. . .

نقد و بررسی نقد و بررسی فیلم درهم شکسته f ac u ed

تالار سینما و تئاتر

Like crazy<3

مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر کتابدونی
- رصد
شناسه کاربر
1249
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-25
آخرین بازدید
موضوعات
448
نوشته‌ها
1,864
راه‌حل‌ها
21
پسندها
20,685
امتیازها
613
محل سکونت
او (":

  • #1
نقد فیلم درهم شکسته

اینکه در تیتر آمده است که تماشای این فیلم را از دست ندهید به این معنا نیست که فیلم شکستگی یک اثر شاخص و فوق العاده است. بلکه باید در تکمیل کلامم بگویم که اگر مثل من طرفدار فیلم‌های مهیج و راز آلود هستید که حتی اجازه نمی‌دهد از یک پلان آن غافل شوید، حتما از این فیلم لذت خواهید برد به خصوص که این فیلم در بستری روانشناسانه نیز ذهن شما را به چالش می‌کشد.

فیلم f ac u ed (شکستگی) کاری از«نتفلیکس»، یک سایکوتریلر خوش ساخت است که با پایان آن باید دوباره از نو به نشانه‌هایی که در طول فیلم بوده و شما از آن غافل شده‌اید و یا حتی به حساب ضعف فیلم گذاشتید برگردید و با نگاه دیگر به فیلم بنگرید. درست مثل شعاری که برای آن انتخاب شده و روی پوستر می‌بینید: برای پیدا کردن خانواده‌ات باید اول با حقیقت رو به رو شوی. اما حقیقت چیست:
فیلم شکسته یا شکستگیf ac u ed تازه‌ترین ساخته « برد اندرسون » است که هرچه تا به حال ساخته در همین ژانر سایکودرام‌های ملتهب و پر تعلیق بوده که مهم‌ترین آنها « فصل نهم» است.

ری مونرو(سم وارتینگتن) در حال رانندگی، با همسرش جوآن (لی لی روب) بحث می‌کند. آنها به اتفاق دختر شش ساله‌شان (پری)، از مهمانی جشن شکرگزاری منزل خانواده‌ی جوآن بر می‌گردند. ری از بی‌توجهی آنها به او گله دارد و اینکه چقدر ترجیح می‌داده تا خودشان به تنهایی این شب را جشن گرفته بودند. نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن در همین سکانس ابتدایی در چهره‌ی او موج میزند و اینکه چقدر می‌ترسد که مبادا خانواده‌اش را از دست بدهد؛ چیزی که در لا به لای حرف‌های زن می‌توان حس کرد.

ری ماشین را در پمپ بنزین پارک می‌کند تا از سوپرمارکت خرید کند و پری و مادرش به دستشویی می‌روند. پری اسباب بازی‌اش را در دستشویی جا گذاشته و جوآن به دنبال آن می‌رود. ری در یک آن از دختر کوچک خود غافل می‌شود و دختر از بلندی سقوط می‌کند.

شاید یک معجزه باشد که از آن ارتفاع و از پشت، چنین سقوطی اتفاق بی‌افتد و بچه فقط دستش بشکند. اما از نظر ری این معجزه رخ داده است.
 

Like crazy<3

مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر کتابدونی
- رصد
شناسه کاربر
1249
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-25
آخرین بازدید
موضوعات
448
نوشته‌ها
1,864
راه‌حل‌ها
21
پسندها
20,685
امتیازها
613
محل سکونت
او (":

  • #2
ری ، پری را به اورژانس بیمارستانی در آن نزدیکی می‌رساند و در آنجا، وقتی فرم بیمارستان توسط پرستار پر می‌شود، ما با ری بیشتر آشنا می‌شویم: مردی که به آخر راه رسیده، بی‌آنکه خیلی در آن مقصر باشد. کسی که تمام تلاشش برای یک زندگی آرام و پایدار به خطر افتاده است.

هشت سال پیش ری درحالی که م×س×ت بوده دچار حادثه رانندگی می‌شود و زن اولش را درحالی که باردار بوده از دست می‌دهد. گذشته‌ای که هرگز او را رها نمی‌کند و اگر خودش هم بخواهد با این اتفاق کنار بیاید، انگار که اجتماع قرار است تا ابد او را مقصر بداند و شماتت کند.

بعد از آن او دوباره ازدواج کرده و حالا یک دختر شش ساله دارد و مدت‌هاست که اعتیادش به الکل را نیز کنار گذاشته اما حالا هم کارش را از دست داده و هم احساس می‌کند به زودی خانواده‌اش هم او را ترک خواهند کرد. تمام تلاش ری در ثابت کردن خودش است (چیزی که زن از او می‌خواهد)، بخصوص حالا که غفلت او موجب شده تا به دخترش صدمه برسد و دستش بشکند…

چیزی که به او آرامش می‌دهد این است که جوآن برای اولین بار و آن هم در چنین موقعیت حساسی، او را شماتت نمی‌کند و با چهره‌ای مهربان انگار به او می‌گوید که تا زمانی که توبا ما هستی، ما نگران هیچ چیز نیستیم…
پری معاینه می‌شود،(راستی چرا پرستار از ری می‌پرسد که آیا مایل است که پری جزو اعضای اهدای عضو باشد؟!) فقط دستش شکسته اما دکتر ترجیج می‌دهد تا از سر او هم اسکن شود. دخترک به همراه مادرش برای اسکن به طبقات پایین بیمارستان می‌رود و ری روی صندلی خوابش می‌برد. وقتی بیدار می‌شود، زمان زیادی گذشته اما هیچکس در بیمارستان ادعای او را که دختر و همسرش برای اسکن به زیر زمین رفته‌اند تایید نمی‌کند. حتی هیچ نشانی از حضور آن دو در بیمارستان نیست و پذیرشی هم صورت نگرفته است…

حالا ری در فروپاشی کامل روحی باید ثابت کند که همسر و دخترش آنجا هستند و جانشان در خطر است…

در تمام مدتی که ری می‌خواهد گفته‌های خود را ثابت کند و خانواده‌اش را نجات دهد، ما نیز همراه با او در کلنجاریم تا حقانیتش ثابت شود، شخصیت باورپذیر و بازی‌ خوب در کنار کارگردانی شایسته‌ی فیلم، ما را بسیار به او نزدیک کرده است…

شال گردن زرد پری در حالی که آغشته به خون است زیر تخت معاینه بخش اورژانس بیمارستان پیدا می‌شود…
اما با ورود پلیس و روانکاو به داستان، ماجرا شکل تازه.ای می‌گیرد تا جایی که به یکباره شوکه می‌شویم… اما هیچ اتفاقی موجب نمی‌شود که یک لحظه با ری همراه نباشیم و درکش نکنیم چرا که انگار هیچکس در زندگی، او را درک نکرده است و آن چیزی که شکسته ، نه دست پری، بلکه قلب و روح و روان ری است و این عنوان برای فیلم چه به جا و درست است.
 

Like crazy<3

مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر کتابدونی
- رصد
شناسه کاربر
1249
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-25
آخرین بازدید
موضوعات
448
نوشته‌ها
1,864
راه‌حل‌ها
21
پسندها
20,685
امتیازها
613
محل سکونت
او (":

  • #3

نقد فیلم The Ma ix Resu ec io s؛ آينه‌ی شکسته​

هشدار اسپویل The ma ix Resu ec io s

شاید بگویید مشکل هالیوود مدرن پول پرست بودنش باشد، یا ریسک پذیر نبودنش، شاید هم نظرتان این است که متظاهر شدن آثار جدید و حمایت‌های دروغین استودیو‌ها از اقلیت‌ها دلیل افت کیفیت آثار هالیوودی ا‌ست. همه‌ی این‌ موارد انتقاداتی درست در رابطه با کیفیت آثار هالیوود مدرن می‌باشند، اما مهم‌ترین ایراد هالیوود امروزی مخاطبینش است، مخاطبینی که به کیفیت آثاری که به خوردشان داده می‌شود توجهی ندارند و هر چیزی که به مذاقشان خوش بیاید را بدون چون و چرا و با دهانی آب افتاده می‌بلعند و به این ترتیب کنترل احساسات خود را به استودیوهای پول پرست هالیوودی داده و روز به روز جیب‌شان را پر پول‌تر می‌کنند.

در حال حاضر هم ترند موفق و پول ساز در میان آثار هالیوودی، بازگشت آی پی‌ها و شخصیت‌های محبوب آثار موفق قدیمی است، این موضوع ما را به فیلم رستاخیزهای ماتریکس (The Ma ix Resu ec io s) به کارگردانی لانا واچوفسکی می‌رساند. این فیلم شاید در نگاه اول تنها علت وجودش دوشیدن فرنچایز ماتریکس باشد، ولی لانا واچوفسکی تلاش کرده است تا فیلمش را به چیزی فراتر از یک ریبوت ساده‌ی هالیوودی تبدیل کند و با این کار حواشی و جنجال‌های بسیاری را به پا کرده است، این قضیه سوال مهمی را پیش می‌کشد، آیا فیلم جدید ماتریکس می‌تواند میراث خوبی برای این مجموعه فیلم باشد یا خیر؟ در ادامه به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.
سه‌گانه‌ی ماتریکس (The Ma ix T ilogy) یکی از اندک آثار اکشن بلاک باستر هالیوودی است که ادامه دادن و ساخت ریبوتش کار آسانی نمی‌باشد، دلایل واضحی هم برای این موضوع وجود دارد، یکی از این دلایل به پایان رسیدن داستان در قسمت سوم این مجموعه است، به گونه‌ای که شخصیت‌های اصلی یا کشته شدند یا آرکشان تکمیل شد، پس دلیلی برای ادامه‌ی داستان وجود ندارد. از سمت دیگر تکرار و بازسازی جادوی فیلم اول ماتریکس هم چیزی نیست که از دست هر کسی بر بیاید، حتی خود واچوفسکی‌‌ها هم نتوانستند در دو قسمت بعدی سه‌گانه‌، به موفقیت فیلم اولشان دست پیدا کنند.

ولی این دلایل برای رؤسای کمپانی برادران وارنر که همانند گله‌ای کفتار منتظر جنازه‌ای هستند تا آن را خوراک خود کنند، کافی نمی‌باشد، آن هم در این دوره که ای پی‌ها و کاراکتر‌های کلاسیک دارند چپ و راست از مغاکشان بر می‌خیزند و به پرده‌ی سینما باز می‌گردند. پس برای وارنر منطقی خواهد بود که آستین‌ها را بالا زده و بیل به دوش به سراغ آرامگاه نئو و ترینیتی رفته و نبش قبرشان کند.

البته این اقدام وارنر بی‌پاسخ باقی نماند و خشم هواداران این مجموعه و به خصوص خشم خالقینش را برانگیخت، که به شکل واضحی شاهد این خشم در فیلم هستیم. فیلم رستاخیز‌های ماتریکس، بیش از آنکه یک فیلم واحد با ساختاری سینمایی باشد، همانند آینه‌ای شکسته است که تکه‌هایش را به زور در کنار هم چسبانده باشند، هر تکه هم بازتابی است از صورت خشمگین و آزرده‌ی خالقش. صورت خالقی که نمی‌تواند چیزی که مخلوقش به آن تبدیل شده را تحمل کند، خالقی که در مسیر نجات فرزندش، باعث نابودی‌اش می‌شود.
به طور کلی دو دیدگاه اصلی برای بررسی این فیلم وجود دارد، به این شکل که شما یا قرص آبی را برداشته و ساختار این فیلم را به عنوان یک اثر بلاک باستری بررسی می‌کنید و یا قرص قرمز را گرفته و به بررسی فرامتن، موضوعات و تم‌های فیلم پرداخته و به طور کلی به هدف لانا واچوفسکی از ساخت این فیلم توجه می‌کنید.

اگر بخواهیم از منظر موضوع و تم به این فیلم نگاه کنیم با این حقیقت مواجه می‌شویم که این فیلم بیش از آنکه قسمت چهارم سری ماتریکس باشد، اثری‌ست در رابطه با پروسه‌ی ساخت این فیلم، که با پوشش ماتریکس به دلخوری‌ها و دغدغه‌های سازنده‌ی این فیلم می‌پردازد. با در نظر گرفتن این موضوع می‌توانیم به این نتیجه برسیم که عمده‌ی دیالوگ‌ها و وقایع داستان در عوض آنکه برای ساخت یک اثر سینمایی در کنار هم قرار گرفته باشند، در خدمت لانا واچوفسکی و برای انتقال پیام او طراحی شده‌اند.

یکی از موضوعاتی که این فیلم به آن می‌پردازد، انتقاد از اجبار به دوگانه و دو وجهی بودن مفاهیم است. در رابطه با این موضوع می‌توان به آرک شخصیت ترینیتی در داستان و انتقال قدرت‌های نئو به او در پایان فیلم اشاره کرد. لانا واچوفسکی قصد دارد با تبدیل کردن ترینیتی به نسخه‌ای از نئو و ترفیع او به مقام (The O e)، که در فیلم‌های قبلی مختص به نئو بود، اختصار این مقام را از دست یک فرد و جنسیت (چه مونث و چه مذکر) خارج کرده و هر دوی آن‌ها را در کنار هم ناجی بشریت معرفی کند.
 

Like crazy<3

مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر کتابدونی
- رصد
شناسه کاربر
1249
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-25
آخرین بازدید
موضوعات
448
نوشته‌ها
1,864
راه‌حل‌ها
21
پسندها
20,685
امتیازها
613
محل سکونت
او (":

  • #4
همچنین در این فیلم دیگر اثری از مفهوم خیر و شر که همواره با دو کاراکتر نئو و مامور اسمیث نمایش داده می‌شد وجود نداشته و این دو شخصیت به مانند دو روی یک سکه در کنار هم برای یک هدف می‌جنگند. حتی از کانسپت انتخاب میان قرص قرمز و آبی نیز در این فیلم به روش دیگری استفاده می‌شود. در قسمت اول ماتریکس کانسپت قرص قرمز و قرص آبی یک ابزار داستانی بود تا به وسیله‌ی آن انتخاب آگاهانه‌ي نئو برای بیداری از ماتریکس نمایش داده شود، اما در این‌جا از این کانسپت به عنوان نمونه‌ای برای نمایش محدودیت در انتخاب‌های بشر استفاده می‌شود.

حتی در فیلم به مستقیم‌ترین شکل ممکن به این موضوع اشاره می‌شود که وارنر قصد ساخت قسمت بعدی بازی ماتریکس را دارد و چه با همکاری خالقش و چه بدون همکاری او، این کار را خواهد کرد، لانا واچوفسکی با نمایش این موضوع از دو گزینه‌ای که برای ساخت این فیلم در برابرش بوده است گله می‌کند، که انتخاب اول تن دادن به ساخت فیلم و تبدیل کردن فرنچایز ماتریکس به ماشین پول سازی کمپانی وارنر است و انتخاب دوم کناره گیری از پروژه و تنها گذاشتن مخلوقش در دستان پول پرست وارنر می‌باشد. با این وجود لانا واچوفسکی آپشن سومی برای خود درست کرده و با ساخت این فیلم ثابت می‌کند که ساخته شدن ماتریکس ۴ یا هر نوع ریبوت پوچ هالیوودی دیگر، کار اشتباهی است.

یکی از مواردی که در رابطه با این فیلم بارها از آن یاد شده است، عنصر فن سرویس و نوستالژی می‌باشد. فن سرویس در این فیلم برخلاف آثار دیگر هالیوود، به ابزاری برای نقد آثار هالیوود مدرن و نمایش خشم کارگردان از اجبارش برای ساخت این فیلم تبدیل شده است. در واقع لانا واچوفسکی تا جایی که می‌توانسته سراغ عناصر به یاد ماندی و نوستالژی فیلم‌های قبلی نرفته و تنها برای تمسخر راضی به استفاده از آن‌ها شده است، این اصرار بیش از اندازه‌ي سازنده‌ی فیلم برای تن ندادن به فن سرویس به جایی می‌رسد که به لج بازی شباهت پیدا می‌کند و بزرگ‌ترین نقطه‌ی قوت فیلم یعنی نوآوری و سنت شکنی را به پاشنه‌ي آشیل فیلم تبدیل می‌کند
یکی از مهم‌ترین ایرادات این فیلم به غیر از لحن نیش دار و کنایی‌اش، ریتم در هم ریخته‌اش می‌باشد، این فیلم را می‌توان از نظر داستان به دو نیمه تقسیم کرد، نیمه‌ی ابتدایی فیلم که به تکرار وقایع اولین فیلم ماتریکس می‌پردازد (البته با کمی پیچش) و نیمه‌ی پایانی فیلم که به پلات و داستان اصلی فیلم یعنی نجات ترینیتی می‌پردازد. در واقع این فیلم در ابتدا مخاطب را مجبور به تماشای نسخه‌ی درجه دوی وقایع نیمه‌ی ابتدایی فیلم اول ماتریکس می‌کند، تا اینکه بالاخره بعد از یک ساعت و بیست دقیقه داستان اصلی فیلم را آغاز کرده و به وقایع فیلم جهت و سویه می‌دهد.

با این حال، جهت دار شدن داستان به معنای درست شدنش نیست، در هر دو نیمه‌ی این فیلم سناریو‌هایی وجود دارند که فکر و ایده‌ی خوبی پشتشان است، ولی بر آن‌ها تاکید زیادی نمی‌شود و تا انتهای فیلم به پختگی کامل نمی‌رسند. یکی از این سناریوها بیماری روانی نئو (توماس اندرسون) می‌باشد. فیلم می‌توانست با تاکید بیشتر بر روی این سناریو، ژانر کار را به تریلر روانشناختی-اکشن نزدیک‌تر کند و رگه‌هایی از تعلیق را به فیلم بیفزاید، با این وجود فیلم با اثبات وجود ماتریکس در ده دقیقه‌ی ابتدایی‌اش، این موقعیت را از دست می‌دهد.

می‌توان گفت تنها چیزی که می‌تواند فیلمنامه‌ی در هم شکسته‌ی رستاخیزهای ماتریکس را یکپارچه کند، رابطه‌ی میان نئو و ترینیتی است، که عنصر اصلی و قلب فیلم محسوب می‌شود، تراژدی داستان زندگی این دو شخصیت که به اجبار از مرگ برخاسته‌اند تا آغازگر ماجرایی تازه باشند، به همراه شیمی خوب میان کیانو ریوز و کری-ان ماس، باعث می‌شود که ارک این دو شخصیت به قدرتمند‌ترین عنصر فیلم و تکیه‌گاهی برای مخاطب در میان دیگر اجزای فیلم تبدیل شود.
 

Like crazy<3

مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر کتابدونی
- رصد
شناسه کاربر
1249
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-25
آخرین بازدید
موضوعات
448
نوشته‌ها
1,864
راه‌حل‌ها
21
پسندها
20,685
امتیازها
613
محل سکونت
او (":

  • #5
فیلم رستاخیزهای ماتریکس بیش از آنکه یک اکشن علمی تخیلی باشد، یک درام عاشقانه است. رستاخیزهای ماتریکس فیلمی است که بیش از هرچیز سعی می‌کند تا از هویت هیجان انگیز، اکشن و در مواقعی خشونت‌ %%%%% فرار کند. اکشن و مبارزات که زمانی عضو جدا نشدنی فیلم‌های ماتریکس بودند، در این‌جا به وصله‌ای ناجور تبدیل می‌شوند که به اجبار در فیلم قرار گرفته‌اند.

البته می‌توان این بی رمقی در مبارزات را عامدانه در نظر گرفت و آن را به آرک کاراکتر نئو مربوط دانست، نئو در این فیلم دیگر آن جوان پر انرژی و قدرتمند گذشته نیست و حالا به عنوان مردی مسن و فرسوده بیش از هر چیز به دنبال آرامش و ثبات در زندگی‌اش می‌باشد، پس برای او منطقی خواهد بود که میلی به مبارزه نداشته و تنها از روی اجبار تن به این کار بدهد، ولی با تمام این تفاسیر، مبارزات این فیلم به گونه‌ای هستند که بیشتر بیانگر بی‌علاقگی کارگردان به ساخت فیلم اکشن هستند تا فرسودگی نئو.

از نظر سینماتوگرافی هم می‌توان مشاهده کرد که این فیلم بیشتر به مانند یک درام عاشقانه فیلمبرداری شده تا یک اکشن علمی تخیلی. این فیلم برخلاف آثار پیشین، علاقه‌ای به پرسپکتیوهای اغراق شده و حرکات دوربین پر انژی بیل پوپ (فیلمبردار اصلی سه‌گانه‌ی ماتریکس) نداشته و بیشتر به سمت ایستایی، آرامش و سادگی حرکت می‌کند، حتی پالت فیلم هم دیگر میزبان رنگ سبز نمادین آثار قبلی نیست و در عوض رنگ‌هایی واقع‌گرایانه‌تر را انتخاب می‌کند.

حرف آخر​

عوامل متعددی در موفقیت و محبوبیت سه‌گانه‌ی ماتریکس دخیل بوده‌اند، یکی از این عوامل فیلمنامه‌ي قوی فیلم بود، که کاراکتر‌هایی نمادین و پیچیده و با داستان‌هایی درگیر کننده و تاثیر گذار را در خود جای داده بود. عامل دیگر محبوبیت ماتریکس موضوعات فلسفی و تم‌های پیچیده‌اش بود، که در آن زمان برای آثار اکشن بدون مغز هالیوود پدیده‌ای تازه محسوب می‌شد، دلیل دیگر محبوبیت و تاثیرگذاری بیش از حد مجموعه‌ی ماتریکس، اکشن خلاقانه و انقلابی‌اش بود که مخاطب را به صندلی‌اش میخکوب می‌کرد. همه‌ی این‌ها عناصری بودند که در کنار هم هویت سری ماتریکس را تشکیل دادند و باعث موفقیت و محبوبیتش تا به امروز شدند، در واقع ماتریکس فیلمی بود که برای هر کس با هر سن و هر دیدگاهی چیزی برای ارائه داشت.

ولی امروز فیلم رستاخیزهای ماتریکس تمام تلاشش را می‌کند تا از آن هویت فاصله بگیرد، چرا که نمی‌خواهد به یک اثر تجاری هالیوودی دیگر تبدیل شود که با تکرار جزء به جزء فیلم‌های گذشته موفقیت خود را تضمین می‌کنند. با این وجود این کمال‌گرایی در آخر باعث از دست رفتن بخش زیادی از عناصر جذاب و مهم فیلم‌های پیشین می‌شود. این تلاش سازنده‌ی فیلم برای جدا کردن فیلم از دیگر آثار هالیوودی به نقطه‌ای می‌رسد که به یک لجبازی کودکانه شباهت پیدا می‌کند، لانا واچوفسکی با کنار گذاشتن نیمی از هویت ماتریکس و طرد کردن طرفداران آن، پیام اصلی فیلم خودش را نقض می‌کند.

این فیلم تنها به یک روی سکه‌ی فرنچایز ماتریکس اهمیت می‌دهد و با تمسخر روی دیگر، هواداران این مجموعه را به دو گروه مخالف تقسیم می‌کند، آن‌هایی که هوادار عناصر مورد علاقه‌ی لانا واچوفسکی در سری ماتریکس هستند و آن‌هایی که دلایل خودشان را برای علاقه به این مجموعه دارند. این لجبازی سازنده‌ی فیلم بیش از آنکه دو طرف معامله را کنار هم بیاورد، به شکل خودخواهانه‌ای آن‌ها را از هم جدا کرده و در مقابل یک دیگر قرارشان می‌دهد. در آخر باید گفت که رستاخیزهای ماتریکس بخاطر نوستالژی پرستی مخاطبین امروز، پول دوستی کمپانی برادران وارنر و لجبازی لانا واچفسکی، به فیلمی تبدیل می‌شود که فراموش کردنش بهترین گزینه‌ برای همه است.
 
آخرین ویرایش:

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین