Like crazy<3
مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقامدار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقرهای
کاربر ثابت
- مدیر کتابدونی
- - رصد
- شناسه کاربر
- 1249
- تاریخ ثبتنام
- 2021-11-25
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 448
- نوشتهها
- 1,864
- راهحلها
- 21
- پسندها
- 20,685
- امتیازها
- 613
- محل سکونت
- او (":
تریلرترسناک «شببخیر مامان» محصول اتریش، یکی از فیلمهای واقعی ژانر وحشت است که روی زاویهی دیگری از رابطهی مادر و فرزندانش دست گذاشته.
میدانم این تعریف و روندِ تفکیکسازی تکراری شده، اما برای مشخص کردن جایگاه «شببخیر مامان»، تریلر روانشناختی اتریشی معرکهای که این روزها دل وحشتدوستان را بُرده، مجبورم آن را تکرار کنم؛ یک سری فیلمهای ترسناک داریم که از خونریزی، سوسکهای چندشآور و مرگهای فجیح برای ترساندن استفاده میکنند. این قبیل فیلمها معمولا بیشتر از اینکه ترسناک باشند، پُر سر و صدا و حامل یکجور هرج و مرج غیرتاثیرگذار تصویری هستند که برخی اوقات به خنده پهلو میزند. نمونهاش همین فیلم سایبرنچرالِ «نادوستشده» که این اواخر اکران شد. اما یک سری فیلمهای دیگر هستند که با آرامشِ گولزنندهای سراغ کاوش دربارهی هراسی واقعی از دل زندگی حقیقی انسانها میروند و آن را با خونسردی ترسناکی لایه به لایه به نمایش میگذارند. در این فیلمها نیز خون، چاقو، سوسک، شکنجه و مرگهای فجیح وجود دارد، اما تمامی آنها ابزاری برای تصویریسازی آن هراس نامرئی هستند تا چیز دیگری!
اگرچه از شدت هیجان، ماهیت و جایگاه «شببخیر مامان» را در همان خط دوم لو دادم، اما باز باید تکرار کنم که این فیلم در دسته فیلمهای آزاردهندهی دوم قرار میگیرد که برخلاف آثار مثلا ترسناک هالیوودی، برای سرگرمی و گذراندن یک هالووین خوشحال ساخته نشده، بلکه برای تماشای آن باید شجاعت به خرج دهید و خودتان را برای خودآزاری و رویارویی مستقیم با یکی از ترسهای سرد واقعی اطرافتان آماده کنید. «شببخیر مامان» به خاطر روایت پوچ و اجرای دقیقش جزو فیلمهای عمیق و ماندگار ژانر است. درست مثل «او تعقیب میکند» که به پدیدهی امسال ژانر وحشت تبدیل شد و صدالبته ساختههای میشائیل هانکه، هموطن کارگردانان این فیلم که استاد ازلی و ابدی ترس روانشناختی است. این یعنی شاید «شببخیر مامان» با همه ارتباط برقرار نکند، اما کافی است از دوستداران چنین سبکی باشید تا در عرض سه سوت هوشمندیاش را کشف کنید.
به عنوان کسی که در بررسی آثار ترسناک سختگیر است و از دیدن خیلی از آنها ناامید شده، باید بهتان بگویم که «شببخیر مامان» از آن فیلمهایی است که خیلی زود آرامش را ازتان سلب میکند و کاری میکند تا بقیهی فیلم را نگران باقی بمانید که هر لحظه ممکن است داستان چه چیز بدتری رو کند. «شببخیر مامان» برای انتقال چنین حسی سراغ یکی از زیباترین و مشهورترین موضوعات هستی یعنی رابطهی ناگسستنی مادر و فرزندانش رفته است و این سوال را از خود پرسیده که یک اتفاق فاجعهآمیز، چه تاثیری روی ذهن آنها و رابطهی خوبشان میگذارد. جواب این سوال، چیز اصلا زیبایی نیست. فیلم که شروع میشود با دو برادر دوقلوی ۱۰ ساله به نامهای الیاس و لوکاس آشنا میشویم که درون جنگلهای آمازون، در حال فرار از دست اعضای قبیله آدمخواری با نقابهای عجیب و غریب هستند. البته لازم نیست بگویم که این جنگلهای آمازون، مزارع ذرت اطراف خانهشان است و آن آدمخوار خودشان هستند. کاملا مشخص است که آنها حسابی دارند به دور از محدودیتها و سر و صدای شهر خوش میگذارنند. از آن لحظات کودکانهای که باعث میشود، بهشان غبطه بخوریم. اما در همین حین، صدای ویز ویز حشرات و موسیقی هشداردهندهای که روی بازی آنها پخش میشود، خبر میدهد که بهتر است زیادی به موقعیت این بچهها دل نبندید. کمی جلوتر وقتی بچهها به درون تاریکی یک غار کشیده میشوند، میتوانیم حدس بزنیم که قضیه پیچیدهتر از دنبال کردن رابطهی دو برادر است.
خیلی زود میفهمیم آنها منتظر برگشت مادرشان از عمل حراجی صورتش هستند. مادر که از راه میرسد، دیدار دوباره باید لذتبخش باشد، اما انگار مشکلی وجود دارد. تمام سر و کلهی مادر باندپیچی شده است. چندان طول نمیکشد تا متوجه شویم یک چیزی درست نیست. از رفتار و حرفهای بچهها مشخص است که مادر قبل از جراحی، همان مامان گرم و همیشگی بوده است که قلب خانه را به تپش میاندازد. اما این مامان نه تنها دیگر آن انرژی مادرانهی گذشته را ندارد، بلکه صورت باندپیچیشده و رفتار سردش هم باعث شده تا این خانهی دورافتاده و بیروح، سردتر و ناراحتکنندهتر از چیزی که است احساس شود. شاید تصاویر مات زنان روی در و دیوار خانه هم به همین موضوع اشاره میکنند؛ در نگاه بچهها فقط تصویر محوی از آن مادر قبلی باقی مانده است. مادری که حالا به جای لالایی خواندن و شببخیر گفتن به بچهها، مدام از نیازش به سکوت میگوید و برای درمان بهترش به دور از نور خورشید قرار میگیرد. موضوع وقتی بدتر میشود که او تصمیم گرفته لوکاس را نادیده بگیرد و به دلایلی ناشناخته از صحبت کردن با او امتناع کند.
میدانم این تعریف و روندِ تفکیکسازی تکراری شده، اما برای مشخص کردن جایگاه «شببخیر مامان»، تریلر روانشناختی اتریشی معرکهای که این روزها دل وحشتدوستان را بُرده، مجبورم آن را تکرار کنم؛ یک سری فیلمهای ترسناک داریم که از خونریزی، سوسکهای چندشآور و مرگهای فجیح برای ترساندن استفاده میکنند. این قبیل فیلمها معمولا بیشتر از اینکه ترسناک باشند، پُر سر و صدا و حامل یکجور هرج و مرج غیرتاثیرگذار تصویری هستند که برخی اوقات به خنده پهلو میزند. نمونهاش همین فیلم سایبرنچرالِ «نادوستشده» که این اواخر اکران شد. اما یک سری فیلمهای دیگر هستند که با آرامشِ گولزنندهای سراغ کاوش دربارهی هراسی واقعی از دل زندگی حقیقی انسانها میروند و آن را با خونسردی ترسناکی لایه به لایه به نمایش میگذارند. در این فیلمها نیز خون، چاقو، سوسک، شکنجه و مرگهای فجیح وجود دارد، اما تمامی آنها ابزاری برای تصویریسازی آن هراس نامرئی هستند تا چیز دیگری!
اگرچه از شدت هیجان، ماهیت و جایگاه «شببخیر مامان» را در همان خط دوم لو دادم، اما باز باید تکرار کنم که این فیلم در دسته فیلمهای آزاردهندهی دوم قرار میگیرد که برخلاف آثار مثلا ترسناک هالیوودی، برای سرگرمی و گذراندن یک هالووین خوشحال ساخته نشده، بلکه برای تماشای آن باید شجاعت به خرج دهید و خودتان را برای خودآزاری و رویارویی مستقیم با یکی از ترسهای سرد واقعی اطرافتان آماده کنید. «شببخیر مامان» به خاطر روایت پوچ و اجرای دقیقش جزو فیلمهای عمیق و ماندگار ژانر است. درست مثل «او تعقیب میکند» که به پدیدهی امسال ژانر وحشت تبدیل شد و صدالبته ساختههای میشائیل هانکه، هموطن کارگردانان این فیلم که استاد ازلی و ابدی ترس روانشناختی است. این یعنی شاید «شببخیر مامان» با همه ارتباط برقرار نکند، اما کافی است از دوستداران چنین سبکی باشید تا در عرض سه سوت هوشمندیاش را کشف کنید.
به عنوان کسی که در بررسی آثار ترسناک سختگیر است و از دیدن خیلی از آنها ناامید شده، باید بهتان بگویم که «شببخیر مامان» از آن فیلمهایی است که خیلی زود آرامش را ازتان سلب میکند و کاری میکند تا بقیهی فیلم را نگران باقی بمانید که هر لحظه ممکن است داستان چه چیز بدتری رو کند. «شببخیر مامان» برای انتقال چنین حسی سراغ یکی از زیباترین و مشهورترین موضوعات هستی یعنی رابطهی ناگسستنی مادر و فرزندانش رفته است و این سوال را از خود پرسیده که یک اتفاق فاجعهآمیز، چه تاثیری روی ذهن آنها و رابطهی خوبشان میگذارد. جواب این سوال، چیز اصلا زیبایی نیست. فیلم که شروع میشود با دو برادر دوقلوی ۱۰ ساله به نامهای الیاس و لوکاس آشنا میشویم که درون جنگلهای آمازون، در حال فرار از دست اعضای قبیله آدمخواری با نقابهای عجیب و غریب هستند. البته لازم نیست بگویم که این جنگلهای آمازون، مزارع ذرت اطراف خانهشان است و آن آدمخوار خودشان هستند. کاملا مشخص است که آنها حسابی دارند به دور از محدودیتها و سر و صدای شهر خوش میگذارنند. از آن لحظات کودکانهای که باعث میشود، بهشان غبطه بخوریم. اما در همین حین، صدای ویز ویز حشرات و موسیقی هشداردهندهای که روی بازی آنها پخش میشود، خبر میدهد که بهتر است زیادی به موقعیت این بچهها دل نبندید. کمی جلوتر وقتی بچهها به درون تاریکی یک غار کشیده میشوند، میتوانیم حدس بزنیم که قضیه پیچیدهتر از دنبال کردن رابطهی دو برادر است.
خیلی زود میفهمیم آنها منتظر برگشت مادرشان از عمل حراجی صورتش هستند. مادر که از راه میرسد، دیدار دوباره باید لذتبخش باشد، اما انگار مشکلی وجود دارد. تمام سر و کلهی مادر باندپیچی شده است. چندان طول نمیکشد تا متوجه شویم یک چیزی درست نیست. از رفتار و حرفهای بچهها مشخص است که مادر قبل از جراحی، همان مامان گرم و همیشگی بوده است که قلب خانه را به تپش میاندازد. اما این مامان نه تنها دیگر آن انرژی مادرانهی گذشته را ندارد، بلکه صورت باندپیچیشده و رفتار سردش هم باعث شده تا این خانهی دورافتاده و بیروح، سردتر و ناراحتکنندهتر از چیزی که است احساس شود. شاید تصاویر مات زنان روی در و دیوار خانه هم به همین موضوع اشاره میکنند؛ در نگاه بچهها فقط تصویر محوی از آن مادر قبلی باقی مانده است. مادری که حالا به جای لالایی خواندن و شببخیر گفتن به بچهها، مدام از نیازش به سکوت میگوید و برای درمان بهترش به دور از نور خورشید قرار میگیرد. موضوع وقتی بدتر میشود که او تصمیم گرفته لوکاس را نادیده بگیرد و به دلایلی ناشناخته از صحبت کردن با او امتناع کند.
نام موضوع : نقد و بررسی Goodnight Mommy
دسته : سینما و تئاتر