تمام شده نقد و تعیین سطح رمان غیرعادی

[دمیــــــورژ]

نام رمان: غیرعادی
نام نویسنده: آرمیتا حسینی( قلم سرخ) @*First __ Lady*

ژانر: معمایی، اجتماعی، عاشقانه
خلاصه: در میدانی شلوغ که همه در رفت و آمد هستند و عینک آبی به چشم زده‌اند، شخصی متفاوت میان آن ازدحام ایستاده و عینک نارنجی به چشم زده! دختری با زندگی‌ متفاوت از بقیه؛ موجب شگفتی بقیه می‌شود. آن زمان که از در وارد راهروی دبیرستان می‌شود، همه سر برمی‌گردانند و به او نگاه می‌کنند؛ اویی که همه چیزش متفاوت است. او یک داستان می‌سازد؛ داستانی که تفاوت را نشان می‌دهد. در این داستان، اتفاقاتی سخت و شاید مضحک رخ می‌دهند که باعث می‌شود او دست روی عینکش بگذارد و یک تصمیمی بگیرد.

لینک اثر:

متروکه - رمان غیرعادی | آرمیتا حسینی

نام رمان: غیرعادی نام نویسنده: آرمیتا حسینی( قلم سرخ) ژانر: معمایی، اجتماعی، عاشقانه ویراستار: @Ares خلاصه: خلاصه: در میدانی شلوغ که همه در رفت و آمد هستند و عینک آبی به چشم زده‌اند، شخصی متفاوت میان آن ازدحام ایستاده و عینک نارنجی به چشم زده! دختری با زندگی‌ متفاوت از بقیه؛ موجب شگفتی بقیه...

romanik.ir

منتقد @Mabuchi__Kou
تاریخ تحویل: 27 مهر 1400
مهلت پایان: 5 آبان 1400

 

[*dream_writer*]

"نقد رمان غیر عادی"
​

اسم رمان: اسم رمان غیر عادی، علاوه بر مناسب بودنش از نظر اندازه، با محتوای رمان هم هماهنگ بود و در واقع به میشل که یه دختر متفاوت از بقیه بود، اشاره می‌کرد. اسم کلیشه ای و تکراری نیست و کنجکاو کننده و زیبا هم هستش و این سوال رو در ذهن خواننده تشکیل میده که منظور نویسنده از غیر عادی چیه؟

ژانر: ژانر رمان شما، "معمایی، اجتماعی، عاشقانه" بود که از نظر چینش و ترتیب ژانرها بهتره بنویسید "اجتماعی، معمایی، عاشقانه" چون بیشترین ژانری که در رمان شما به چشم می‌خورد، اجتماعی بود که با محتوا هم هماهنگی داشت. در رابطه با بقیه ژانرها، تا به اینجای رمان ژانر معمایی و عاشقانه دخالتی توی رمان نداشتن، انتظار میره در پارت های بعدی دیده بشن، در غیر این صورت باید این دو ژانر رو حذف کنید.

خلاصه‌‌: خلاصه به عنوان چکیده ای از اتفاقات مهم رمان، باید قدری جذاب نوشته بشه که موفق به جذب خواننده بشه. خلاصه رمان شما به خوبی اطلاعات لازمه رو منتقل می‌کرد و از میشل که یه دختر متفاوت و غیر عادی بود، حرف می‌زد. در عین حال به طور کامل ذکر نکردن این تفاوت و تصمیم بزرگ میشل، موجب ایجاد ابهام در زنده خواننده و کنجکاو کننده و مبهم بودن خلاصه شده بودید. از نظر اندازه و نوشتن جملات زیبا هم مشکلی نبود و خلاصه زیبایی داشتید.

مقدمه: به عنوان یه خواننده، از مقدمه رمانتون خیلی خوشم اومد. هم با جملات خوبی نوشته شده و هم به میشل که نمیخواست مثل بقیه ی بچه های مدرسه رفتار کنه و همرنگ جماعت شه، اشاره می‌کرد. و چون این خواسته میشل توی رمان ذکر شده بود، بنابراین مقدمه هم با محتوا و هم با ژانر اجتماعی رمانتون هماهنگ بود و مقدمه خیلی خوبی نوشته بودید.

جلد: اثر فاقد جلد بود.

شروع رمان: رمان شما با میشل که یه پسر رو از دست پسرهای زورگوی دیگه نجات میده، شروع میشه و بعد پرش زمانی داشتید به یک سال بعد. باید ذکر کنم که این مدل شروع رو من دو سه جایی دیده بودم، اما خب این دلیل بر بد بودن شروع رمان شما نیست. شروعتون به شکل هیجان انگیز و زیبایی بود و به یک سال بعد رجوع کردنتون، حتی موجب کنجکاوی بیشتر خواننده شده بود. شروع خوبی داشت رمانتون و برای جذب مخاطب هم کافی بود.

سیر: یه نویسنده باید بتونه سیر رمانش رو در حالت تعادل نگه داره که نه خیلی تند بشه و نه خیلی کند. رمان شما از این نظر موردی نداشت و به خوبی به نقاط اوج و سقوط رمان پرداخته بودید.

توصیفات: توصیفات به چند دسته ی مکان، زمان، حالات، احساسات و شخصیت ها تقسیم میشن که رمان شما رو از هر لحاظ بررسی می‌کنیم.
توی توصیفات مکان و زمان به خوبی عمل کرده بودید و مکان و زمان وقوع اتفاقات رو نشون داده بودید. ما به خوبی با محیط خونه ی میشل و مدرسه آشنا شدیم.
از نظر توصیف حالات و احساسات هم موردی نبود و احساسات همه کاراکترها در لحظه برای ما درک بود. معمولا نویسنده ها با جملات ادبی و زیبایی در توصیفات رمانشون، سعی در بالا بردن سطح نوشته دارن. شما توی توصیف حالات و احساسات این موارد رو رعایت کرده بودید و مثلا توی بخشی که نووا هانا رو رد کرد، احساسات هانا به خوبی قابل درک بود. همچنین ما میتونستیم توی مونولوگ هاتون حرکات و حالات کاراکترها رو هم تجسم کنیم.
مورد آخر، توصیف چهره و ظاهر، اخلاق و نقش یک شخصیت در رمانه که موجب آشنایی ما با شخصیت ها میشه. به لطف توصیفات خوبتون، میشد چهره‌ی میشل، مثلا موهای آبی و چشمای بنفشش، موهای قرمز جیمز، موهای بلوند هانا و موها و چشمای سیاه میا رو تشخیص داد و رفتار و اخلاق همه کاراکترها رو شناخت. گاهی وقتی شخصیت های رمانی زیاد باشه، برای نویسنده سخته که از عهده همشون بربیاد اما شما به خوبی از عهده این کار بر اومده بودید.
اشکالی در توصیفات دیده نمیشد.

کشمکش: کشمکش های رمان به جسمی، ذهنی، احساسی، اخلاقی و جوامع تقسیم میشن و توی نقاط اوج یک رمان لازمه که برای جذابیت نوشته به کار برن. رمان شما به خوبی دارای کشمکش ذهنی و جسمی بود. مثلا توی بخشی که آدام و گروهش میشل رو کتک زدن و کتک خوردن، میشد این کشمکش جسمی رو دید. همچنین میشل که در ابتدای ورود به دبیرستان ذهن همه رو مشغول کرده بود. توی رمانتون، یه کمی هم کشمکش اخلاقی به چشم می‌خورد، با توجه به اینکه عقاید و رفتارهای میشل متفاوت از بقیه بچه ها بود و میشل سعی می‌کرد این عقایدش رو حفظ کنه، درحالی که بقیه مخالف بودن یا براشون عجیب بود. تا به اینجا این کشمکش زیاد توی چشم نبوده، اما با توجه به محتوای رمان، احتمالا حضور بیشتری داشته باشه.

دیالوگ و مونولوگ: داشتن مونولوگ های جذاب و همچنین داشتن دیالوگ های ماندگار و تاثیر گذار به افزایش سطح یک نوشته کمک میکنه. باید بگم رمان شما هم مونولوگ های خیلی خوبی داشت که جذاب بودن و هم دیالوگ های خیلی خوبی! دیالوگ های میشل و گاهی هم باقی شخصیت ها خیلی قشنگ بودن. همچنین شما فضاسازی بین دیالوگ ها و مونولوگ ها رو هم رعایت کرده و موقع هر دیالوگ، به خواننده اجازه تجسم حالات شخصیت ها و اتفاقات رو داده بودید. در جدا سازی دیالوگ از مونولوگ و نسبت حجم این دو به هم دیگه هم موردی نداشت.

زاویه دید: زاویه دید در تمامی پارت ها سوم شخص و از زبان راوی بود و این مورد در همه بخش های رمان رعایت شده بود و هیچ در آمیختگی راوی که موجب سردرگمی خواننده بشه، دیده نمیشد.

لحن: توی نوشتن رمان، سه نوع لحن استفاده میشه؛ ادبی، معیار و محاوره ای. رمان شما دارای لحن معیار بود، یعنی مونولوگ ادبی و دیالوگ محاوره و این مورد به خوبی رعایت شده بود و درآمیختگی لحن وجود نداشت.

شخصیت پردازی: شخصیت هایی که توی رمان به کار میگیریم، به چند بخش شخصیت های قالبی، قردادی، نمادین، تمثیلی، نوعی و همه جانبه تقسیم میشن. شخصیت های رمان غیر عادی همه جانبه بودن یعنی از تخیل نویسنده شکل میگرفتن و هیچ کدوم از موارد فوق رو شامل نمیشدن، اما شخصیت میشل علاوه بر همه جانبه بودنش، کم و بیش شخصیت نمادین هم محسوب می‌شد، چون از حرف هایی که میزد و کارهاش، به خوبی میشد یه مفهوم زیبایی رو یاد گرفت.

بهره گیری از آرایه های ادبی: استفاده از آرایه های ادبی تو متن، موجب زیبایی و جذابیت نوشته میشن و به نوشته رنگ و روح میبخشن. شما توی مونولوگ نویسی و توصیفاتتون به خوبی این آرایه ها رو به کار برده و متنتون رو از حالت سادگی خارج کرده بودید.

رعایت جايگاه واژگان و تکرار: توی رعایت جايگاه واژگان هم موردی نبود و تکرار هم رعایت شده بود. هیچ تکرار کلمه، حرف، فعل و مفهوم توی رمان که موجب جلوه ی بد متن یا اشکال نگارشی بشه، وجود نداشت.

بررسی پارت ها: پارت ها هم از نظر اندازه مناسب بودن و هم همشون هدفمند انجام شده بود و موجب پیش بردن داستان میشد. البته یکی دو پارت خیلی طولانی داشتید، ولی اشکالی نداشت.

رعایت قوانین و اشکالات نگارشی: هر دو اشکالی نداشتن.

حالت کلی: در حالت کلی، رمان خیلی جذابی دارید که تمامی مواردش رعایت شده و از هر نظر برای یک رمان قشنگ و خوب بودن مناسبه. در عین سادگی، زیبایی خلق کردید و ایده پردازی رمانتون هم که یه دختر متفاوت رو نشون میده و اونم در قالب اجتماعی، نه فانتزی، خیلی ایده ی خاص و به دور از کلیشه هستش. اتفاقات هيجان انگیز رمانتون هم موجب حوصله سر بر نبودن اون میشه. در کل، لذت بردم از خوندن رمانتون.

تگ تعلق گرفته:
الماسی
....................

با آرزوی موفقیت برای نویسنده گرامی 🌺❤️
قلمتان مانا 🌷

@ara.pr.o.o
‌
@*First __ Lady*

 

[ARA.O.O]

"نقد رمان غیر عادی"
​

اسم رمان: اسم رمان غیر عادی، علاوه بر مناسب بودنش از نظر اندازه، با محتوای رمان هم هماهنگ بود و در واقع به میشل که یه دختر متفاوت از بقیه بود، اشاره می‌کرد. اسم کلیشه ای و تکراری نیست و کنجکاو کننده و زیبا هم هستش و این سوال رو در ذهن خواننده تشکیل میده که منظور نویسنده از غیر عادی چیه؟

ژانر: ژانر رمان شما، "معمایی، اجتماعی، عاشقانه" بود که از نظر چینش و ترتیب ژانرها بهتره بنویسید "اجتماعی، معمایی، عاشقانه" چون بیشترین ژانری که در رمان شما به چشم می‌خورد، اجتماعی بود که با محتوا هم هماهنگی داشت. در رابطه با بقیه ژانرها، تا به اینجای رمان ژانر معمایی و عاشقانه دخالتی توی رمان نداشتن، انتظار میره در پارت های بعدی دیده بشن، در غیر این صورت باید این دو ژانر رو حذف کنید.

خلاصه‌‌: خلاصه به عنوان چکیده ای از اتفاقات مهم رمان، باید قدری جذاب نوشته بشه که موفق به جذب خواننده بشه. خلاصه رمان شما به خوبی اطلاعات لازمه رو منتقل می‌کرد و از میشل که یه دختر متفاوت و غیر عادی بود، حرف می‌زد. در عین حال به طور کامل ذکر نکردن این تفاوت و تصمیم بزرگ میشل، موجب ایجاد ابهام در زنده خواننده و کنجکاو کننده و مبهم بودن خلاصه شده بودید. از نظر اندازه و نوشتن جملات زیبا هم مشکلی نبود و خلاصه زیبایی داشتید.

مقدمه: به عنوان یه خواننده، از مقدمه رمانتون خیلی خوشم اومد. هم با جملات خوبی نوشته شده و هم به میشل که نمیخواست مثل بقیه ی بچه های مدرسه رفتار کنه و همرنگ جماعت شه، اشاره می‌کرد. و چون این خواسته میشل توی رمان ذکر شده بود، بنابراین مقدمه هم با محتوا و هم با ژانر اجتماعی رمانتون هماهنگ بود و مقدمه خیلی خوبی نوشته بودید.

جلد: اثر فاقد جلد بود.

شروع رمان: رمان شما با میشل که یه پسر رو از دست پسرهای زورگوی دیگه نجات میده، شروع میشه و بعد پرش زمانی داشتید به یک سال بعد. باید ذکر کنم که این مدل شروع رو من دو سه جایی دیده بودم، اما خب این دلیل بر بد بودن شروع رمان شما نیست. شروعتون به شکل هیجان انگیز و زیبایی بود و به یک سال بعد رجوع کردنتون، حتی موجب کنجکاوی بیشتر خواننده شده بود. شروع خوبی داشت رمانتون و برای جذب مخاطب هم کافی بود.

سیر: یه نویسنده باید بتونه سیر رمانش رو در حالت تعادل نگه داره که نه خیلی تند بشه و نه خیلی کند. رمان شما از این نظر موردی نداشت و به خوبی به نقاط اوج و سقوط رمان پرداخته بودید.

توصیفات: توصیفات به چند دسته ی مکان، زمان، حالات، احساسات و شخصیت ها تقسیم میشن که رمان شما رو از هر لحاظ بررسی می‌کنیم.
توی توصیفات مکان و زمان به خوبی عمل کرده بودید و مکان و زمان وقوع اتفاقات رو نشون داده بودید. ما به خوبی با محیط خونه ی میشل و مدرسه آشنا شدیم.
از نظر توصیف حالات و احساسات هم موردی نبود و احساسات همه کاراکترها در لحظه برای ما درک بود. معمولا نویسنده ها با جملات ادبی و زیبایی در توصیفات رمانشون، سعی در بالا بردن سطح نوشته دارن. شما توی توصیف حالات و احساسات این موارد رو رعایت کرده بودید و مثلا توی بخشی که نووا هانا رو رد کرد، احساسات هانا به خوبی قابل درک بود. همچنین ما میتونستیم توی مونولوگ هاتون حرکات و حالات کاراکترها رو هم تجسم کنیم.
مورد آخر، توصیف چهره و ظاهر، اخلاق و نقش یک شخصیت در رمانه که موجب آشنایی ما با شخصیت ها میشه. به لطف توصیفات خوبتون، میشد چهره‌ی میشل، مثلا موهای آبی و چشمای بنفشش، موهای قرمز جیمز، موهای بلوند هانا و موها و چشمای سیاه میا رو تشخیص داد و رفتار و اخلاق همه کاراکترها رو شناخت. گاهی وقتی شخصیت های رمانی زیاد باشه، برای نویسنده سخته که از عهده همشون بربیاد اما شما به خوبی از عهده این کار بر اومده بودید.
اشکالی در توصیفات دیده نمیشد.

کشمکش: کشمکش های رمان به جسمی، ذهنی، احساسی، اخلاقی و جوامع تقسیم میشن و توی نقاط اوج یک رمان لازمه که برای جذابیت نوشته به کار برن. رمان شما به خوبی دارای کشمکش ذهنی و جسمی بود. مثلا توی بخشی که آدام و گروهش میشل رو کتک زدن و کتک خوردن، میشد این کشمکش جسمی رو دید. همچنین میشل که در ابتدای ورود به دبیرستان ذهن همه رو مشغول کرده بود. توی رمانتون، یه کمی هم کشمکش اخلاقی به چشم می‌خورد، با توجه به اینکه عقاید و رفتارهای میشل متفاوت از بقیه بچه ها بود و میشل سعی می‌کرد این عقایدش رو حفظ کنه، درحالی که بقیه مخالف بودن یا براشون عجیب بود. تا به اینجا این کشمکش زیاد توی چشم نبوده، اما با توجه به محتوای رمان، احتمالا حضور بیشتری داشته باشه.

دیالوگ و مونولوگ: داشتن مونولوگ های جذاب و همچنین داشتن دیالوگ های ماندگار و تاثیر گذار به افزایش سطح یک نوشته کمک میکنه. باید بگم رمان شما هم مونولوگ های خیلی خوبی داشت که جذاب بودن و هم دیالوگ های خیلی خوبی! دیالوگ های میشل و گاهی هم باقی شخصیت ها خیلی قشنگ بودن. همچنین شما فضاسازی بین دیالوگ ها و مونولوگ ها رو هم رعایت کرده و موقع هر دیالوگ، به خواننده اجازه تجسم حالات شخصیت ها و اتفاقات رو داده بودید. در جدا سازی دیالوگ از مونولوگ و نسبت حجم این دو به هم دیگه هم موردی نداشت.

زاویه دید: زاویه دید در تمامی پارت ها سوم شخص و از زبان راوی بود و این مورد در همه بخش های رمان رعایت شده بود و هیچ در آمیختگی راوی که موجب سردرگمی خواننده بشه، دیده نمیشد.

لحن: توی نوشتن رمان، سه نوع لحن استفاده میشه؛ ادبی، معیار و محاوره ای. رمان شما دارای لحن معیار بود، یعنی مونولوگ ادبی و دیالوگ محاوره و این مورد به خوبی رعایت شده بود و درآمیختگی لحن وجود نداشت.

شخصیت پردازی: شخصیت هایی که توی رمان به کار میگیریم، به چند بخش شخصیت های قالبی، قردادی، نمادین، تمثیلی، نوعی و همه جانبه تقسیم میشن. شخصیت های رمان غیر عادی همه جانبه بودن یعنی از تخیل نویسنده شکل میگرفتن و هیچ کدوم از موارد فوق رو شامل نمیشدن، اما شخصیت میشل علاوه بر همه جانبه بودنش، کم و بیش شخصیت نمادین هم محسوب می‌شد، چون از حرف هایی که میزد و کارهاش، به خوبی میشد یه مفهوم زیبایی رو یاد گرفت.

بهره گیری از آرایه های ادبی: استفاده از آرایه های ادبی تو متن، موجب زیبایی و جذابیت نوشته میشن و به نوشته رنگ و روح میبخشن. شما توی مونولوگ نویسی و توصیفاتتون به خوبی این آرایه ها رو به کار برده و متنتون رو از حالت سادگی خارج کرده بودید.

رعایت جايگاه واژگان و تکرار: توی رعایت جايگاه واژگان هم موردی نبود و تکرار هم رعایت شده بود. هیچ تکرار کلمه، حرف، فعل و مفهوم توی رمان که موجب جلوه ی بد متن یا اشکال نگارشی بشه، وجود نداشت.

بررسی پارت ها: پارت ها هم از نظر اندازه مناسب بودن و هم همشون هدفمند انجام شده بود و موجب پیش بردن داستان میشد. البته یکی دو پارت خیلی طولانی داشتید، ولی اشکالی نداشت.

رعایت قوانین و اشکالات نگارشی: هر دو اشکالی نداشتن.

حالت کلی: در حالت کلی، رمان خیلی جذابی دارید که تمامی مواردش رعایت شده و از هر نظر برای یک رمان قشنگ و خوب بودن مناسبه. در عین سادگی، زیبایی خلق کردید و ایده پردازی رمانتون هم که یه دختر متفاوت رو نشون میده و اونم در قالب اجتماعی، نه فانتزی، خیلی ایده ی خاص و به دور از کلیشه هستش. اتفاقات هيجان انگیز رمانتون هم موجب حوصله سر بر نبودن اون میشه. در کل، لذت بردم از خوندن رمانتون.

تگ تعلق گرفته:
الماسی
....................

با آرزوی موفقیت برای نویسنده گرامی 🌺❤️
قلمتان مانا 🌷

@ara.pr.o.o
‌
@*First __ Lady*

@NiloofarঌN
سطح: الماسی
اختصاصی: هست

@*First __ Lady*

 

[Miss Nili]

@NiloofarঌN
سطح: الماسی
اختصاصی: هست

@*First __ Lady*

تگ اعمال شد.