. . .

همگانی چخوف | آنقدر بنویس که انگشتت بشکند

تالار متفرقه آموزش نویسندگی

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,047
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #1
با این گفتۀ برانگیزانندۀ‌ چخوف شروع کنیم:

«تا می‌توانی بنویس! بنویس! بنویس آن‌قدر بنویس که انگشتانت بشکند.»



نمایشنامه‌ای تک‌پرده‌ای بر اساس یک رویا

پرندۀ عجیبی به خوابم آمده بود که می‌توانست پرهایش را از خودش جدا کند و دوباره وصل کند سر جایش. همین که بیدار شدم،‌ با تصویر مبهمی که از این رویا در ذهنم بود دیالوگی ششصد کلمه‌‌ای نوشتم؛ دربارۀ دو نفر که پرندۀ‌ خاصی به اتاقشان آمده و زندگی‌شان را از روال معمول خارج کرده.

توصیف و پرورش رویاها خیلی بهتر و مفیدتر از تفسیر و تحلیل آن‌هاست.



انرژی‌ای که برای انتخاب از بین گزینه‌های مختلف هدر می‌دهی صرف انجام یکی از کارها کن؛ حتی اگر از انتخابت مطمئن نیستی. تمرکز روی یک موضوع اشتباه بهتر از تعلل و تحمل اضطرابِ انتخاب است.



-ذهنت این‌قدر درگیرِ چیزای خرده‌ریزه که دیگه اصلاً‌جا نداره یه فکر یا احساسِ‌ صادقانه توش نفوذ کنه.
-اتاقی در هتل کالیفرنیا،‌ نیل سایمون،‌ ترجمۀ‌ شهرام زرگر، نشر نیلا،‌ ص. ۱۱
 

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین