Like crazy<3
مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقامدار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقرهای
کاربر ثابت
- مدیر کتابدونی
- - رصد
- شناسه کاربر
- 1249
- تاریخ ثبتنام
- 2021-11-25
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 448
- نوشتهها
- 1,864
- راهحلها
- 21
- پسندها
- 20,685
- امتیازها
- 613
- محل سکونت
- او (":
بیقرار آخرین ساخته گاس ون سنت کارگردان مستقل و صاحب نام آمریکایی است که سال پیش در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد. بی قرار نیز مانند بیشتر آثار ون سنت با مرگ بازی میکند و در حدود این مفهوم قدم میزند.
بی قرار داستان پسر نوجوانی است به نام انوک (هنری هارپر) که در یک حادثه رانندگی پدر و مادر خود را از دست میدهد، خود انوک هم به برای مدت ۳ماه کُما میرود. انوک پس از به هوش آمدن و برخورد نزدیک با مرگ با یک خلبان ژاپنی روبرو میشود که بر بالین او ظاهر شده، هیروشی (ریو کیس) از آن دسته خلبانان ژاپنی است که در جنگ جهانی دوم در عملیاتهای شهادتطلبانه موسوم به کامیکازی هواپیمای خود را به کشتیهای آمریکاییها میکوبیدند. هیروشی که طبق قاعده حتماً روح سرگردانی است با همان اونیفورم نظامیاش تنها برای انوک قابل رویت است. انوک پس از این حوادث دچار مشکل روحی شده است، دوستی و آشنایی ندارد و حتی دیگر مدرسه هم نمیرود، به جای همه اینها انوک در مراسم تدفین آدمهای ناشناس شرکت میکند و به نوعی ارتباط خود را با مرگ زنده نگاه میدارد. در یکی از همین مراسم با دختری به نام آنابل (میا واسکیکفسکا) آشنا میشود، دختری که کاملا عادی به نظر میرسد و احتمالاً قرار است زندگی پسر را دگرگون کند. اما مرگ بازی گاس ون سنت بیشتر میشود، آنابل به سرطان مبتلا است و بیشتر از ۳ ماه زنده نخواهد بود. ادامه ۶۰ دقیقه بعدی فیلم را هم میتوانید حدس بزنید؛ انوک و آنابل هر لحظه به یکدیگر و به مرگ نزدیکتر میشوند.
بی قرار فیلم متوسطی است، اما گاس ون سنت هم کارگردان متوسطی است؛ وقتی به کارنامه این کارگردان جشنواره ای نگاه میکنیم به جز چند فیلم که پر فروش هم شدند بقیه آثارش درخشان نبودهاند. میلک و پارانوید پارک فیلمهای چندان ماندگاری نیستند و در بهترین حالت شاید بیشتر از متوسط نباشند. روزهای آخر (۲۰۰۵) بیشتر یک فیلم شخصی برای کارگردانش است، فیل (۲۰۰۳) که نخل طلای کن را گرفت گرچه ظواهر جشنواره پسند دارد ولی بدون تردید فیلم خوبی است، همین فیلم هم سکوی پرتاب کارگردانش به لیست بهترینهای سینما شد! اما بهترین و مطرحترین ساخته ون سنت، ویل هانتینگ خوب محصول سال ۱۹۹۷ است که با اقبال فراوان تماشاگران و منتقدان روبرو شد، این فیلم که بارها از تلویزیون ما هم پخش شده است داستان یک نابغه ریاضی با بازی مت دیمون است، در کنار تمام جوایز این فیلم توانست جایزه بهترین بازیگر مکمل را برای رابین ویلیامز و بهترین فیلمنامه را برای مت دیمون و بن افلک به همراه داشت. شخصاً موفقیت این فیلم را به خاطر فیلمنامه درخشانش میدانم و نه کارگردانی گاس ون سنت. بعد از این فیلم آقای کارگردان اقتباسی از روانی هیچکاک ارائه کرد که بیش از اندازه وفادارانه بود و مورد تمسخر عده زیادی قرار گرفت. پس از همین فیلم سیر فیلم سازی گاس ون سنت که با ساخت فیلمهایی چون آیداهوی خصوصی من (۱۹۹۱)، برایش مردن (۱۹۹۵) شکل گرفته و به اوج رسیده بود سیر نزولی پیدا کرد تا سال ۲۰۰۳ و فیل و جایزه نخل طلا که دوباره به کارگردانش اعتبار داد، ولی باز هم آغازی بود بر سقوط فیلم سازی ون سنت. بی قرار هم در همین جریان است با این تفاوت خیلی سخت بتوان آن را در حدود بدترینها قرار داد.
توجه بیش از اندازه کارگردان به مرگ بازیهای بی قرار، رفتار سرد و خشک و کودکانه انوک و مهربانی و شجاعت غیرطبیعی آنابلِ در انتظار مرگ برای تماشاگر عجیب و آزاردهنده است، معمولاً اصل بر این است که نمایش مسایل و برانگیختن احساس مخاطب برای یک هدف خاص باشد، اما آیا آزار دادن روح مخاطب برای نشان دادن عمق فاجعه از دست دادن والدین است؟ هیروشی خلبان کشته شده ژاپنی که روحش در تاریخ پرواز کرده و به انوک رسیده چه نقشی در مرگ بازیها و نمایش اوج فاجعه دارد؟ اگر احساس بین این دو و مرگ در برابر هم قرار میگرفتند بی قرار فیلم بهتری بود، گرچه باز هم خیلی تکراری، هالیوودی یا کلیشه ای میشد. تنها عاملی که باعث میشود بی قرار را تا انتها تماشا کنیم چند تک سکانس خوب است که با همه خلاقیتی که خرج آن شده به کلیت فیلم ارتباطی ندارند.
بی قرار درباره یکی از بزرگترین دغدغه های بشری یعنی مرگ صحبت میکند، وودی آلن هم در بیشتر فیلمهایش همین کار را میکند، مرگ آلن از نوع طنز است و خیلی شجاعانه اعتراف میکند راهی برای فرار از آن وجود ندارد و ادعای جاودانگیهای مجازی هم نمیکند. مرگ گاس ون سنت پر از ادعا است، اینکه شاید عشق در برابر مرگ ایستادگی کند، و این شرایط را در دردناکترین حس خود بیان میکند، درست برعکس آلن که مرگ را میپذیرد ون سنت سعی میکند از آن فرار کند ولی در نهایت بیشتر و بیشتر به آن نزدیک میشود. از لحظه های خوب بی قرار زمانهایی است که آنابل درباره علاقهاش به داروین صحبت میکنند و تضادی که داروینیسم و مرگ به عنوان یک پدیده فرا طبیعی مطرح میشود.
علاوه بر این بی قرار کمی هم و فقط کمی درباره لحظه و استفاده از زمان و صحبتهای دست چندمی عمر خیام خودمان است. این حرف آنابل یکی از همین نمونههاست: «زندگیهای ما فقط یه نقطه توی این سیر زمانه، پس کسر زمانی آدما نمیتونه مثل کسر زمانی خزندهها باشه…، پس سه ماه تقریباً اندازه سه قرن، یا سه روز، یا سه …»
نام موضوع : نقد و بررسی فیلم بیقرار
دسته : سینما و تئاتر