. . .

نقل قول‌های محبوب

تالار متفرقه ادبیات

Telma _<

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
2
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
72
نوشته‌ها
519
پسندها
3,231
امتیازها
143
محل سکونت
Shz

  • #1
«اگر آدم‌ها به‌جای خیره شدن به چشم یکدیگر یه ناف‌های همدیگر نگاه می‌کردند، همیشه راه بهتری برای حل اختلاف‌های خود می‌یافتند. زیرا بر خلاف چشم‌ها، اثری از عشق یا نفرت در ناف آدم‌ها یافت نمی‌شود. ناف آدم دکمه‌ای است که آسوده روی شکم جای گرفته و فیلسوفانه لبخند می‌زند.»

پر*ده جهنم
ریونوسوکه آکتاگاوا
 

Telma _<

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
2
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
72
نوشته‌ها
519
پسندها
3,231
امتیازها
143
محل سکونت
Shz

  • #2
بعضی چیزها را نمی‌شود گفت. بعضی چیزها را احساس می‌کنید. رگ و پی شما را می‌تراشد، دل شما را آب می‌کند، اما وقتی می‌خواهید بیان کنید می‌بینید که بی‌رنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را می‌فشارد، در آن نیست.

چشم‌هایش
بزرگ علوی
 

Telma _<

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
2
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
72
نوشته‌ها
519
پسندها
3,231
امتیازها
143
محل سکونت
Shz

  • #3
مادر من در سال 1924 به دنیا اومد
وقتی هم سن الان من بود...
مردم سوار ماشینای بی‌حال و غمگینی میشدن،
تو خونه های رنگ و رو رفته و بی‌حالی زندگی میکردن،
با تلفنای قدیمی،
بدون هیچ پول یا خوراکی زیادی!
ولی آدمها واقعی بودند...
مایک_میلز
زنان قرن بیستم
 

Telma _<

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
2
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
72
نوشته‌ها
519
پسندها
3,231
امتیازها
143
محل سکونت
Shz

  • #4
هر کس بخواهد زیاد درباره دوستیها بیندیشد و عمل کند، زندگی توام با هراسی دارد. هراس از جدایی و عدم هماهنگی. در این حال، واکنش انسان، همچون مردمک چشم است که بر اساس میزان نوری که دریافت می‌کند، از مغز فرمان می‌برد. تلاش دوستان برای این همآهنگی، برخلاف همآهنگی مردمک چشم با نورهایی با شدتهای مختلف، ولی همزمان، و واکنشی که نشان می‌دهد، نمی‌تواند بیشتر از ظرفیت شخصیتی هر یک از آنها طول بکشد. در نتیجه شاید بتوان این امر را به فال نیک گرفت که هیچ معاشرتی پیش از اینکه به نقطه انفصال برسد، در صورتی که دلخواه طرفین نباشد، زیاد طول نخواهد کشید.

نقاشی
ژوزه ساراماگو
 

Telma _<

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
2
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
72
نوشته‌ها
519
پسندها
3,231
امتیازها
143
محل سکونت
Shz

  • #5
به مرد کوری بگویید آزاد هستی، دری را که از دنیای خارج جدایش می‌کند باز کنید، بار دیگر به او می‌گوییم آزادی، برو، و او نمی‌رود، همانجا وسط جاده با سایر همراهانش ایستاده، می‌ترسند، نمی‌دانند کجا بروند، واقعیت اینست که زندگی در یک هزارتوی منطقی، که توصیف تیمارستان است، قابل قیاس نیست با قدم بیرون گذاشتن از آن بدون مدد یک دست راهنما یا قلادهٔ یک سگ راهنما برای ورود به هزارتوی شهری آشوب زده که حافظه نیز در آن به هیچ دردی نمی‌خورد، چون حافظه قادر است یادآور تصاویر محله‌ها شود، نه راه‌های رسیدن به آنها.

کوری
ژوزه ساراماگو
 

Telma _<

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
2
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
72
نوشته‌ها
519
پسندها
3,231
امتیازها
143
محل سکونت
Shz

  • #6
تنها یک سرنوشت محتوم وجود دارد
و آن "مرگ" است.
جز این "جبر" دیگری نیست.
در فاصله ی زمانی میان تولد و مرگ،
هیچ چیز از پیش تعیین شده نیست.
همه چیز را می توان تغییر داد،
میتوان جنگ را متوقف کرد و حتی صلح را حفظ کرد،
فقط به این شرط که بخواهی
و همیشه بخواهی.

یادداشت ها
آلبر کامو
 

Telma _<

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
2
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
72
نوشته‌ها
519
پسندها
3,231
امتیازها
143
محل سکونت
Shz

  • #7
حسادت احساس وحشتناکی است.
به هیچ یک از رنجها شبیه نیست،
زیرا در آن هیچ گونه شادی یا حتی غم واقعی وجود ندارد.
فقط رنج می دهد و بس.
نفرت انگیز است...
جرج‌اورول
 

Telma _<

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
2
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
72
نوشته‌ها
519
پسندها
3,231
امتیازها
143
محل سکونت
Shz

  • #8
دلم می‌خواهد ما بچه‌های ایران با بچه‌های هند، اصلا با بچه‌های آسیا، نه چرا بچه‌ها را از هم جدا کنیم، اصلا همه بچه‌های دنیا، دست
همدیگر را بگیریم، توی دنیایی هر چند خیالی و رنگارنگ بچرخیم و واژه‌های مشترک را با هم فریاد بزنیم: «دنیا، زندگی، دوست، محبت»

لبخند انار
هوشنگ مرادی کرمانی
 

Telma _<

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
2
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
72
نوشته‌ها
519
پسندها
3,231
امتیازها
143
محل سکونت
Shz

  • #9
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش‌تر تنهاست. چون نمی‌تواند به هیچ‌کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می‌کند، تنهایی تو کامل می‌شود.

سمفونی مردگان
عباس معروفی
 

Telma _<

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
2
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
72
نوشته‌ها
519
پسندها
3,231
امتیازها
143
محل سکونت
Shz

  • #10
در خواب بدنش پرید، احساس کرد از ارتفاع زیادی پرت شده است. با ترس چشمانش را باز کرد. قلبش تند میزد. نفس عمیقی کشید. به سقف سلول خیره شد. زیر لــ*ب چیزی گفت که خودش هم متوجه آن نشد. از جا بلند شد و به کنار پنجره اتاقش رفت، پنجره را باز کرد و نسیم دلنشینی صورتش را نوازش کرد. از پنجره فرزندانش را دید که توی باغ مشغول بازی کردن بودند. فرزندانی که نمی‌دانست نامشان چیست، نمی‌دانست چند سالشان است، دختر هستند یا پسر، مادرشان کیست. لبخندی زد و خواست پیش انها برود ولی در سلول مانع خروجش شد.

ساعت‌ها
بهروز حسینی
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین