. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح رمان ژوبین گربه خاص | آرمیتا حسینی

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,047
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #1

نام اثر: رمان ژوبین گربه خاص
نویسنده: آرمیتا حسینی
ژانر: عاشقانه، طنز، تخیلی، فانتزی
خلاصه: ژویین در اثر اتفاقای متوجه تفاوتش نسبت به گربه‌های دیگری می‌شود، بر اساس اتفاقاتی او وارد زندگی پسری به نام اَرشان می‌شود. در آنجا تفاوت بیشتر آشکار می‌شود و ژویین این پله‌ها را یکی یکی بالا می‌رود. مارهای سهمگینی به نام عشق دور زندگی ژویین و اَرشان می‌پیچند و ژویین تصمیم می‌گیرد از دست این مارها خلاص شود اما در نیمه راه متوجه اشتباهاتی که کرده می‌شود و فاصله‌ای نامرئی میان هرسه شخصیت یعنی ژویین و اَرشان و دختری عاشق، کشیده می‌شود بی آنکه آنها بفهمند..

مقدمه
اگر هرشخص خود را جای دیگری بگذارد چه اتفاقی می‌افتاد؟ در اینجا سخن از گربه‌ای به میان می‌آید که پله‌های نامرئی را به سوی آسمان تفاوت می‌چیند و بالا می‌رود.
هرچه بالاتر می‌رود، تفاوت آشکارتر می‌شود . تناب عشقی سرتاسر گوی را در برمی‌گیرد. هرکس به دنبال قطع کردن تناب دیگری است اما زمانی که تناب خودشان پاره شود، با پوچی تمام در دل خاطرات فرود می‌آیند. دو شخصیت، دو بازیگر که در زندگی ژویین نقاشی‌های عجیب می‌کشند هم وارد این گوی می‌شوند. گویی که دیواره‌هایش را نوشته‌هایی عجیب پر کرده است؛ نوشته‌هایی از جنس فاصله‌هایی تاریک، عشق‌هایی فنا شده، و سخنانی همچو زهریک تیر، این نوشته‌ها را کدام یک از بازیگرها پاک خواهند کرد؟ گربه عجیب ماجرا یا دو بازیگر دیگر؟ این گویی هنوز در هوا شناور است و فقط تناب‌های عشق راه نجات را می‌دادنند.

منتقد:
@S O-O M
 
راه‌حل
*به نام نوازنده‌ی زندگی*

«نقد رمان ژویین گربه‌ی خاص»


نام اثر:
ژویین، گربه خاص. نامی کوتاه، ساده و در عین حال در بر گیرنده کل داستان. البته نام‌های مشابه وجود دارد مانند "فرمین، موش کتابخوان" که از بهترین کتاب‌هایی است که در این سبک نگارش شده. در کل این نام‌ها ساخته شده‌اند از نام قهرمان داستان+ویژگی خاص یا توضیح کوتاه درباره آن‌ها. بهتر بود نامی ناب‌تر برای رمان انتخاب شود.

ژانر:
ژانرهای معرفی شده برای رمان عبارت‌اند از: عاشقانه، تخیلی، فانتزی. آوردن ژانر تخیلی و فانتزی در کنار هم اشتباه بوده و "تخیلی" باید از بین ژانرهای معرفی شده برای رمان حذف گردد. ژانر عاشقانه و فانتزی به درستی انتخاب شده‌اند.

خلاصه:
خلاصه‌هایی که با جملاتی مثل "داستان راجع‌به..."، "داستان...

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,218
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #2
*به نام نوازنده‌ی زندگی*

«نقد رمان ژویین گربه‌ی خاص»


نام اثر:
ژویین، گربه خاص. نامی کوتاه، ساده و در عین حال در بر گیرنده کل داستان. البته نام‌های مشابه وجود دارد مانند "فرمین، موش کتابخوان" که از بهترین کتاب‌هایی است که در این سبک نگارش شده. در کل این نام‌ها ساخته شده‌اند از نام قهرمان داستان+ویژگی خاص یا توضیح کوتاه درباره آن‌ها. بهتر بود نامی ناب‌تر برای رمان انتخاب شود.

