. . .

مذهبی چرا خدا را بپرستیم؟!

تالار متفرقه مذهبی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Aria

رمانیکی حامی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
368
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
آخرین بازدید
موضوعات
176
نوشته‌ها
1,363
راه‌حل‌ها
4
پسندها
3,639
امتیازها
353
سن
20
محل سکونت
🖤

  • #1
فهمیدیم که رسالت انسان در جهان هستی، پرستش خداوند یگانه است.
این را هم دریافتیم که عبادت [در اسلام] تمامی دین را شامل گردیده و زندگی را با همة جوانبش فرا می‌گیرد.
در این جا برای بعضی‌ها سؤالی پیش می‌آید و آن این که: چرا باید خداوند متعال را عبادت کنیم و به عبارت دیگر، چرا خداوند، با این که نیازی به ما ندارد، پرستش و اطاعت خود را بر ما لازم داشته است؟ آیا از عبادت و خشوع ما در برابر خداوند و ایستادن در مقابل او و تبعیت از مقررات و احکامش سودی به او می‌رسد؟ یا این که فایدة این کارها به ما مخلوقات برمی‌گردد؟ در این صورت، واقعیت این فایدة حاصله چیست؟ آیا هدف اینست که فقط خدا فرمان دهد و ما اطاعت کنیم.

پاسخ: هیچ یک از عبادات بندگان، سودی به خداوند نمی‌رساند و رویگردانی آنها نیز، ضرری به او نمی‌زند. حمد و ثنای ستایشگران و ناسپاسی منکران، چیزی از ملک او کم و یا بر آن زیاد نمی‌کند. زیرا که او، بی‌نیاز و ما همگی نیازمند او هستیم. او بخشندة مهربان و احسانگر رحم‌آوری است که ما مخلوقات را جز به خیر و صلاح خودمان دستور نمی‌دهد. با وجود این که حق دارد به خاطر هستی بخشیدن و نعمت دادن به ما و بندگی جبری و گریزناپذیر ما در برابر او هر چه اراده کرد، برعهده‌مان بگذارد و بدان موظفمان گرداند، تنها تکالیفی را مقرر می‌کند که به سود و صلاح وجود ما باشد. ما در هر نفسی که می‌کشیم نیازمند او هستیم ولی او ذاتاً بی‌نیاز است و چگونه می‌شود آفریدگاری محتاج آفریدة خود باشد؟
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Aria

رمانیکی حامی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
368
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
آخرین بازدید
موضوعات
176
نوشته‌ها
1,363
راه‌حل‌ها
4
پسندها
3,639
امتیازها
353
سن
20
محل سکونت
🖤

  • #2
در قرآن از زبان سلیمان می‌شنویم که می‌گوید:
﴿قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴾ (نمل/ 40).

«اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاس مى‏گزارم يا اينكه ناسپاسى مى‏كنم و هر كس سپاس گزارد، تنها براى [سود] خود سپاس مى‏گزارد. و هر كس ناسپاسى كند [بداند] كه پروردگارم بى نياز بخشنده است».

همچنین می‌فرماید:
﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴾ (لقمان/ 12).
«و به راستى به لقمان حكمت بخشيديم [با اين پيام‏] كه: خدا را شكرگزار. و هر كس شكر مى‏گزارد، [بداند كه‏] تنها به [سود] خويش شكر مى‏گزارد و هر كس كفران ورزد، [بداند كه‏] خداوند بى نياز ستوده است».

و نیز می‌فرماید:
﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴾ (آل عمران/ 97).

«حج خانة خدا بر کسانی که امکان داشته باشد، لازم است و کسی که کفر ورزد، خداوند از جهانیان بی‌نیاز است».
و در جای دیگر گفته است:

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾ (فاطر/ 15).
«ای مردم شما نیازمندان به سوی خدا هستید و خداوند بی‌نیاز ستوده است».
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Aria

رمانیکی حامی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
368
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
آخرین بازدید
موضوعات
176
نوشته‌ها
1,363
راه‌حل‌ها
4
پسندها
3,639
امتیازها
353
سن
20
محل سکونت
🖤

  • #3
در حدیث قدسی آمده است: «ای بندگان من، شما نمی‌توانید به من زیانی برسانید و نمی‌توانید سودی نصیبم کنید، ای بندگان من، اگر اول و آخر و انس و جن شما، باتقواترین دل را داشته باشند، به ملک من چیزی نمی‌افزایند و اگر همة آنها بدترین قلب را داشته باشند، از ملک من چیزی نمی‌کاهند» .

هنگامی که خداوند، اینچنین بی‌نیاز مطلق باشد، منظورش از الزام و سفارش بندگان به عبادت و اطاعت خودش چیست؟
تصور می‌کنم، پس از فهمیدن پاسخ پرسشهای همیشگی «ازکجا؟» «به کجا؟» و «برای چه؟» دریافتن جواب این سؤال آسان باشد. پاسخ مزبور در طبیعت وجود انسان و رسالت وی در زمین وسرانجامی که در نهایت این زندگی برایش آماده گردید، نهفته است.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Aria

رمانیکی حامی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
368
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
آخرین بازدید
موضوعات
176
نوشته‌ها
1,363
راه‌حل‌ها
4
پسندها
3,639
امتیازها
353
سن
20
محل سکونت
🖤

  • #4
الف) عبادت، غذای روح است
وجود و حقیقت انسان، فقط عبارت از همین پوستة مادی محسوس و قابل مشاهده نیست بلکه حقیقت او به جوهر ارزشمندی مربوط می‌شود که عامل گرامی بودن انسان و برتری او بر همة موجودات روی زمین می‌باشد و آن جوهر، همان روح است… که سرزندگی، فعالیت و پاکی خود را در مناجات خداوند عزوجل می‌یابد و با عبادت خداوند، تغذیه شده و رشد پیدا می‌کند و با کمک روزانة بی‌وقفه و پایان‌ناپذیر آن، یاری می‌شود.

اگر غبار غفلت و خودفریبی، روی این جوهر معنوی انباشته شده و زنگ انکار یا تردید، آن را بپوشاند، ممکن است وزیدن باد سختی‌ها، غبارهای مزبور را کنارزده و با زبانه کشیدن آتش گرفتاریها، زنگهای مزبور برطرف گردند و انسان خیلی زود به سوی پروردگار خود بازگشته و او را بخواند و تضرع نماید. این حقیقتی است که قرآن خاطر نشان کرده و واقعیت‌های زندگی اثباتش نموده‌اند:

﴿هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ﴾ (یونس/ 22).
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Aria

رمانیکی حامی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
368
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
آخرین بازدید
موضوعات
176
نوشته‌ها
1,363
راه‌حل‌ها
4
پسندها
3,639
امتیازها
353
سن
20
محل سکونت
🖤

  • #5
«اوست كسى كه شما را در خشكى و دريا سير مى‏دهد. تا آن گاه كه در كشتيها قرار گيريد و [كشتيها] با بادى خوش آنان را پيش برند و [آنان‏] به آن شادمان گردند [سپس‏] تند بادى به آن در رسد و از هر سو موج [به سوى‏] آنان آيد و آنان بدانند كه از [هر سو] گرفتار شده‏اند. [آن هنگام‏] خداوند را در حالى كه دين [خود] را براى او خالص گردانده‏اند به [دعا] خوانند [كه:] اگر ما را از اين [مهلكه‏] نجات دهى قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود».

دل انسان همیشه از نیاز به خداوند آگاهی دارد و این آگاهی اصیل و درستی است که جز با پیوند صحیح با خداوند هستی، تطبیق نمی‌کند و عبادت اگر آنطور که هست، بجای آورده شود، تأمین کنندة چنین چیزی خواهد بود.

ابن تیمیه / می‌گوید:
«قلب، از دو جهت به خداوند احتیاج دارد. یکی از جهت عبادت … و دیگری از جهت استعانت و توکل… بنابراین دل جز با عبادت و محبت پروردگار خود و روی آوردن به او، اصلاح، رستگاری، نعمت، شادمانی، کامیابی و پاکی پیدا نمی‌کند و اگر تمام پدیده‌های لذت‌بخش هم برایش فراهم آیند، اطمینان و آرامش نمی‌یابد.

زیرا که نسبت به پروردگار خود، از آن نظر که معبود و محبوب و مطلوب او می‌باشد، فقر ذاتی و فطری دارد که فقط در صورت تحقق آن است که شادمانی، لذت و آرامش به دست می‌آورد و این جز با کمک خداوند حاصل نمی‌شود و غیر از خدا کسی قدرت تأمین آن را ندارد. پس او، همیشه به حقیقت و محتوای محتاج است.

بنابراین، اگر توانائی به دست آوردن هر آنچه را دوست می‌دارد و می‌جوید و هوس می‌کند و می‌خواهد، داشته باشد ولی عبادت خدا را نداشته باشد، محصولی جز درد و حسرت و عذاب نیافته است و جز با محبت خالص خداوند، بگونه‌ای که خدا بالاترین خواسته و نهایت مقصود و نخستین محبوبش باشد و همه چیز را بخاطر او دوست بدارد و هیچ چیزی غیر از خدا را به طور مستقل دوست نداشته باشد، نمی‌تواند از رنجهای دنیا و نواقص زندگی نجات یابد» .
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Aria

رمانیکی حامی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
368
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
آخرین بازدید
موضوعات
176
نوشته‌ها
1,363
راه‌حل‌ها
4
پسندها
3,639
امتیازها
353
سن
20
محل سکونت
🖤

  • #6
این پدیده مزه وحلاوتی دارد که جز شخص خداشناس و چشم‌پوشی کننده از چیزهای دیگر در برابر او، کسی آن را احساس نمی‌کند.
ابن قیم / گفته است‌ : برای دل، چیزی دوست‌داشتنی‌تر از آفریدگار و ایجادکنندة آن وجود ندارد. اوست که خدا، معبود، یاور، مولا، پروردگار، گرداننده، روزی‌دهنده، میراننده و زنده‌کنندة دلها می‌باشد. بنابراین، محبتش، نعیم نفوس و حیات جانها و شادمانی روانها و نیروی دلها و فروغ اندیشه‌ها و روشنی دیده‌ها و سازندة درونی آدمی است.

دلهای سلیم و جانهای پاک و اندیشه‌های پیراسته را چیزی شیرین‌تر، گواراتر، خوبتر، خوشایندتر و مبارکتر از محبت و دوستی و شوق دیدار او نیست و حلاوتی که مؤمن از این رهگذر احساس می‌کند، از هر حلاوتی بالاتر و نعمتهای ناشی از آن، از هر نعمتی کاملتر و لذت آن حاصل از آن، از هر لذتی عالی‌تر است. همچنان که یکی از اهل حال گفته است: «لحظاتی بر دل می‌گذرد که به نظر من اگر بهشتیان هم دارای چنان لحظاتی باشند، واقعاً سعادتمند هستند».

یکی دیگر گفته است: «اوقاتی بردل می‌گذرد که در آن اوقات، دل از شوق پیوند و محبت خدا، به لرزش می‌افتد». و دیگری گفته است: «بدبخت، بی‌خبران! از دنیا رفتند ولی گواراترین چیز آن را نچشیدند، از او پرسیدند: منظورت چه چیزی است؟ گفت: محبت و انس با خدا». نظیر این سخن را کسی دیگر گفته است که: «گواراترین چیز دنیا، شناخت و محبت اوست و گواراترین چیز آخرت، دیدن و شنیدن بی‌واسطة سخن او».

یکی دیگر از اهل معرفت و طاعت خدا می‌گوید: «اگر پادشاهان و شاهزادگان می‌دانستند که ما چه حالی داریم، برای گرفتن آن از ما، شمشیر می‌کشیدند!».

دریافتن و چشیدن این امور، وابسته به قوت و ضعف محبت و ادراک جمال محبوب و نزدیکی بدوست است و هر چه محبت کاملتر و ادراک محبوب، رساتر و نزدیکی بدو بیشتر باشد حلاوت و لذت و شادمانی و آسودگی قویتر می‌شود.

پس، آن که به خدا و اسماء و صفاتش آگاهتر و بدان علاقمندتر و شیفته‌تر و نزدیکتر بوده باشد، آنچنان حلاوتی در قلب خویش می‌یابد که تعبیرش امکان‌پذیر نیست و جز با ذوق و وجد قابل شناسایی نمی‌باشد و هر اندازه برحب او افزوده شود، عبودیت و فروتنی و خضوع و بندگیش در مقابل او زیادتر گشته از بندگی دیگران آزادتر می‌شود.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Aria

رمانیکی حامی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
368
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
آخرین بازدید
موضوعات
176
نوشته‌ها
1,363
راه‌حل‌ها
4
پسندها
3,639
امتیازها
353
سن
20
محل سکونت
🖤

  • #7
دل، جز با عبادت و محبت پروردگار خود و بازگشت به سوی او، رستگار و اصلاح و آسوده و خرم و کامیاب نمی‌گردد و هر چه محبت در قلب استقرار و نیرومندی پیدا کند، از پرستش و بندگی غیر او نهی می‌گردد:

فأصبح حراً عزه وصيانه علی وجهه أنواره و ضياؤه
امام فخرالدین رازی هم گفته است: «بدان که هر کس فواید عبادت را بشناسد، اشتغال بدان، برایش گواراتر و اشتغال به چیزهای دیگر، سنگین‌تر می‌شود. این را از چند نظر می‌توان توضیح داد:

اول: کمال ذاتاً پسندیده است و کاملترین حال انسان، اشتغال به عبادت خداوند می‌باشد و از این طریق دشتی از نور الهی روشنایی گرفته، زبانش با ذکر و قرائت، شرافت یافته، اندامهایش از جمال خدمت خداوند، زیبائی می‌گیرند و این احوال گرامی‌ترین مراتب انسانیت و درجات بشریت هستند. وقتی که حصول این احوال، بزرگترین خوشبختیهای فعلی انسان و موجب کاملترین سعادت در آینده باشد، کسی که دارای این احوال باشد، سنگینی طاعات را احساس نکرده شیرینی آنها در قلبش عظیمتر می‌نماید.
دوم: عبادت به دلیل این گفته خداوند امانت است:

﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾ (احزاب/ 72).
«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه نمودیم و آنها از برداشتنش امتناع کردند و ترسیدند و انسان آن را بر دوش گرفت…».
باز پس دادن امانت نیز، یکی از صفات پسندیده است و نیز از آنجا که این کار از سوی یک طرف، باعث ادای آن از سوی دومی است. بعضی از یاران پیامبر گفته‌اند: عربی را دیدیم که نزدیک در مسجد آمده از شترش پیاده شده آن را رها کرد و داخل مسجد شد و با آرامش و خاطر جمع نماز خواند و هر چه می‌خواست نیایش نمود و ما به شگفت آمدیم. اما وقتی که بیرون آمد، شترش را نیافت بنابراین گفت: امانت تو را به جا آوردم، پس امانت من کو؟ راوی می‌گوید: از این سخن او بیشتر متعجب شدیم ولی چیزی نگذشت که مردی شترش را آورد و تحویل داد.

رازی می‌گوید: نکتة اصلی اینست که چون امانت خدا را نگهداشت، خداوند نیز امانت او را حفظ نمود و منظور از این سخن پیامبر ص به ابن عباس هم همین است که فرمود: «تو برای خدا نگهدار… تا او، برای تو نگهدارد…» .
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Aria

رمانیکی حامی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
368
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
آخرین بازدید
موضوعات
176
نوشته‌ها
1,363
راه‌حل‌ها
4
پسندها
3,639
امتیازها
353
سن
20
محل سکونت
🖤

  • #8
سوم: اشتغال به عبادت، جابجایی از دنیای غرور به دنیای سرور و از مواجهة خلق به حضور حق می‌باشد و این باعث کمال لذت و خوشحالی است. دربارة ابوحنیفه حکایت شده است که ماری از سقف افتاد و مردم پراکنده شدند، اما ابوحنیفه که در نماز بود متوجه نشد … اگر کسی این را بعید می‌پندارد سخن خدا در سورة یوسف را بخواند که:
﴿فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ ﴾ (یوسف/ 31).
«زنها وقتی که یوسف را دیدند (و تحت تأثیر جمال یوسف قرار گرفتند، آنگونه متاثر گشتند که) دستهای خود را بریدند (ولی احساس نمی‌کردند)!».

وقتی که چنین چیزی دربارة یک بشر قابل قبول باشد، به طریق اولی در هنگام استیلای عظمت خدا بر قلب، واقعیت خواهد داشت و هنگامی که فردی موقع بار یافتن به حضور یک پادشاه پر مهابت، چه بسا که پدر و فرزند خود را در برابر خویش ببیند و نشناسد و چنین وضعی در برابر قدرت فرمانروای مخلوقی روا باشد، امکانش در برابر آفریدگار جهان خیلی بیشتر است» .

بدین ترتیب در می‌یابیم که هر کس طعم ایمان واقعی را می‌چشد و انوار یقین در قلبش پرتو می‌افکنند، به عبادت از دیدگاه یک خضوع یا «اجرای دستور» تنها نمی‌نگرند چنین فردی از مناجات و طاعت خدا، و کوشش در جهت ارادة او، احساس لذت می‌کند و سعادتی در آن می‌بیند که با سعادت صاحبان کاخها و گنجینه‌های سیم و زر قابل مقایسه نمی‌باشد.

پیامبرص آنچنان انتظار نماز را می‌کشید که گوئی تشنة دلسوخته‌ای چشم به راه آب زلال و گوارا می‌باشد و چنان به سوی آن می‌شتافت که مسافری در میان صحرا به طرف یک آبادی سرسبز روی می‌آورد. چون هنگام نماز فرا می‌رسید با شوق و علاقه به بلال می‌گفت: «بلال به نمازمان بخوان» و همسرش عایشه گفته است: با رسول خدا گفتگو می‌کردیم و چون موقع نماز می‌شد، مثل این می‌بود که اصلا همدیگر را نمی‌شناسیم. بنابراین جای شگفتی نیست که بگوید: «نماز نور چشم و مایة آرامش من است» .
شخص با ایمان، بهنگام گرفتاری، با عبادت پروردگار خویش، آرامش روانی و رهایی از وحشت و فراخی سینه و احساس سبکی و آزادی پیدا می‌کند. همانگونه که خداوند در آیات آخر سوره حجر خطاب به پیامبرص می‌فرماید:

﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ ﴿97﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ ﴿98﴾ وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ﴿99﴾ (حجر/ 99-97).

«و به راستى مى‏دانيم كه از آنچه مى‏گويند، دلتنگ مى‏شوى. پس پروردگارت را با ستايش او به پاكى ياد كن و از سجده كنندگان باش، و پروردگارت را تا هنگامى كه مرگ به تو رسد، پرستش كن».

و به این صورت او را هنگام دلتنگی از حرف بدگویان و اکاذیب دروغگویان به عبادت، راهنمایی می‌کند.

در هنگام آسایش و نعمت نیز فرد مؤمن، حلاوت سپاس نعمت دهنده و ستایش مبدأ جلال و بزرگی را می‌چشد و چه جالب است خطاب خدا به پیامبرش در چنین موقعیتی، که می‌فرماید:
﴿إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿1﴾ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿2﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿3﴾ (نصر/ 1-3).
«چون یاری خدا و پیروزی آمد و مردم را دیدی که گروه گروه به دین خدا در می‌آیند پس با ستایش پروردگارت، تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه که او توبه‌پذیر می‌باشد».

ب) بندگی خدا، راه آزادی است
عبودیت خالص خداوند، در حقیقت عین آزادی و سربلندی واقعی است، بندگی خدا به تنهایی دل را از بندگی مخلوقات آزاد می‌کند و از تسلیم و فروتنی در برابر هر چیزی غیر خدا از قبیل انواع خدایان و ستمگران و طاغوتهایی که مردم را با بدترین شکل ممکن اسیر و بندة خود می‌سازند، رها ساخته، به آن چهره و جلوة آزادگان بزرگ‌منش را می‌بخشد.

این بدان دلیل است که در دل انسان، احتیاج ذاتی به خدا و پروردگار و معبودی است که با او پیوند یافته و به سویش روی آورده تا بر طبق رهنمودش رفتار کند و در صورتی که خداوند یگانه را معبود نگیرد، در پی عبادت خدایان و معبودهای دیگر، اعم از دیدنی و نادیدنی، قابل تصور و غیرقابل تصور، و دارای موجودیت خارجی و یا بدون وجود و خیالی، رهسپار می‌شود.
برای انسان اندیشمند، چیزی باارزشتر از این نیست که آفریدگار و سازمان‌دهندة خود را پرستیده، عبادت غیر او را دور بیاندازد. برای کامیابی و سلامت درونی انسان هم چیزی مفیدتر از توجه به خدای واحد و خضوع و محبت نسبت به او، بگونه‌ای که قلبش در میان خدایان ومعبودهای متعدد، چند پاره نگردد، نمی‌باشد.

﴿وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾ (زمر/ 29).
«خداوند مردی را که شریکان بر سر او کشمکش دارند و مردی را که تسلیم یک نفر است، مثال می‌زند. آیا این دو برابرند؟».
بنابراین، بنده‌ای که یک مولا دارد، هنگامی که دانست که مولایش از چه چیزی خشنود است و آن را با خشنودی وگشاده‌رویی انجام داد، احساس آرامش می‌کند. اما بنده‌ای که متعلق به چند شریک متفاوت بوده و هریک از آنها به چیزی فرمانش دهند، چه اندازه بدبخت و بیچاره خواهد بود!

انسان وقتی که بندة غیرخدا باشد، مشرک می‌شود و هر مستکبری نیز در واقع مشرک است به همین دلیل فرعون از مستکبرترین مخلوقات خدا و از زمرة مشرکان بود و قرآن می‌فرماید:

﴿وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ ﴾ (غافر/ 27).
«موسی گفت: من از هر متکبری که به روز حساب ایمان نمی‌آورد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده‌ام (منظور از شر فرعون است)».

تا آنجا که می‌فرماید:
﴿ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ﴾ (غافر/ 35).
«خداوند، اینچنین بر هر قلب متکبر مستبد مهر می‌زند».

همچنین در آیة زیر، فرعون را به شرک توصیف نموده است:
﴿يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾ (اعراف/ 27).

«اشرافیان قوم فرعون گفتند: آیا می‌گذاری تا موسی و گروهش در زمین (کشور) فساد کنند و تو و خدایانت را رها سازند؟».
از اینها گذشته، تجربه نشان می‌دهد که هر چه استکبار کسی از عبادت خدا بیشتر باشد شرک او بالاتر است. زیرا که هر اندازه از عبادت خدا دورتر شود، نیاز و احتیاج به مراد و محبوبی که قلب و عواطف و احساسات قلبی خود را متوجه او سازد، افزایش می‌یابد و در نتیجه با معبود گرفتن چیزی، مشرک می‌شود.

و قلب جز با این طریق که فقط خداوند را بپرستد، و از غیر او یاری نطلبد و بر آن توکل ننماید و جز با شادمانی به چیزی که مورد پسند و رضای اوست و مکروه داشتن هر آنچه مورد اکراه اوست و جز با دوستی دوستان خدا و عداوت با دشمنانش و منوط ساختن اعمال و جهت فعالیتهای خود به خواست خدا، نمی‌تواند از تمامی مخلوقات بی‌نیاز گردد.

بدینسان، هر چه اخلاص دینی کسی نسبت به خدا قویتر می‌شود، عبودیتش نسبت به او و بی‌نیازیش از مخلوقات، کمال می‌پذیرد و با کمال عبودیت در برابر خدا، پیراستگی از شرک و خودخواهی، کاملتر می‌شود .

ج) عبادت، آزمایشی الهی برای پاکی انسان است
این زندگی [دراز یا کوتاه] که ما می‌گذرانیم، هدف و مقصد نهایی نیست و آن را جز ایستگاه انتقال به زندگی و جهان دیگر [زندگی پایدار و جهان جاودان] نمی‌توان شمرد. در بعضی از آثار آمده است که: «شما برای ابدیت آفریده شده‌اید و فقط از خانه‌ای به خانة دیگری انتقال پیدا می‌کنید» شاعری هم گفته است:
«مرگ جز یک نقل مکان که از منزل فانی به طرف منزل باقی انجام می‌شود، چیز دیگری نیست» .

پس، جای قابل اعتماد، همان دنیای آخری می‌باشد:
﴿وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴾
(العنکبوت/ 64).
«و البته اگر مى‏دانستند، سراى آن جهانى همان زندگانى [راستين‏] است».

کار انسان دراین دنیای فناپذیر، فقط برای آنست که صلاحیت زندگی در جهان همیشگی آخرت را پیدا کند. خداوند او را برای کسب آمادگی و شایستگی زندگی جاودان آنجا در این دنیا قرار داده است و چیزی مانند آزمایش، او را پاک و پیراسته و آماده نمی‌کند. بنابراین، امتحان بوتة آزمایشی است که باعث گداختگی وجود وصفای روح می‌شود.

خداوند خواسته است که انسان را با قرار دادن عناصر دوگانه‌ای در وجود او به صورتی متمایز از انواع دیگر بیافریند که امکان صعود به آسمان و هبوط به زمین را داشته باشد به همین جهت دارای غریزه و %%%%، عقل و اراده و ماده و روح گردیده است و این ترکیب وجودی نمایانگر آنست که انسان، موجودی مسئول و آزمون‌پذیر می‌باشد و راز آمادگی و استعداد او برای حمل مسئولیت و امانت الهی که در قرآن با شیوه‌ای بدیع مورد اشاره قرار گرفته است، نیز در همین است:

﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴾ (احزاب/ 72).
«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم و آنها از قبول آن خوف نموده و امتناع ورزیدند و انسان آن را پذیرفت».
عقل، اراده، ضمیر، توانائی و ابزارهای دیگری که به انسان داده شده‌اند بزرگترین نعمتها و بالاترین کرامتها هستند ولی همراه خود متضمن عظیمترین آزمایشها نیز می‌باشند تا معلوم شود که در برابر موهبتهای مزبور، شکر می‌گزارد یا کفر می‌ورزد؟ اطاعت پروردگار خود را پیشه می‌کند یا سرکشی و طغیان در پیش می‌گیرد؟

به همین ترتیب، قرآن کریم بیان می‌دارد که خداوند سبحان، آسمانها و زمین و مرگ و زندگی را آفرید و زمین را به گونه‌ای که می‌بینیم آراست، تا بندگان خویش را آزمایش و امتحان کند با آن که نسبت به ایشان از همه آگاهتر است، تا کسی که او و پاداش او را برمی‌گزیند، از کسی که دنیا و آرایشهای آن را انتخاب می‌کند باز شناخته شود:
﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾ (هود/ 7).

«او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز و در حالی که عرش او بر آب بود. آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک نیکوکارترید».
﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿1﴾ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ﴿2﴾ (ملک/ 1-2).

«خجسته است كسى كه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر كارى تواناست. كسى كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كداميك از شما نيكوكارتر است؟».
﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا﴾
(کهف/ 7).
«ما همه آنچه را که روی زمین می‌باشد، زینت و آرایشی برای امتحان آنها قرار دادیم که کدامیک از نظر عمل بهترند».

﴿ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾ (انسان/ 2).
«ما انسان را از نطفه‌ای آمیخته آفریدیم و او را می‌آزماییم».

این زندگی دنیوی، محصول خود را به جز به کشتکاران و ثمره‌اش را جز به نهالکاران نمی‌دهد و آدمی در محدودة آن، جز با شکیبایی و تحمل ناملایمات، به خواستة خود نایل نمی‌شود و آرمانهای مورد اشتیاق، جز با گذراندن امتحانات دشوار و سختی‌های شدید، محقق نمی‌شوند به همین سبب کسی غیر از صاحبان روحیه‌های بزرگ، در پی احراز منزلتهای والا و آرمانهای بلند برنمی‌آید.
متنبی (شاعر عرب) در این باره می‌گوید:

ذريني أنَلْ ما لا يُنال من العُلا
تريدين إدراك المعالي رخيصةً
فصعبُ العلا في الصعب والسهلُ في السهل
ولا بُدَّ دونَ الشهد من إبَرِ النحل

اکنون که این زندگی کوتاه ما چنین وضعی دارد، حیات جاودان چگونه خواهد بود. آیا انسان می‌خواهد بدون کوشش و گرفتاری و به کار بردن سعی و تلاش خود، از نعمتهای آن و از رضوان خدا و نظر به وجه کریم او بهره‌مند شود؟ در این صورت چه فرقی میان مجاهدین و قاعدین، تلاشگران و تن‌پروران و نیکوکاران و فسادانگیزان خواهد بود؟ و حال آن که این گروهها، از نظر عدالت خداوندی یکسان و برابر نیستند!

ما از عدالت خدا در نظام هستی دریافته‌ایم که چیز ارزشمند جز با تلاش زیاد حاصل نمی‌شود و هر چه ارزش آن بالاترباشد، کوشش افزونتری می‌طلبد.

آیا چیزی ارجمندتر و بزرگتر از جهان آخرت و زندگی ابدی و رضوان خداوندی وجود دارد؟ نه به خدا قسم! برای همین است که بهشت با سختیها احاطه شده و راهش انباشته از خارهای آزمایش و امتحان است.
در انجیل آمده است: «چه تنگ است راهی که به زندگی جاودان می‌رسد!» و تنگی آن، غیر از تکالیف عبودیت و تعهدات اعتقادی نمی‌باشد.

قرآن عظیم فرموده است:
﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ﴾ (آل عمران/ 142).
«آیا گمان کرده‌اید به بهشت می‌روید در حالی که خدا مجاهدان و صابران شما را مشخص و متمایز نکرده باشد؟!».

د) عبادت حق خداوند است
عبادت، گذشته از همة این حرفها، حق آفریدگار نسبت به خلق خود می‌باشد:
در این باره، بخاری و مسلم از معاذبن جبل  نقل کرده‌اند که گفت: «روی الاغی به ترک پیامبرص سوار شده بودم. آن حضرت فرمود: ای معاذ، آیا می‌دانی که حق خداوند به گردن بندگانش چیست؟ گفتم: خدا و رسول بهتر می‌دانند. فرمود: «حق خدا بر بندگان اینست که در پرستش و بندگی برای او شریکی نگیرند» .

شگفتی ندارد که انحصار عبادت به خداوند سبحان، حق بر گردن ما باشد، بلکه خلاف آن شگفت‌آور است… عجیب اینست که چیزی یا کسی را به جای خدا پرستش کنیم و این حق را به غیر اهلش بدهیم، یا این که خود را مستقل از خدا انگاشته و از پرستش او شانه خالی کنیم.

ما قبلاً چیز قابل ذکری نبودیم، بوجود آمدیم و از ظلمت عدم به روشنایی هستی وارد شدیم و پس از آن به نوعی نیک سرشت مبدل شده با بهترین تعادل و توازن و زیباترین ترکیب، آفریده شدیم و موجودات پیرامون ما، در خدمت رشد و حیات ما درآمده و زمین، فرش و جایگاهمان قرار داده شد و آسمان، سقف و سرپناه، و خورشید، روشنایی و گرمابخش و ستارگان، راهنما و زینت بالای سرمان، و دریاها، گذرگاه کشتیهای روزی آورنده و فایده بخش و باران آب آشامیدنی پاک ما و چارپایان ما گردید.

این همه را چه کسی پدیدآورده و نظام بخشیده است؟ ما که خود را نیافریده و چیزهای اطراف خویش (حتی یک ذره) را ایجاد نکرده‌ایم… و هیچ بشر و جن و ملکی ادعای سازندگی وگردانندگی همة این پدیده‌ها را نکرده است… پس آن صاحب دانش بیکران و حکمت بالغه و نیروی مسلط و ارادة فعالی که هستی دقیق را پدید آورده، نظام بخشیده، استوار نموده و به صورتی مطلوب درآورده است، کیست؟ … چه کسی انسان را آفریده و آنچه در آسمانها و زمین وجود دارد را تحت تسخیر او قرار داده و نعمتهای باطنی‌اش را بر او تمام نموده است؟

خداوند، کسی است که فطرت‌های پاکیزه به ربوبیت او گواهی داده و اندیشه‌های تابناک، به وجود و کمال و یگانگی او اعتراف می‌کنند.

﴿قُل لِّمَنِ الْأَرْضُ وَمَن فِيهَا إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿84﴾ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿85﴾ قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿86﴾ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿87﴾ قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿88﴾ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ ﴿89﴾ (مؤمنون/ 84-89).

«بگو: زمین و کسانی که در آن وجود دارند از آن کیست؟ اگر می‌دانید بگویید! خواهند گفت: از آن خدا. بگو چرا متذکر نمی‌شوید؟ بگو پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ کیست؟ خواهند گفت: اینها از آن خداست؟ بگو: پس چرا تقوا پیشه نمی‌کنید؟ بگو: چه کسی ملکوت هر چیزی را در دست دارد و پناه می‌دهد اما از دست او پناه (و گریزگاهی) نیست، اگر می‌دانید؟ خواهند گفت: از آن خداست، بگو پس به کجا افسون شده، بی‌اختیار جذب می‌گردید؟».

﴿قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ ﴿31﴾ فَذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ ﴿32﴾ (یونس/ 31 -32).
«بگو: چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی می‌دهد و یا چه کسی اختیار گوشها و چشمها را دارد و چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بوجود می‌آورد و کارها را تدبیر می‌کند؟ خواهند گفت: خدا، بگو: پس چرا تقوا نمی‌ورزید؟ این خداوند، پروردگار حقیقی شماست و پس از حق، جز گمراهی نیست، پس به کجا برگردانیده و کشانده می‌شوید؟».

و جای تعجب نیست که حق عبادت و استعانت و در خواست و تضرع و تسلیم و انقیاد، از آن آفریدگار نعمت بخش بوده باشد:
﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى ﴿1﴾ الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى ﴿2﴾ وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى ﴿3﴾ وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَى ﴿4﴾ فَجَعَلَهُ غُثَاء أَحْوَى ﴿5﴾ (أعلی/ 1-5).
«پروردگار بلند مرتبة خود را تسبیح گوی، که آفرید و سر راست نمود و اندازه گرفت و هدایت نمود و گیاهان را در آورد و سپس آن را خشک و سیاه گردانید».

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿21﴾ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿22﴾ (بقره/ 21-22).
«ای مردم، پروردگار خودتان را که شما و پیشینیان شما را آفرید بپرستید تا به تقوا دست یابید، كسى كه زمين را [مانند] بساطى و آسمان را [مانند] سقفى برايتان قرار داد. و از آسمان آبى باراند، سپس بدان از [انواع‏] فرآورده‏ها براى روزى شما بر آورد. پس در حالى كه مى‏دانيد براى خداوند همتايانى مقرّر مكنيد».

بنابراین، عبادت، حق پروردگار است که بر عهدة بنده نهاده شده است، حق خالق بر مخلوق و حق بخشندة نعمت برگیرندة احسان و بخشش.

بی‌تردید، یکی از نشانه‌های ناسپاسی انسان نسبت به پروردگار و ستم به نفس خود این است که برای مخلوقات سپاس بگذارد ولی خالق را شکر نکند و مدیون احساس آدمیان باشد ولی خود را در بند احسان خداوندی که در تمام مراحل حیات و رشد او از نطفه تا دیگر گونه‌های انسانی وجودش را فرا گرفته است، احساس نکند. این سخن خدای متعال را بخوانید که می‌گوید:
﴿اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَارَ ﴿32﴾ وَسَخَّر لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَآئِبَينَ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ ﴿33﴾ وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ ﴿34﴾ (ابراهیم/ 32-34).

«خداوند، کسی است که آسمانها و زمین را آفرید و آبی از آسمان فرود آورده به وسیلة آن، از میوه‌ها و محصولات برای شما روزی قرار داد و کشتی‌ها را در اختیارتان گذاشته، تا به خواست خودش در دریا حرکت کنند. همچنین رودها را تحت فرمان شما در آورد و خورشید و ماه را که به طور مداوم می‌گردند، برای شما تسخیر نمود و شب و روز را به خدمت شما گماشت و هر آنچه از او درخواست نمودید، به شما عطا کرد و چنانچه بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید قادر نخواهید بود. به راستی که انسان ستمگر و کفران پیشه است».

ظلم و ناسپاسی انسان، چیزی است که خداوند در حدیث قدسی از آن اظهار شگفتی نموده است:
«حکایت من و جن و انس، حکایت بزرگ و عجیبی است: من می‌آفرینم ولی غیر من پرستیده می‌شود! من روزی می‌دهم، ولی غیر من شکر می‌شود! از من برای بندگان، خیر می‌بارد ولی از آنها به سوی من شر برمی‌خیزد! با این که از آنها بی‌نیازم و با نعمتهای خود به آنان اظهار محبت می‌کنم. ولی آنها که به من از هر چیزی نیازمندترند، با گناه ومعصیت با من روبرو می‌شوند!!» .
پس، تنها آفریدگار بخشنده، شایستة عبادت بوده و هیچ چیز دیگری شایستة عبادت و خضوع انسان نمی‌باشد، زیرا که آنها نیز همچون خود او، مخلوق و روزی خورنده و پرورش یابنده هستند به همین لحاظ است که ابن تیمیه می‌گوید: عبادت نوعی از خضوع است که جز برای بخشندة بالاترین نعمتها مانند حیات، فهم، گوش و چشم در خور کسی نمی‌باشد… برای این که ناچیزترین مقدار عبادت هم برای کسی غیر از بخشندة بالاترین انواع نعمت (خدا) است، بدین سبب کسی جز الله زیبندة عبادت نیست.

بر اساس توضیحات گذشته، معلوم می‌شود که عبادت مورد نظر اسلام، جستجوی هدفها و سرانجام‌هاست، نه طلب و سایل و ابزارها، یعنی قبل از هر چیز، امتثال فرمان خدا و به جای آوردن حق او می‌باشد و از این جهت است که عبادت، بیش از هر چیز دیگری در این زندگی مطلوب است.

عبادت، مصداقی برای طلب ثواب و ترس از عقاب است
آیا صحیح است که خداوند، به خاطر امیدواری به پاداش و هراس از کیفرش و به عبارت دیگر، برای درخواست بهشت و فرار از آتش خود، مورد پرستش قرار گیرد؟

صوفیان، چنین کسی را که خدا را با این منظور عبادت کند، تقبیح نموده می‌گویند: عابد را نمی‌شاید که به خاطر ترس از عقاب و امید ثواب به عبادت خدا و انجام امر و نهی او بپردازد، چنین عابدی بنده خواسته نفس خود می‌باشد و محبت واقعی خدا با این امر منافات دارد. کسی که چیزی را دوست می‌دارد، نباید در کنار محبوب خود خواستة دیگری داشته باشد، زیرا که همراه بودن با آن خواسته، محبتش را خدشه‌دار می‌سازد، همچنانکه امید پاداش نمایانگر آنست که شخص، به خاطر عملش از خدا طلبکار است و این دو عیب دارد: یکی چشم دوختن به پاداش و دیگری خوشوقتی از عمل خود. رهایی از این آفات، جز با خالص گردانیدن عبادت و اقدام به امر و نهی و دور داشتن این کار از هر عیب و نقصی، امکان پذیر نیست. باید اقدام به عبادت، به منظور گرامی‌داشت و تعظیم صاحب امر و نهی و با این برداشت که او سزاوار پرستش و فرمانبرداری و شایستة عبادت، تعظیم و تجلیل می‌باشد، انجام گیرد. همانطور که در حدیث از قول خداوند آمده است: «آیا اگر بهشت و جهنمی نمی‌بود، نمی‌بایست پرستیده شوم؟» . و از این جمله است سخن شاعر که می‌گوید:

هب البعث لم تأتنا رسله
أليس من الواجب المستحق وجاحمة النار لم تضرم
حياء العباد من المنعم

بنابراین، نفوس پاک و برجسته او را به خاطر این که شایستة بندگی است، عبادت می‌کنند و نسبت به او تجلیل و تعظیم و تمایل نشان می‌دهند، زیرا که او با توجه به ماهیت ذاتی خود شایستة عبادت است. گفته‌اند: بنده نمی‌‌‌تواند در رابطه با پروردگارش مانند مزدور سودجو باشد که اگر چیزی داد، کار می‌کند و اگر چیزی نداد، عملی انجام نمی‌دهد، در این صورت بندة دستمزد خواهد بود، نه بندة محبت و اختیار.

اشعار رابعه در این باره معروف است که می‌گوید:
کلهم یعبدون من خوف نار
أو بأن یدخلوا الجنان فیحظوا
لیس لی فی الجنان والنار حظ
ویرون النجاة خطا جزیلا
بنعیم و یشربوا سلسبیلا
أنا لا أبتغی بحبی بدیلا

«همه از ترس آتش عبادت می‌کنند و کامیابی بزرگ را نجات از آتش می‌دانند یا به این خاطر که وارد بهشت گردند و از نعمتها بهره‌مند شوند و سلسبیل بنوشند. من نظری به بهشت و آتش ندارم و هرگز در عوض محبت خود، چیزی نمی‌خواهم».

از علمای مسلمان، کسانی هستند که این سخن را مردود شمرده و در عبادت خدا از روی خوف و طمع و امید و ترس اشکالی ندیده‌اند. این دانشمندان احوال پیامبران و رسولان و صدیقان و صالحان و ستایش آنها از ترسیدن از آتش و امیدشان به بهشت را دلیل آورده‌اند. همانگونه که خداوند متعال دربارة بندگان خاص خود که از سوی مشرکان مورد پرستش قرار گرفتند، می‌گوید:
﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا﴾ (اسرا/ 57).
«كسانى كه [كافران‏] آنان را [به نيايش‏] مى‏خوانند، [خود] هر كدام كه نزديك‏ترند، به سوى پروردگارشان وسيله [تقرّب‏] مى‏جويند. و به رحمت او اميد مى‏دارند و از عذابش بيمناكند. بى گمان بايد از عذاب پروردگارت بر حذر بود».

همچنین آن عده از بندگان خود را که با نسبت دادن به اسم خود (الرحمن) گرامی داشته و عبادالرحمن نامیده و به خاطر داشتن بهترین اعمال، مورد ستایش قرار داده، با وصف پناه بردن به خدا از آتش معرفی نموده و گفته است:

﴿وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا ﴿65﴾ إِنَّهَا سَاءتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿66﴾ (فرقان/ 65-66).
«و آنان كه مى‏گويند: پروردگارا، عذاب جهنّم را از ما بگردان. بى گمان عذابش پايدار است. به راستى آن بد قرارگاهى و [بد] مقامى است».

او از آنان حکایت کرده است که با ایمان خود، به خدا متوسل شده و از اومی‌خواهند که از آتش نجاتشان دهد:
﴿الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ (آل عمران/ 16).

«آنها که می‌گویند: پروردگارا ما ایمان آوردیم پس گناهانمان را بیامرز و از عذاب آتش نجاتمان بده».
بدین ترتیب، بزرگترین وسیلة خود، ایمان را واسطه قرار داده‌اند تا از آتش به دور مانند.

از قول بزرگمردان فرزانه و عارف نیز حکایت نموده است که بهشت خدا را درخواست و از آتش اظهار پناهندگی می‌کنند:
﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ ﴿190﴾ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿191﴾ رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ﴿192﴾ رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ ﴿193﴾ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿194﴾ فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿195﴾ (آل عمران/ 190-195)

«به راستى در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز براى خردمندان نشانه‏هاست. آنان كه خدا را ايستاده و نشسته و بر پهلوى خويش [آرميده‏] ياد مى‏كنند و در آفرينش آسمانها و زمين انديشه مى‏كنند. [و مى‏گويند:] پروردگارا، اين را باطل نيافريده‏اى، پاكى براى توست، پس ما را از عذاب آتش [جهنم‏] حفظ كن. پروردگارا، كسى را كه تو به آتش [جهنّم‏] در آورى، حقّا كه رسوايش كرده‏اى و ستمكاران ياورانى نخواهند داشت. پروردگارا، ما شنيديم كه ندا دهنده‏اى به ايمان فرا مى‏خواند، كه به پروردگارتان ايمان آوريد، پس ايمان آورديم. پروردگارا، پس گناهانمان را براى ما بيامرز و بديهايمان را از ما بزداى و ما را در زمره نيكان بميران. پروردگارا، و آنچه را كه به [زبان‏] رسولانت به ما وعده كرده‏اى، به ما بده و روز قيامت ما را رسوا [و خوار] مگردان. كه بى گمان تو خلاف وعده نمى‏كنى. پس پروردگارشان [دعا] يشان را پذيرفت كه: من عمل هيچ صاحب عملى از شما را تباه نمى‏كنم…».

در این که چیز موعود، از زبان پیامبران، بهشت می‌باشد، اختلافی نیست. در جای دیگری از قرآن کریم از قول ابراهیم خلیل  می‌گوید:

﴿وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ﴿82﴾ رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿83﴾ وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ ﴿84﴾ وَاجْعَلْنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ ﴿85﴾ وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ ﴿86﴾ وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ ﴿87﴾ (شعراء/ 82-87).
«و كسى كه اميدوارم گناهانم را در روز جزا برايم بيامرزد. پروردگارا، به من حكمت ببخش و مرا به شايستگان پيوسته‏دار. و برايم در پسينيان آوازه نيك بگذار. و مرا از وارثان بهشت پر ناز و نعمت قرار ده. و پدرم را بيامرز. بى گمان او از گمراهان بود. و روزى كه [همگان‏] برانگيخته مى‏شوند، مرا رسوا مكن».

بدین‌ترتیب، از خداوند درخواست بهشت و نجات از آتش که همان خواری و ذلت روز قیامت است. می‌نماید.

پیامبر اسلام ص امت خود را دستور داده است که پس از اذان که هنگام اجابت دعاست، بالاترین منزلت بهشتی را برای او درخواست کنند و گفته است که هر کسی این کار را بکند، مشمول شفاعتش قرار می‌گیرد.

سلیم انصاری به پیامبرص گفت: من دارم از خداوند درخواست بهشت و طلب نجات از آتش می‌کنم، ولی زمزمة تو معاذ را خوب متوجه نیستم! پیامبر ص فرمود: «من و معاذ هم در همین باره زمزمه می‌کنیم»! .

در صحیح، ضمن حدیث فرشتگان سیار آمده است که خداوند از آنها وضع بندگانش را می‌پرسد [با آن که خود آگاهتر است] و آنها می‌گویند: در حالی از پیش بندگانت آمدیم که تسبیح و تمجید تو می‌کردند. خداوند می‌فرماید: آیا آنها مرا دیده‌اند؟ می‌گویند: نه، پروردگارا تو را ندیده‌اند باز می‌پرسد: اگر می‌دیدند چکار می‌کردند؟ می‌گویند: اگر می‌دیدند، خیلی بیشتر تمجیدت می‌کردند. در ضمن از تو درخواست بهشت می‌نمودند. می‌فرماید: آیا بهشت را دیده‌اند؟ می‌گویند: خیر، به عزتت سوگند ندیده‌‌اند. می‌گوید: اگر می‌دیدند چگونه بود؟ می‌گویند: اگر می‌دیدند، بیشتر آرزومند آن می‌گردیدند. فرشتگان می‌گویند: همچنین از آتش رهایی می‌جستند. می‌فرماید: آیا آن را دیده‌‌اند؟ پاسخ می‌دهند: سوگند به عزت تو، آن را ندیده‌اند. می‌پرسد: اگر می‌دیدند، چه وضعی می‌داشتند؟ می‌گویند: اگر آن را می‌دیدند، خیلی بیشتر از آن گریزان می‌شدند. خداوند می‌گوید: من شما را گواه می‌گیرم که آنها را آمرزیده و خواسته‌هاشان را دادم و از آنچه پناه می‌جستند، مصون گردانیدم» .

قرآن و سنت نیز پر از تحسین خداوند از بندگانی است که درخواست بهشت و مقامات آن را نموده و از آتش ترسیده و به خدا پناه برده‌اند. پیامبرص به یاران خود می‌فرمود: «از آتش به خدا پناه ببرید» . و به کسی که آرزومند همنشینی با او در بهشت بود، فرمود: «پس با سجدة زیاد، مرا با خود شریک ساز» .

گفته‌اند که: سعی در طلب بهشت و نجات از آتش، چیزی است که صاحب دین از امت خود می‌خواهد تا پیوست بیاد آنها بوده هرگز فراموش نکنند و یک دلیلش هم، این است که ایمان به آن دو (بهشت و جهنم) شرط رستگاری بوده، فعالیت در جهت حصول بهشت و رهایی از آتش محض ایمان می‌باشد.

پیامبرص اصحاب و امت خود را به طلب بهشت برانگیخته و آن را برایشان توصیف و تعریف نموده است که درست تشخیص بدهند و گفته است: برای رسیدن به بهشت کوشش نمایید! زیرا که دارای نوری درخشان، بوئی نشاط‌انگیز، همسرانی زیبا، میوه‌ای رسیده، کاخی استوار و جویباری پهناور می‌باشد… تا پایان حدیث صحابه گفتند یا رسول‌اللهص ما بدان خواهیم شتافت. گفت: بگوئید: انشاءالله.

اگر بخواهیم تمام آنچه را که در سنت از قول پیامبرص آمده است که «هر کس فلان کند و فلان کند، خداوند او را داخل بهشت می‌برد» برای تشویق به کوشش برای آن، بازگوییم، با آن که مفید و انگیزة عمل می‌باشد، گفتاری طولانی خواهد شد و دربارة همة کارها این چنین است.

چگونه می‌شود کوشش برای پاداش و ترس از کیفر، نادرست باشد، در حالی که پیامبرص بدان ترغیب نموده است: به قول بعضی، خداوند سبحان دوست می‌دارد که بندگانش از او درخواست بهشت کنند و هر کس طلب نکند، از او خشمگین می‌گردد. بزرگترین چیزی که قابل درخواست می‌باشد، بهشت است و بزرگترین چیزی که از آن به خدا پناه برده می‌شود، جهنم است.
هنگامی که دل، از ملاحظة بهشت و جهنم و امید به این و هراس از آن، تهی می‌گردد، اراده‌اش سست و همتش ناتوان و انگیزه‌اش گسسته می‌شود و هر چه بیشتر خواستار بهشت بوده و برای آن تلاش کند، انگیزه‌اش قویتر و همتش استوارتر و جدیتش کاملتر می‌گردد و این به سادگی قابل درک و احساس است. اگر شارع چنین چیزی را نمی‌پسندید، برای چه بهشت را برای بندگان توصیف نموده و مجسم کرده و شناسانیده است و تا آنجا که فکرشان کشش و گنجایش دارد، به تفصیل شرح داده، ولی چیزهای دیگر را به طور اجمال بازگو نموده است و منظورش تنها تشویق و واداشتن آنان به کوشش در جهت رسیدن بدان بوده است» .
امام ابن قیم، به خاطر اختیار موضعی متوسط میان صوفیان و علمایی که آنها را مردود و منحرف شمرده‌اند، پس از نقل سخن آن دسته و پاسخ این گروه می‌گوید:

«سخن درست و اثبات شده این است که گفته می‌شود: بهشت، صرفاً عنوانی برای درختان و میوه‌ها، خوراک و شـ×ر×ا×ب، حورالعین، جویها و کاخها نیست و بیشتر مردم در فهم مصداق عنوان بهشت اشتباه می‌کنند. جنت اسمی است برای مکان نعمتهای مطلق و کامل که از بزرگترین موهبتهای آن، بهره‌مندی از نگرش به وجه کریم خداوند و شنیدن سخن او و نعمت قرب و رضوان وی می‌باشد و هیچگاه لذایذ خوردنی، آشامیدنی، پوشیدنی و نقش و نگارهای آن، با این لذت بزرگ قابل مقایسه نمی‌باشد. کمترین پایه و سطح رضوان الهی، از تمام بهشت و آنچه در آن وجود دارد، بالاتر است. چنانکه خداوند می‌فرماید: و آن را در سیاق اثبات، به صورت نکره بیان داشته است و معنیش این است که، هر نمونه‌ای از رضای خدا از بنده‌اش، از تمامی بهشت بزرگتر می‌باشد.

قليل منک يکفينی ولکن قليلک لا يقال له قليل
اندکی از تو مرا بس است، اما اندک تو را اندک نتوان گفت.
در حدیث صحیح [حدیث رؤیت] آمده است: «به خدا سوگند، چیزی از سوی خدا، دوست‌داشتنی‌تر از نظارة وجه او به آنان داده نشده است» . و در حدیث دیگری می‌گوید: «چون خداوند سبحان بر آنان تجلی نموده چهره اش را آشکارا ببینند، هر نعمتی را که تا آن وقت داشته‌اند، فراموش کرده از آن گذشته و توجهی نمی‌کنند».

ابن قیم می‌گوید: بدون شک همین گونه است و آن (شهود وجه خدا) از هر چه تصور شود یا در خیال بگنجد، بالاتر است. بخصوص رستگاری اهل محبت به همراهی محبت در آنجا، زیرا که آدمی با چیزی است که دوست می‌دارد و کدام نعمت و لذت و چشم روشنی و رستگاری می‌تواند با نعمت و لذت و چشم روشنی این همراهی، برابری کند؟

به خدا این همان رؤیتی است که محبت پیشگان به سویش شتافته و صاحبان شناخت و بصیرت آهنگ آن می‌کنند و منبع حیاتی است که بهشت و زندگی بهشتی نام گرفته باعث خوشایندی و قوام آن گردیده است.

بنابراین، چطور گفته می‌شود: خداوند را نباید به خاطر طلب بهشت یا ترس از آتش پرستید؟
آتشی هم که خداوند ما را از آن برحذر داشته است، همین وضع را دارد، یعنی عذاب دوری و پوشیدگی از خدا و اهانت و خشم و غضب او برای اهل جهنم، از شرارة آتش دردناکتر است. به همین سبب، آرزو و خواستة پیامبران و رسولان و صدیقان و شهیدان و صالحان، دست یافتن به بهشت و چیز مورد خوف و هراسشان، جهنم است.»
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین