. . .

سرگرمی پرونده آمیتیویل (قسمت اول) ☠️

تالار جن‌گیری‌های مشهور
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Moon light<3

رفیق رمانیکی
نیمچه رمانیکی
نام هنری
دارچینِ سبـز
شناسه کاربر
1049
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
779
نوشته‌ها
1,855
راه‌حل‌ها
5
پسندها
32
امتیازها
438
وب سایت
pin.it

  • #1
سلام سلام :709:

اومدیم با پرونده آمیتیویل (قسمت اول) :516:


بزن بریم :895:


اخطار جدی : خوندن این مقاله به زیر 13 سال به هیج وجه توصیه نمیشود ، برای خودتون گفتم و گرنه هر شب پذیرای کابوس های ترسناک باشید....... :1136:


این عمارت زیبای سه طبقه که به لطف سبک معماری جالب و مستعمراتی خود مورد توجه قرار داشت، چندین سال قبل شبی تلخ و ناخوشایند را پشت سر گذاشت. شبی شوم که با صدای شلیک گلوله، رنگ خون گرفت. شبی که دیوارهای خاموش آن، شاهد جان باختن اعضای یک خانواده بودند. والدین و کودکان در خواب ناز بودند، وقتی الهه‌ی مرگ در قالب یکی از نزدیک‌ترین خویشاوندان آنها، جان تک تک‌شان را گرفت. اما ظاهراً این رویداد تلخ ، با تار و پود این خانه عجین شده و منشأ حوادث ترسناکی شد که ساکنان بعدی خانه را درگیر خود کرد. ماجرای خانواده‌ای که یک سال پس از این اتفاق به این عمارت نقل مکان کردند، زمانی بسیار مورد توجه رسانه‌ها بود. عنوان تسخیر شده، لقبی است که پس از این واقعه، نصیب خانه‌ی "اِمیتی ویل" شد.

140e7cfa-1fa8-4cd0-912c-0764a717b5ba.jpg

اما کسی به درستی نمی‌داند که آیا این ماجرا واقعاً حقیقت دارد و سایه‌ای شوم این خانه را احاطه کرده است؟ یا نه، کل داستان تنها حیله و نیرنگی برای جلب توجه عموم است. اما آن چه که مشخص است از زمان حادثه، این عمارت بیش از آنکه در تملک کسی باشد، برای فروش گذاشته شده است و ظاهراً کسی حقیقتاً دوست ندارد در آن ساکن شود.

cde22321-3c79-4e90-ae0f-04680319661d.jpg

اما بیایید ماجرایی که بر این خانه و ساکنانش رفته را مرور کرده و ببینیم در دل این عمارت خموش و ترسناک چه گذشته است؟

در ۱۳ ماه نوامبر سال ۱۹۷۴، در "اِمیتی ویل" نیویورک، مرد جوان ۲۳ ساله‌ای به نام رونالد دِفو (Ronald Defeo) به داخل کافه‌ای به نام "هری" هجوم آورده و فریادزنان خبر داد که به والدینش تیراندازی شده است. پلیس پس از رسیدن به منزل خانواده‌ی دفو، اجساد ۶ عضو این خانواده یعنی پدر "رونالد دفو" ۴۳ ساله، مادر "لوئیس بریگانت دفو" ۴۲ ساله و چهار فرزند آنها "داون" ۱۸- "آلیسون" ۱۳- "مارک" ۱۱ و "جان متیو" ۹ ساله را در حالی یافت که در تختخواب‌های خود و با شلیک گلوله کشته شده بوند.

"هشدار، ممکن است برخی از تصاویر حاوی نکات ناراحت کننده باشند"

e12ec5c4-5a41-4491-a889-dcd997f1a86d.jpg

رونالد ادعا می‌کرد که در زمان تیراندازی در منزل حضور نداشته است و تنها پس از بازگشت به خانه، با اجساد مواجه شده و بلافاصله هم برای خبر دادن به کافه‌ی هری رفته است. اما با جستجوی پلیس، یک جعبه گلوله اسلحه‌ی "35-Marlin" در اتاق رونالد کشف شد و اینجا بود که او دیگر راهی برای انکار نیافت و به این جنایت هولناک اعتراف کرد. بعد از یک روند دادرسی طولانی، رونالد برای هر شش فقره قتل مجرم شناخته شده و محکوم شد .

566ec150-febf-4fea-9edb-ed5b06155cd0.jpg

هر چند پس از ختم دادرسی و به خاک سپردن اجساد قربانیان، هنوز هم سوالاتی بی جواب مانده بود. به عنوان مثال هرگز پاسخی به این پرسش داده نشد که چگونه یک نفر موفق شده به تنهایی ۶ عضو خانواده‌ی خود را به قتل برساند و در عین حال با هیچ مقاومتی هم روبرو نشود؟ همچنین سلاح به کار رفته نیز عجیب بود، چرا که شلیک با این نوع اسلحه تقریباً بی‌سابقه بود.

eebefe1b-8d6a-49bc-ac7d-0941fa9cfd5c.jpg

همان گونه که گفتیم اجساد قربانیان در حالی کشف شد که هیچ گونه زخم دفاعی در بدن نداشتند، بررسی پزشکی قانونی مدرکی دال بر وجود سم یا دارو را در خون هیچ کدام از آنها نشان نداد. به علاوه اجساد قربانیان به هیچ وجه از جای خود تکان داده نشده بود.

اما ماجرا همین جا به اتمام نرسید، ظاهراً عطش خانه برای خلق لحظات دلهره آور سیراب نشده بود. در ۱۸ دسامبر سال ۱۹۷۵، خانواده‌ی لاتز (Lutez) به این عمارت خالی از سکنه نقل مکان کردند، در حالی که تنها ۱۳ ماه از حادثه‌ی قتل خانواده‌ی دفو گذشته بود. جرج و کاتلین لاتز (George & Kathleen) سبک معماری مستعمراتی هلندی این عمارت را دوست داشتنی و دلفریب دیده و باور نمی‌کردند که قیمت این خانه‌ی زیبا تنها ۸۰ هزار دلار باشد. آنها از گذشته‌ی تاریک این ملک آگاهی داشتند، اما هم بر حسب نیاز به فضای بیش‌تر برای راحتی سه فرزند خود و هم به دلیل مناسب بودن شرایط خرید این خانه، چشم بر روی این مسئله بستند. اما مسلماً این زوج بدشانس هرگز تصور نمی‌کردند که تنها ۲۸ روز بعد در حالی که از شدت ترس و وحشت دچار جنون شده‌اند، دار و ندار خود را رها کرده و سراسیمه این خانه را ترک خواهند کرد.

یک کشیش کاتولیک به نام "پدر رِی پکورارو" (Ray Pecoraro) به درخواست لاتزها به منزل آنها آمد تا برای خانواده‌ای که تازه به آن جا آمده بودند، آرزوی سعادت و خوشبختی کند. زمانی که کشیش به طبقه‌ی دوم عمارت و اتاقی که روزگاری متعلق به مارک و جان دفو بود، وارد شده و می‌خواست آن جا را با آب مقدس تطیهر کند، دستی نامرئی را احساس کرد که مدام به او سیلی می‌زند و صدایی شنید که خطاب به او می‌گفت: از اینجا بیرون برو"، کاری که کشیش بلافاصله آن را انجام داد.

البته کشیش قبل از رفتن به ملاقات خانم و آقای لاتز رفت. او در مورد صدایی که شنیده بود چیزی به آن دو نگفت، اما مصراً از آنها درخواست کرد که به هیچ عنوان اتاق بالای پله‌ها را به عنوان اتاق خواب مورد استفاده قرار نداده و در ضمن به هیچ کسی هم اجازه ندهند در آن اتاق بخوابد. خانواده‌ی لاتز این توصیه‌ی خیرخواهانه را مورد توجه قرار داده و از این اتاق به عنوان خیاط خانه استفاده کردند.

از نخستین شبی که آنها به این خانه نقل مکان کردند، تجربیات عجیب و ترسناک هم شروع شد و با گذشت هر روز، این مسئله به بحث و جدل بیش‌تر خانواده دامن می‌زد. به عنوان مثال جرج دائماً احساس سرما می‌کرد، به طوری که ناگزیر، مدام در حال ریختن هیزم به داخل بخاری بود. همچنین عادات بهداشتی او نیز تغییر کرده و او و همسرش "کتی" از نظر سلامتی دچار مشکل شده بودند.

دختر کوچک لاتزها بیش‌تر اوقات خود را در اتاقش با همبازی خیالی خود سپری می‌کرد، همبازی که از سوی او این گونه توصیف می‌شد: " دختری به نام "جودی" با چشمان درشت قرمز و اندازه‌ای متغیر که گاهی از خود خانه نیز بزرگ‌تر است." این دخترک مرموز همچنین ادعا می‌کرد که هیچ کس قادر به دیدن او نیست، مگر خود او تمایل به دیده شدن داشته باشد. در همین حین وقوع حوادث عجیب و غریب همچنان ادامه داشت، رایحه‌های عجیبی در گوشه و کنار خانه به مشام می‌رسید، نیمه شب و در حالی که همه در خواب بودند، در جلویی منزل با صدایی شدید باز و بسته می‌شد. آنها ردِّ پاهایی سیاه روی سرامیک سرویس بهداشتی مشاهده کردند و کتی یک بار توسط نیروی نامرئی لمس شد، زمانی هم ماده‌ای ژلاتینی و سبزرنگ در کل خانه مشاهده شد. در آن اتاق مرموز بالای پله‌ها صدها حشره پیدا شد، در حالی که فصل مناسبی برای حضور آنها نبود.


a1c65541-280c-4796-8a51-e963d8de2f07.jpg

خب قسمت اول این مقاله تموم شد...

تا قسمت بعدی خدانگه دار..

با رعب و وحشت تنهاتون میذارم...


halloweenkills.jpg



 
  • لایک
  • عجب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین