرمای شدیدی آماده کند که آدم در بیست‌وپنج کیلومتری برمینگهام در آلاباما و در آموزشگاه شبانه‌روزی کلور کریک با آن مواجه می‌شود. ماشین شاسی بلند مادر و پدرم چند قدم دورتر از درِ اتاقِ شماره‌ی چهل‌وسه در خوابگاه و وسط چمن پارک شده ‌بود. اما هربار که برای رفتن به‌سمت اتاق یا ماشین، چند قدم زیر آفتاب برمی‌داشتم، اشعه‌ی خورشید از لباس‌هایم رد می‌شد و با چنان قدرت بی‌رحمانه‌ای پوستم را می‌سوزاند که باعث می‌شد به یاد آتش جهنم بیفتم و واقعاً از آن بترسم. داشتم وسایلی را از ماشین بیرون می‌آوردم که بیش‌ترشان به نظرم زیادی بودند.

باوجود مامان و بابا و من، خالی کردن ماشین و آوردن وسایل به اتاقم در خوابگاه، زیاد طول نکشید؛ ولی اتاقم که سیستم تهویه‌ی مطبوع نداشت و درعین‌حال، خوشبختانه نور مستقیم خورشید به آن نمی‌خورد، چندان خنک‌تر از هوای بیرون نبود. دیدن اتاق، مرا حیرت‌زده کرد. تصور می‌کردم با موکت گران قیمت، دیوارهای پوشیده از چوب و صندلی‌های سبک ویکتوریایی روبه‌رو می‌شوم؛ ولی این اتاق بدون احتساب تنها مزیتش که داشتن توالت و حمام اختصاصی بود، بیش‌تر شبیه یک قوطی ‌کبریت محقر بود.

چند لایه رنگ سفید به دیوارهای سیمانی زده بودند و کف اتاق، با کف‌پوش شطرنجی لینولیوم به‌رنگ‌های سبز و سفید پوشیده شده بود. فضای اتاق هم، بیش‌تر آدم را یاد بیمارستان می‌انداخت تا اتاق خوابگاه رؤیاهای من. یک تخت دوطبقه‌ی چوبی با تشک‌های طبی را به پنجره‌ی پشتی اتاق چسبانده بودند. میزها و کمدهای کشویی و کتابخانه‌ها همگی به دیوار پیچ شده‌ بودند تا امکان خلاقیت‌به‌خرج‌دادن در دکوراسیون داخلی وجود نداشته باشد. خبری از تهویه‌ی مطبوع هم که نبود.
روی تخت پایینی نشستم. مامان شروع کرد به باز‌کردن صندوق وسایلم و بیرون‌آوردن چند تا از کتاب‌های زندگی‌نامه که بابا رضایت داده بود از خیرشان بگذرد. آن‌ها را توی کتابخانه گذاشت.

منبع: کتابراه
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین