انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
مطالب آموزش نویسندگی
چطور ساده بنویسیم؟
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Telma _&lt;" data-source="post: 111" data-attributes="member: 2"><p><u><strong>چطور ساده بنویسیم؟ (۵) </strong></u></p><p>در جلسهی پیش، از معنا گفتیم و اینکه چطور تشبیه میتواند در القای معنایی که در ذهن داریم کمک کند. از دیگر ترفندها برای وارد کردن معنا در کلام، غیرمستقیمگوییست: به در بگوییم تا دیوار بشنود! </p><p>هر نویسندهای دوست دارد خوانندهاش را قانع کند. دوست دارد بگوید این است، ببین! و حرفش را مثل یک میخ فرو کند توی سر مخاطب. حتی اگر راجع به موضوع و مفهومی اطمینان نداشته باشد، تلاشش این است تا خواننده را هم دچار همان شک کند. گرفتار همان بهت، همان اندوه، انگیزه، هیجان یا هوس. برای همین، یک رمان هزار صفحهای مینویسد تا حرفش را بزند. صد سال تنهایی را مینویسد تا سایهی تنهایی انسان را به تصویر بکشد. خوشههای خشم را میپروراند تا از حس مالکیت و تکاپوی همیشگی برای بقا بگوید. ولی مسالهی اصلی، نوع بیان ماجراست. اینکه چطور نویسنده بمانیم و واضع نشویم. چطور نصیحت نکنیم، چطور غذا را لقمه نگیریم و حاضر و آماده، در دهان مخاطب نگذاریم. این همان چالشیست که نویسندههای تازهکار با آن دست و پنچه نرم میکنند. این دو جمله را با هم مقایسه کنید:</p><p> - وقتی رسید، فهمید ستاره برای همیشه رفته است. چون دید جای قاب عکسهایشان روی دیوار خالیست. آرام بر لبهی تخت نشست و به یک سفیدی بیمرز خیره شد...</p><p>- وقتی رسید، همه جا را دنبال ستاره گشت. و بعد دید روی دیوارها جای قاب عکسهایشان خالیست. آرام بر لبهی تخت نشست و به یک سفیدی بیمرز خیره شد...</p><p>دو توصیف متفاوت از یک ماجرا، با اختلافی ظاهراً جزئی. ستاره برای همیشه رفته، و دیگر برنمیگردد! ولی در توصیف اول، نویسنده همه چیز را فاش میکند. دیگر جایی برای حدس و گمان نمیگذارد. ولی در توصیف دوم، خواننده حدس میزند که به احتمال خیلی زیاد او رفته است. چارهی دیگری جز این حدس ندارد. این محتملترین اتفاق ممکن است. و خواننده این بازی را دوست دارد. اینکه جزئی از این تلاش فکری باشد، و هر چند آسان و دستیافتنی، چیزی را کشف کند لذت میبرد.</p><p>کار نویسنده، جایگذاری دوربین است. دوربین را در کنجی مناسب بکارد و برود رد کارش. همین! توضیح، کار نویسندهی خوب نیست. هنر او، چیدمان المانهاست. جوری بچیند که خواننده به ناچار به سمتی که باید رهنمون شود. یک چرخش اسب، دو حمله از فیل، یک رخ از روبهرو و چند قدم از سرباز و در نهایت، کیش و ماتی که ناگزیر است! فرق پایانهای باز، که تعلیق خوبی ایجاد میکنند، با نوشتههایی که چفت و بست مناسب ندارند ولی ادعا میکنند که پایان باز دارند، مثل تفاوت کیش خالی دادن و کیش و مات است. از داستانهای مثالزدنی در کاربرد چنین چیدمان استادانهای، میتوان داستان لاتاری اثر شرلی جکسون را به یاد آورد که خواندنش به شدت توصیه میشود. </p><p>در یک نوشتهی سادهی خوب، تشبیه و کلام غيرمستقیم، از هم جدا نیستند. میتوانند دست در دست هم معنا را هر چه هنرمندانهتر در کلام مستتر کنند و به روایتمان قوام و قوت بیشتری بخشند. در هفتههای دیگر، از عناصر و ترفندهای دیگر سادهنویسی بیشتر صحبت میکنیم. </p><p></p><ul> <li data-xf-list-type="ul"><br /> </li> <li data-xf-list-type="ul"><a href="https://forum.98ia2.ir/topic/9858-%DA%86%D8%B7%D9%88%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%9F/#" target="_blank">نقل قول</a></li> </ul></blockquote><p></p>
[QUOTE="Telma _<, post: 111, member: 2"] [U][B]چطور ساده بنویسیم؟ (۵) [/B][/U] در جلسهی پیش، از معنا گفتیم و اینکه چطور تشبیه میتواند در القای معنایی که در ذهن داریم کمک کند. از دیگر ترفندها برای وارد کردن معنا در کلام، غیرمستقیمگوییست: به در بگوییم تا دیوار بشنود! هر نویسندهای دوست دارد خوانندهاش را قانع کند. دوست دارد بگوید این است، ببین! و حرفش را مثل یک میخ فرو کند توی سر مخاطب. حتی اگر راجع به موضوع و مفهومی اطمینان نداشته باشد، تلاشش این است تا خواننده را هم دچار همان شک کند. گرفتار همان بهت، همان اندوه، انگیزه، هیجان یا هوس. برای همین، یک رمان هزار صفحهای مینویسد تا حرفش را بزند. صد سال تنهایی را مینویسد تا سایهی تنهایی انسان را به تصویر بکشد. خوشههای خشم را میپروراند تا از حس مالکیت و تکاپوی همیشگی برای بقا بگوید. ولی مسالهی اصلی، نوع بیان ماجراست. اینکه چطور نویسنده بمانیم و واضع نشویم. چطور نصیحت نکنیم، چطور غذا را لقمه نگیریم و حاضر و آماده، در دهان مخاطب نگذاریم. این همان چالشیست که نویسندههای تازهکار با آن دست و پنچه نرم میکنند. این دو جمله را با هم مقایسه کنید: - وقتی رسید، فهمید ستاره برای همیشه رفته است. چون دید جای قاب عکسهایشان روی دیوار خالیست. آرام بر لبهی تخت نشست و به یک سفیدی بیمرز خیره شد... - وقتی رسید، همه جا را دنبال ستاره گشت. و بعد دید روی دیوارها جای قاب عکسهایشان خالیست. آرام بر لبهی تخت نشست و به یک سفیدی بیمرز خیره شد... دو توصیف متفاوت از یک ماجرا، با اختلافی ظاهراً جزئی. ستاره برای همیشه رفته، و دیگر برنمیگردد! ولی در توصیف اول، نویسنده همه چیز را فاش میکند. دیگر جایی برای حدس و گمان نمیگذارد. ولی در توصیف دوم، خواننده حدس میزند که به احتمال خیلی زیاد او رفته است. چارهی دیگری جز این حدس ندارد. این محتملترین اتفاق ممکن است. و خواننده این بازی را دوست دارد. اینکه جزئی از این تلاش فکری باشد، و هر چند آسان و دستیافتنی، چیزی را کشف کند لذت میبرد. کار نویسنده، جایگذاری دوربین است. دوربین را در کنجی مناسب بکارد و برود رد کارش. همین! توضیح، کار نویسندهی خوب نیست. هنر او، چیدمان المانهاست. جوری بچیند که خواننده به ناچار به سمتی که باید رهنمون شود. یک چرخش اسب، دو حمله از فیل، یک رخ از روبهرو و چند قدم از سرباز و در نهایت، کیش و ماتی که ناگزیر است! فرق پایانهای باز، که تعلیق خوبی ایجاد میکنند، با نوشتههایی که چفت و بست مناسب ندارند ولی ادعا میکنند که پایان باز دارند، مثل تفاوت کیش خالی دادن و کیش و مات است. از داستانهای مثالزدنی در کاربرد چنین چیدمان استادانهای، میتوان داستان لاتاری اثر شرلی جکسون را به یاد آورد که خواندنش به شدت توصیه میشود. در یک نوشتهی سادهی خوب، تشبیه و کلام غيرمستقیم، از هم جدا نیستند. میتوانند دست در دست هم معنا را هر چه هنرمندانهتر در کلام مستتر کنند و به روایتمان قوام و قوت بیشتری بخشند. در هفتههای دیگر، از عناصر و ترفندهای دیگر سادهنویسی بیشتر صحبت میکنیم. [LIST] [*] [*][URL='https://forum.98ia2.ir/topic/9858-%DA%86%D8%B7%D9%88%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%9F/#']نقل قول[/URL] [/LIST] [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
مطالب آموزش نویسندگی
چطور ساده بنویسیم؟
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین