داستان این انیمیشن یک مسیر ساده و مبتنی بر ژانر را برگزیده است: سم راکول در نقش آقای گرگ، رهبر تیمی از جنایتکاران به نام آدم بدها را بر عهده دارد. این باند به دنبال دزدیدن دلفین طلایی از پروفسور روپرت مارملاد چهارم، یک خوکچه هندی انسان دوست است که کارهای خوبش برای جامعه با «مادر ترزا» مقایسه میشود. پس از اینکه دزدی به طرز وحشتناکی اشتباه پیش میرود و آنها دستگیر میشوند، مارملاد به فرماندار دایان فاکسینگتون (زازی بیتز) پیشنهاد میکند که اگر بتواند به دنیا نشان دهد که افراد بد میتوانند به خوبی اصلاح شوند، باید توسط او عفو شوند. با این حال، The Bad Guys برای دزدیدن دلفین طلایی در مراسم جشن مارملاد، برنامهای برای خود دارند، بدون اینکه بدانند که یک نقشه مخفی شیطانی در این بین وجود دارد.
با وجود تمام صحبتهای منتقدان مبنی بر اینکه فیلمهای استودیو مارول سینما را ویران کردهاند، اما یک فیلم مارول وجود دارد که الهامبخش استودیوها برای ریسکهای جسورانهتر است: «مرد عنکبوتی: به سوی دنیای عنکبوتی»؛ داستان مایلز مورالز، مانند یک نفس تازه در منظرهای از انیمیشنهای CGI محور بود، این اثر در تلاش برای نمایش فرم و بافتی جدید موفق شد به قلهای از شکوفایی ایدهها برسد. در واقع در چند سال اخیر بزرگترین کمپانیهای انیمیشن سازی هالیوود به قدری مشغول ایجاد حس زندگی واقعی در شخصیتهای خارقالعادهشان شده بودند که فراموش کردند این رسانهای با محدودیتهای کم است – چرا وقتی میتوانید یک کتاب کمیک را زنده کنید، نمایش لحظات واقعیتر را انتخاب کنید؟!
نام موضوع : نقد The Bad Guys | امیر پریمی
دسته : بحث و بررسی انیمیشن ها