به نام خدا
نقد رمان داعیه یک واله
منتقد؛
@Mrs Zahra
عنوان؛
عنوان مهم ترین بخش یک اثر هستش و قطعا نقش مهمی رو در شکل گیری بهتر و جذب خواننده میشه. مهم ترین نکته ای که در انتخاب یک عنوان خوب باید توجه داشت این است که ابتدا به دور از کلیشه و دوم متناسب با محتوای آن اثر باشد. معنای زیبا و تحت ثاییر قرار دادن خواننده نسبت به عنوان؛ بستگی به ذهن خلاق و قلم زیبای نویسنده دارد. خواننده در اولین نگاه با عنوان رمان. شما برخورد میکند پس بدیهی است که باید عنوان خوبی انتخاب شود.
عنوان رمان شما؛ از لحاظ معنایی بسیار زیباست و عبارت منحصر بفردی رو انتخاب کردین، و به نظرم جالب و به جاست. در انتخاب عنوان رمان شما تمام نکات به خوبی رعایت شده بود و چنان چه گفته شد این نشان دهنده قلم زیبای شماست و صدالبته ذهنی خلاق... قطعا اگر خواننده قصد خواندن رمان شما را داشته باشد با دیدن چنین عنوانی ابتدا کمی تامل خواهد کرد، این ممکن است که در معنای آن درنگ داشته باشد پس بنابراین به دنبال معنای عنوان خواهد بود که بعد از دانستن اقدام به خواندن رمان شما خواهد کرد. عنوان رمان شما در نگاه اول احساس گنگی برای خواننده به وجود میاورد که به نظر من منتقد این واقعا جای تحسین دارد. عنوان زیباست.
ژانر؛ ژار هم به نوبه ی خودش خیلی مهمه، خواننده ای که با دیدن ژانرهای رمان شما اقدام به خوندن میکنه انتظار پرنگ بودن و وجود اون ژانر در رمان شما رو داره، همچنین ژانر انتخابی درست، متناسب با محتوای رمان باشه. ژانرهای انتخابی شما متناسب هست. شما علاوه بر ژانر عاشقانه، ژانر درام رو هم ذکر کردین که اشتباهه، ژانر درام بیشتر برای فیلم کاربرد داره و باید ژانر تراژدی رو جایگزین کنید.
خلاصه؛ خلاصه یک رمان باید یک توصیف کلی از رمان برای خواننده بیان کند. نه خیلی ساده و باز شده که خواننده در همان یک نگاه کل موضوع رمان را بفهمد و نه خیلی گنگ که چیزی متوجه نصود. یک خلاصه زیبا، معنا دار و متناسب با موضوع رمان که خواننده ترغیب به خواندن رمان بشه. خلاصه رمان شما، ساده و روان بود که رخدادهای رمان رو به صورت پیش نمایش نشون میداد که به نوبه خودش زیباست. اندازه ای متن خلاصه هم بسیار مناسب بود. خلاصه ای سرشار از احساس و معنا...
مقدمه؛ یک پیشگفتار از رمان چه به صورت دیالوگ، مونولوگ و چه توصیف از زبان نویسنده؛ مقدمه، اولین نکته خیلی طولانی، و این ممکنه خواننده رو خسته کننده باشه چون هر چی بخونه به اخر متن مقدمه نمیرسه. ابتدا یکم مقدمه رو کوتاه کنید ولی در کل خوبه.( بستگی به خود شما داره) شما یک متن احساسی و و سرشار از احساسات و عواطف نوشتید. متن مقدمه زیبا و معنادار بود. و همچنین احساس قلب شما در آن نهفته بود. جملات ومتن یک پیشگفتار قبل از شروع مقدمه بود و به دل می نشست...
شروع رمان؛ شروع از یک خواب ، شروع خوبی بود. شما با ذهن خواننده بازی کردید که تشخیص خواب بودن چنین صحنه ای سخت بود و خواننده تصوری واقعی از آن داشت. شما در این خواب تمام جزئیات رو گفته بودید چنان چه توصیف یک شروع. توصیف از یک خانه کلنگی که تمام وسایلس داغونه و آراز در شیشه کاکائو چای میخوره، به نظرم بینظیره .
بیان احساساتتون از اون خونه و وسیله هاش شروع رمان رو شاهکار کرده. ( لیوان بدقواره شیشه ای) بنظرم برای کلمه بدقواره کلمه ی دیگری انتخاب کنید.
توصیفات: توصیف احساس شخصیت به نحو خوب بیان شده بود و خواننده کاملا میتوانست درک کند. توصیف حالت ها هم خوب بود. توصیف شخصیت و توصیف مکان هم به خوبی عمل کردید. تنها، توصیف زمان کمی، کمرنگ بود. و همچنین شما در توصیف چهره ضعیف عمل کردین چون هیچ تصوری از چهره آرازدریافت نکردم، نوع پوشش، خلق و خوی، علایق و سلایق، هیچ یک از این توصیفات رو درمورد آراز بیان نکردین.
فضا سازی؛ فضاسازی رمان شما به درستی و به جا بود. و کاملا در تصور خواننده می گنجید. همچنین فضاسازی در پارت اول خیلی خوب شکل گرفته به طوری که به عنوان خواننده مکانی که آراز قرار داره رو به خوبی تصور میکنم .
رمان فاقد جلد بود.
سیر رمان حالت اعتدال داره یعنی نه زیادی تند که خواننده رشته کلام از دستش در بره، و نه زیادی کند که خواننده رو خسته کنه.
هدف رمان؛ مشخص بود پسری که بر سر مشکلاتش بین دوراهی دزدی و پاکی، دزدی رو انتخاب کرده.
شخصیت پردازی : عالی پیش رفتید به طوری که تمام حالات پسرک معتاد که با لبخندش دندون های زردش پیداست و پلیس فربه که از موهای خاکستریش معلومه .سنش زیاده رو ذهنم به خوبی هک شده.
دیالوگ و مونولوگ:دیالوگ و مونولوگ در هر رمانی باید به یک اندازه باشن و وجود اون ها لازمه ی یک رمان است. گاهی هستند رمان هایی که دیالوگ در حد ملاقات با شخصی و یا صحبت با یه شخص دیگه هست. اما در چنین رمان هایی مونولوگ نقش بیشتری داره و بیشتر از بیان این رمان از شخصی نویسنده اس. در چنین رمان هایی بخش مهمی از اطلاعات رمان در مونولوگ نوشته شده در این چند پارت از رمان دیالوگ خاصی رد و بدل نشد بلکه بیشتر مونولوگ دیده میشد، خواننده بابد بخونه تا بفهمه قصیه از چه قراره، ولی اگه نویسنده ای بتونه به نحوه عالی چنین رمانی رو قلم رو قدرت جذب خواننده رو حفظ کنی شاهکار کرده. مونولوگ های استفاده شده بسیار شیرین و پر مغز بودن و این نشان دهنده قلم زیبای نویسندس. امیدوارم بتونانید این نحو رو به خوبی حفظ کنید.
باور پذیری: باور اینکه آراز به اجبار وارد عرصه دزدی شده کاملا قابل باوره چیزی که این روزها زیاد دیده میشه.
حالت کلی:دیالوگ ها کمتر بودند و رمان بیشتر با مونولوگ جلو میرفت، علایم نگارشی رعایت شده فقط چند نمونه کوچک غلط املایی مشاهده شد که ممکنه اشتباه تایپی باشه، در کل قلم نویسنده سرشار از احساس و خلاقیته که در ادامه رمان رو جذاب تر جلوه میکنه.
قلمتان مانا
باتشکر| مدیر منتقدان🌹