ژانر:
ژانرهای معرفی شده برای رمان عبارت‌اند از: عاشقانه، تخیلی، فانتزی. آوردن ژانر تخیلی و فانتزی در کنار هم اشتباه بوده و "تخیلی" باید از بین ژانرهای معرفی شده برای رمان حذف گردد. ژانر عاشقانه و فانتزی به درستی انتخاب شده‌اند.

خلاصه:
خلاصه‌هایی که با جملاتی مثل "داستان راجع‌به..."، "داستان این‌طور شروع می‌شود..." یا توصیف و توضیح مستقیم درباره‌ی شخصیت اصلی و اینچنین مواردی شروع می‌شوند، به شدت تکراری هستند و می‌شود گفت اصلاً جذابیت ندارند. (برای رمان‌ها)
در کل چیزی مثل "مقدمه دوم" برای خلاصه خیلی مناسب‌تر است تا خلاصه فعلی. خلاصه باید گنگ باشد، اطلاعات کم ولی مهم و حیاتی را به مخاطب ارائه دهد و همچنین از کلیشه‌ها به دور باشد.

مقدمه:
مقدمه پاره‌ای از متن رمان بود. به طرز جالب و دلنشینی کل داستان در این قسمت خلاصه شده بود. البته اشکالات نگارشی داشت.
اَرشان درحالی که خیس از باران شده بود، تند تند نفس نفس می‌زد! ← آوردن دو ترکیب تند تند و نفس‌نفس در کنار هم، از زیبایی جمله کاسته و خواندن متن را دشوار می‌کند. املای کلمه درحالی (باید جدا از هم نوشته شوند.) و آوردن علامت تعجب در آخر جمله نادرست است.
کوچه تاریک و سرد و البته خیس بود. ← می‌شود برای افزایش زیبایی جمله "و" اول را حذف کرده و جای آن از ویرگول استفاده شود.
باران از روی مژه‌های اَرشان روی گونه‌اش می‌افتادند و می‌لغزیدند و از چانه‌اش چکه می‌کردند، ← در ابتدای جمله باید حتماً گفته شود "قطرات باران" و آوردن باران به تنهایی در این جمله اشتباه است. می‌شود "و" بین دو فعل "می‌افتادند" و " می‌لغزیدند" را حذف کرد، جمله زیباتر می‌شود. در انتهای جمله باید علامت نقطه گذاشته شود.
با سرعتی باور نکردنی سمتم آمد و مرا، ژویین را، گربه خیس و خسته را...
گربه گم شده را... از روی زمین برداشت و محکم در آغوش گرفت! ← با سرعتی باور نکردنی سمتم آمد و مرا، ژویین را، گربه خیس، خسته و گم‌شده را، از روی زمین برداشت و محکم در آغوش گرفت.
صدایش در گوشم زنگ خورد ← در انتهای جمله از دو نقطه ( : ) استفاده شود.
-ترسیدم ژویین به خدا ترسیدم، ترسیدم دیگه نباشی، از دستت بدم، دیگه ژویینی نداشته باشم، می‌فهمی ل*ع*ن*ت*ی؟ چرا رفتی؟ ← باید بعد از علامت - یک فاصله گذاشته شود. از ویرگول زیاد در جمله استفاده شده.
دمغ و کلافه نگاهش کردم که این بار اشک ریخت ← در انتهای جمله باید نقطه گذاشته شود.
-ژویین درسته خیلی اذیتم می‌کنی و شیطونی اما...من خیلی دوست دارم! ← باید بعد از علامت - یک فاصله گذاشته شود. گذاشتن سه نقطه لازم نیست، باید حذف شود.

مقدمه دوم؟ معمولاً برای هر اثر فقط یک مقدمه نوشته می‌شود. به‌علاوه مقدمه دوم بیشتر حالت خلاصه دارد. بهتر است با خلاصه فعلی جایگزین شود. هرچند خالی از اشکال نیست.

مقدمه دوم:
اگر هرشخص خود را جای دیگری بگذارد چه اتفاقی می‌افتاد؟ ← زمان افعال یکی نیست. باتوجه به جملات بعدی فعل "می‌افتاد" باید به "می‌افتد" تغییر داده شود. هر و شخص باید جدا از هم نوشته شوند.
بعد از جمله فوق، بحث آسمان تفاوت به میان می‌آید که می‌شود گفت بیان خلاقانه‌ایست. به‌علاوه تشبیه زندگی ژویین و کل ماجرا به یک گوی هم زیباست.
تناب عشقی سرتاسر گوی را در برمی‌گیرد. ← با توجه به جملات بعد، هر کس برای خود یک تناب عشق دارد پس آوردن "تناب" در این جمله به صورت مفرد اشتباه است."بر" باید از "می‌گیرد"با یک فاصله نوشته شود چون "بر" از خود فعل نیست.
هرکس به دنبال قطع کردن تناب دیگری است اما زمانی که تناب خودشان پاره شود، با پوچی تمام در دل خاطرات فرود می‌آیند. ← "هر" و "کس" باید با یک فاصله از هم جدا شوند. "فرود آمدن" یک جورهایی با آرامشی همراه است که با پوچی نام برده شده در جمله هم‌خوانی ندارد. بهتر است با موردی مثل "فرو افتادن" جایگزین شود.
سخنانی همچو زهریک تیر ← "زهر" و "تیر" باید با یک فاصله از هم جدا شوند.
این گویی هنوز در هوا شناور است و فقط تناب‌های عشق راه نجات را می‌دادنند. ← در اینجا اگر منظور از "گویی" همان "گوی" مذکور است، باید به همان صورت "گوی" آورده شود. اگر نه باید مشخص شود "این" به چه چیزی اشاره دارد.

جلد:
جلد زیبا و مرتبط با موضوع بود. رنگ‌های به کار رفته در جلد فضای شاد و مناسب داستان‌های فانتزی اینگونه را به آن داده بود. اما از کیفیت خوبی برخوردار نبود.

شروع رمان:
دو خط اول خوب بود. اما بعد از آن به توصیفات می‌رسید که به صورت مستقیم بیان شده بودند (در بخش توصیفات بیشتر به این موضوع می‌پردازیم.) و این رمان را مانند رمان‌های زیاد دیگری جلوه می‌داد که از این شروع‌های فاقد خلاقیت، جذابیت و زیبایی برخوردارند. در کل داستان از جایی شروع شده بود که مشکلات آغاز می‌شدند (کم توجهی ارشان به ژویین به‌خاطر مارالیایی که هنوز وارد داستان نشده.) و این یعنی یک شروع خوب.

توصیفات:
توصیفات خوب نبودند. تقریبا همه توصیفات به‌طور کاملاً مستقیم بیان شده بودند. خلاقیت در بیان ویژگی‌ها و توصیف شخصیت‌ها دیده نمی‌شد. شخصیت‌پردازی نسبتاً خوب بود.
برای اینکه توصیفات زیباتری داشته باشیم و خواننده از مطالعه توصیفات مستقیم و پی‌درپی خسته نشود، باید از توصیف چیزهای نالازم و معمول بپرهیزیم. به عنوان مثال لازم نیست هر روز و در هرجا بگوییم چه کسی چه لباسی پوشیده، چه مدل ساعتی دستش است یا... . البته حذف این توصیفات هم به رمان صدمه خواهد زد. باید متعادل نگه داشته شوند و بیشتر روی شخصیت‌های اصلی متمرکز باشند، از طرفی نباید مستقیم بیان شوند. مثلا بند دوم پارت اول که به صورت مستقیم و پشت سر هم به توصیف اتاق ارشان پرداخته است. نه تنها خواننده اصلاً به یاد نخواهد آورد که اتاق چه شکلی بوده است، بلکه باعث خستگی خواننده خواهد شد و اصلاً این نوع توصیف کردن جذابیتی به متن افزوده نخواهد کرد.
باید بیشتر روی توصیفات کار شود. توصیفات در این رمان باید جوری باشند که خواننده بتواند جهان را از دید یک گربه ببیند. اتفاقات، حالت‌ها، ویژگی‌ها و... نباید "گفته" شوند، باید به خواننده "نشان" داده شوند.

سیر رمان:
مناسب بود.

دیالوگ و مونولوگ:
نسبت دیالوگ‌ها و مونولوگ مناسب بود. هر چند گاهی مشاهده می‌شد شخصیت‌ها دارای دیالوگ‌های طولانی هستند که این باعث خستگی خواننده می‌شود اما این اتفاق زیاد رخ نداده بود.
گاهی اوقات دیالوگ‌ها حالت پند و اندرز به خود می‌گرفتند که هر چند به طور مستقیم به خواننده گفته نمی‌شد اما باز هم به طور مستقیم بیان شده بودند. پیام داستان نباید "گفته" شود بلکه باید به خواننده "نشان" داده شود به طوری که خواننده خود به نتیجه برسد و به تفکر وا داشته شود.

باورپذیری:
چون داستان در دنیای ما اتفاق می‌افتد، چیزهایی که با واقعیات در ارتباط هستند باید قابل باور باشند. مواردی که در ادامه بیان کرده‌ام برخی در دسته باورپذیری قرار می‌گیرند و برخی اشکالات رخ داده هنگام نگارش رمان هستند.

هنگام خرید خرگوش، مارالیا بعد از رسیدن به محلی که فروشنده گفته بود بدون هیچ در زدن یا تماس تلفنی با فروشنده منتظر ایستاد و فروشنده هم که معلوم نبود چگونه از زمان رسیدن مارالیا باخبر شده است خرگوش را برای او آورد.
ژویین خودش برای خودش پاپیون زد - پشم‌هایش را هم خود رنگ کرده بود.
ژویین معلوم نیست از کجا رژ آورد و به آستین ارشان زد. (اولین دیدار ژویین با مارالیا در رستوران)
قبل از اینکه با ارشان به رستوران بروند ژ<یین پشم‌های خود را طلایی رنگ معرفی کرد و در بقیه داستان نارنجی رنگ.
موقع خرید خرگوش گفت به نظر نوزاد است، ولی خرگوش از خاطراتش هنگامی که مادرش در جنگل شکار شده بود حرف می‌زد و به نظر نمی‌رسید که نوزاد باشد.
مادر مارالیا بعد از اینکه مارالیا و ارشان پس از شام به محل آشنایی‌شان رفته بودند، تماس گرفت و گفت که عروسی خاله مارالیا است. در دنیای واقعی از عروسی چنین اقوام نزدیکی حداقل از دو یا سه هفته قبل باخبر می‌شویم. از این که بگذریم هنگامی که مادر مارالیا تماس گرفت، ارشان و مارالیا شام خود را هم خورده بودند! برای رفتن به عروسی کمی دیر نیست؟
بعد از عروسی که ارشان و ژویین تنها به خانه بازگشتند، هنگام پیاده شدن از ماشین ژویین خود در را باز کرد.
روز بعد عروسی جایی که مارالیا به پارک رفته بود یک دوربین دست ژویین بود. دست؟ دست یک گربه؟ بدون اینکه اختلالی در راه رفتنش به وجود بیاید؟
ژویین قصد داشت با فتوشاپ کسی را کنار مارالیا بگذارد! یک گربه! و عجیب‌تر اینکه دوستی داشت که کارش این بود!
هنگامی که مارالیا در پارک بود گفت سه پسر رو به رویم قرار گرفتند، اما هنگام دعوا با ارشان گفت چهار.
روز بعد از اینکه ارشان به اتاق مارالیا رفت (هنگامی که خانواده ارشان برای کمک به خانواده مارالیا در پختن آش نذری به خانه‌شان رفته بودند) ژویین پرید و انگشتر سیاه ارشان را برداشت. پست بعد مارالیا پرسید ارشان ساعتت اینجا چیکار میکنه؟
پست بیست و هشت تکراریست!
اولین پا‌رتی که مربوط به زندگی مارالیا در استانبول است حتما باید منطقه و دریاچه به فارسی نوشته شوند و در صورت تمایل در پرانتز غیر فارسی آنها ذکر شود.
با اینکه شش سال گذشته بود ارشان 24 سالش بود. اوایل 19 سالش بود پس بعد شش سال باید میشد 25 ساله.
پارت 55 اولش عاقد گفت عقد دائم ولی بعد ارشان گفت فقط نامزدی.
اوایل گفت خونه‌م فقط دوتا اتاق داره که یکیش اتاق خوابمه یکیش مال موسیقی و هنر ولی بعد که خانواده سام اومدن خونه‌ش یه اتاق مهمان هم داشت.
مارالیا بعد از اینکه شش سال گذشته بود گفت 21 سالمه. بعد همچنان هی میگفت شش سال گذشته و وقتی خانواده سام اومدن خونه‌ش (پارت 79) گفت 24 سالمه!

زاویه‌ دید و بافت:
انتخاب زاویه دید اول شخص برای بیان داستان کار درستی بوده و به درک بهتر مسائل کمک می‌کند. نثر رمان ادبی‌ست و نویسنده نثر ادبی را با سادگی همراه کرده که بازهم به درک داستان کمک می‌کند.

اشکالات نگارشی:
تنوین اصلاً گذاشته نشده بود، دیالوگ‌ها با یک فاصله از - جدا نشده بودند، گاهی اوقات فعل جمله در جای نادرست می‌آمد. املای "طناب" درست‌تر است.
تنوین همان _ً_ٍ_ٌ در کلماتی مانند قطعاً، معمولاً، اتفاقاً و... است. (در آخر کلمه صدای اَن، اِن و اُن وجود داشته باشد بدون اینکه اَن، اِن یا اُن نوشته شده باشد. تنوین روی الف قرار می‌گیرد.)
فعل باید در آخر جمله بیاید. کلماتی مانند "دیگه" "خب" و... معمولاً در ابتدای جمله می‌آیند.
تمام خط‌های اضافی (اینترهای اضافی) باید پاک شوند.
تمام پارت‌ها باید از حالت مخفی خارج شوند. (به‌علاوه عنوان پارت مخفی معمولاً تمام محتویات درون پارت را به خواننده اطلاع می‌داد و این واقعاً آزار دهنده است و کار کاملاً اشتباهی‌ست.)
همیشه هنگام تغییر راوی یا تغییر زمان باید سه ستاره (***) گذاشته شود. راوی باید حتماً ذکر شود. (در بعضی جاها مشخص نبود راوی چه کسی است.)

لایی رد کردن ← لایی کشیدن
ناخن بلند و لاک کرده‌ام ← لاک زده شده
دستم را روی شیشه داغ پنجره گذاشتم و به جدول بندی‌های کنار جاده خیره شدم ← جدول‌های...
فشوردم ← فشردم
اجراع ← اجرا
وول می‌کرد ← وول می‌خورد
مشغول اشاره با چشم و گوش به پدر است و او را از چیزی تهدید می‌کند. ← از چیزی تهدید می‌کند اشتباه است. بهتر این است "تهدید می‌کند" خالی باشد یا حداقل "به چیزی تهدید می‌کند".
لبخندش و تمام مهربانی‌هایش در دفتر ذهنم هایلایت می‌خوردند. ← از آنجایی که هایلایت به معنی نکات برجسته و مهم است به نظرم هایلایت شدن درست‌تر از هایلایت خوردن می‌باشد.

ایده‌پردازی:
ایده خوبی بود. تقریباً ناب و به دور از کلیشه.

هدف‌سازی:
تا اینجا تقریباً تمامی بخش‌ها و اتفاقات با هدف نگارش شده بودند.

ممنوعات:
رمان سرشار از ممنوعه بود! تمامی لمس‌ها (از جمله گرفتن دست نامحرم، در آ‌غوش گرفتن، بو‌سیدن و...) باید حذف شوند.


*پیشنهاد می‌کنم در صورتی که قبلاً کتاب فرمین موش کتابخوان را مطالعه نکرده‌اید، برای کمک به قلم خود و آشنا شدن با سایر کتاب‌های اینچنینی حتماً آن را مطالعه فرمایید.


............................................
تگ تعلق گرفته:
برنزی
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین