. . .

مصاحبه مصاحبه با آن تایلر نویسنده برجسته آمریکایی

تالار مصاحبه‌های جهانی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #11
اگر مجبور بودید نام کتابی را که باعث شده امروز شما به این موقعیت برسید نام ببرید، آن کتاب چه نام داشت؟

می‌دانم که عجیب به نظر می‌رسد اما موقعیت اکنون خود را مدیون کتاب مصوری می‌دانم که در تولد چهارسالگی‌ام هدیه گرفتم. کتاب «زنان کوچک» اثر ویرجینیا لی برتون. اولین‌باری که مادرم آن را برایم خواند به‌خاطر دارم. اینکه چگونه پیامش که در مورد مسیر غیرقابل برگشت زمان بود، در ذهنم ماند و از آن موقع به بعد نسبت به این حقیقت که هیچ‌چیز تا ابد پایدار نیست و اینکه روزی حسرت چیزهایی را که اکنون دست‌کم می‌گیرم می‌خورم، آگاهی پیدا کردم. و این بینش باارزشی است برای ادامه‌دادن زندگی.
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #12
منبع الهام شما برای نوشتن رمان «نقب‌زدن به آمریکا» چه بود؟ آیا اطلاعات شما از زندگی ایرانی-آمریکایی در اصل از تجربه شما از بودن همسر یک مرد ایرانی نشات گرفته بود یا کلا براساس تحقیقاتتان بوده است؟

ای‌کاش می‌توانستم ادعا کنم که تا‌به‌حال برای رمانی منبع الهامی داشته‌ام. رمان «نقب‌زدن به آمریکا» با تفکراتم در مورد موضوع فرزندخواندگی آغاز شد. این موضوع مرا به دلیل مهیج و غافلگیرکننده‌بودنش در مقایسه با تولد به خود علاقه‌مند کرد. اینکه یکی از خانواده‌ها می‌بایست ایرانی باشد یک تصمیم لحظه آخری بود و تنها به این دلیل که به داستان جنبه تفریحی بدهد. هیچ یک از اتفاقات درون کتاب‌هایم نشات‌گرفته از دنیای واقعی نیست. به غیر از لحن مکالمات خانواده‌های ایرانی محبوبم، علاقه آنها به یک داستان خوب، سبک روایی واضح آنها و علاقه آنها به موضوع آمریکایی-غیرآمریکایی مطمئنا به صحنه‌ها رنگ و لعاب داده‌اند.
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #13
اگرچه این رمان از چشم‌اندازهای مختلفی بیان می‌شود اما عمدتا ار دیدگاه مریم بازگو می‌شود. شخصیت او چنان جذاب است که در طول داستان تغییر می‌کند و سپس در انتهای داستان آشکار می‌شود. از بین تمام شخصیت‌های رمان‌ها، به او احساس نزدیکی بیشتری می‌کردید؟

البته که به او احساس نزدیکی بیشتری می‌کردم. هرچند که چنین چیزی را پیش‌بینی نکرده بودم. به قول بیتسی او اندکی ارعاب‌انگیز است. اما همانطور که او را بهتر شناختم، به‌شدت شیفته او شدم.
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #14
رمان «نقب‌زدن به آمریکا» پر از جشن‌هایی است که خانواده‌ها را دور هم جمع می‌کند و یادآور جشن‌های رمان«وقتی بزرگ بودیم» است. لحظاتی که شادی به دلیل اختلافات خانوادگی کمتر دیده می‌شد. آیا به نوشتن در مورد چنین جشن‌هایی روی آورده‌اید؟ هنگام نوشتن این کتاب متوجه وجه اشتراکی بین این دو رمان نشدید؟

به محض تمام‌کردن نوشتن کتابی آن را به فراموشی می‌سپارم. که مسلما همیشه عادت خوبی نیست. به این معنا که گاهی کاری را تکرار می‌کنم. پس خیر، متوجه هیچ ارتباطی نشدم. علاقه من به صحنه‌های جشن تا حدی سودمندگرایی است و به همان نسبت هم خواست خودم است. چه راهی بهتر از این برای نفوذکردن در بین شخصیت‌هایم. در زندگی واقعی خود از تمام این جشن‌ها اجتناب می‌کنم اما هنگام نوشتن می‌توانم با بهترین آنها همگام شوم.
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #15
در مقاله خود تحت عنوان «هنوز در حال نوشتن» شما با فصاحت و بلاغت تمام از هم‌پابودن مادری و عمل نوشتن سخن گفته‌اید. طی دوران نوشتن بیست‌ودو رمان، زندگی نوشتاری‌تان چقدر دستخوش تغییر بوده است؟ آیا رمانی بوده است که بیشتر از بقیه شما را به دردسر انداخته باشد؟ کارکردن روی کدامشان دشوارتر بوده است؟

دشوارترین کارم رمان «شام در رستوران دلتنگی» بود، که به گمانم بهترین کارم هم بود. هیچ‌گاه نمی‌توانم پیش‌بینی کنم کدام کار دشوارتر خواهد بود. بعضی از آنها در هر مرحله از کار مانع ایجاد می‌کنند و باقی آنها گویی به خودی‌خود نوشته می‌شوند. اما مطمئنا فنون نوشتن، یافتن زمان و مکان فیزیکی اکنون که فرزندانم بزرگ شده‌اند، راحت‌تر است.
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #16
گفته بودید که پس از اتمام یک رمان دوباره خود را برای کار بعدی آماده می‌کنید. در کل، این مرحله چقدر زمان می‌برد؟ هنگام نوشتن یک کار جدید چگونه کار خود را شروع می‌کنید؟ با ترسیم طرح کلی، تاریخچه شخصیت‌ها یا بدون مقدمه شروع به نوشتن می‌کنید؟ در روز چند ساعت وقت صرف نوشتن می‌کنید؟

معمولا بین نوشتن هر انجمن رمان نویسی رمانیک سال فاصله می‌گذارم. از آنجایی‌که از چیزی الهام نمی‌گیرم برای کارهایم، تنها تصمیمم برای شروع کار کفایت می‌کند. به خود می‌گویم «وقت تلف‌کردن کافی است، بهتر است به موضوع جدیدی فکر کنم.» سپس برای یک ماه یا بیشتر احتمالات پوچ را در نظر می‌گیرم. و با خود می‌گویم «می‌توانم در مورد مردی که چنین یا چنان کاری می‌کند بنویسم یا نه صبر کن... فکر کنم قبلا چنین چیزی را نوشتم. خب پس بهتر است در مورد زنی که آن روز در خواروبارفروشی دیدم بنویسم. دقیقا قصدش چه بود؟ چه داستانی می‌تواند داشته باشد؟» و درنهایت یکی از این احتمالات شروع می‌کند به جوانه‌زدن در ذهنم.
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #17
و در ابتدا یک طرح بسیار نادرست و مصنوعی درست می‌کنم. در حدود یک پارگراف طولانی جزئیات را شرح می‌دهم. سپس تقریبا یک یا دو صفحه از جزئیات را بین فصل‌ها تقسیم می‌کنم و انبوه صفحات، شخصیت‌ها را در خود جای می‌دهند. بعد از آن آماده‌ام که شروع کنم. روزهای کاری‌ام با پا به سن گذاشتن کمتر شده است. هرچند که به نظر می‌رسد همان تعداد صفحه را می‌نویسم. اکثرا حدود سه الی چهار ساعت یا گاهی حتی کمتر روزانه کار می‌کنم. تنها قانون سفت و سخت این است که باید سعی خود را بکنم. هر روز صبح باید به اتاق کارم بروم و دست به قلم شوم. اگر منتظر بمانم که حس نوشتن سراغم بیاید هرگز چیزی نخواهم نوشت.
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #18
سبک نوشتاری شما به صورت فریبنده‌ای ساده و بی‌پرده است. نظرتان در مورد تعداد بیشمار نویسندگان جوانی که رویه متضاد شما را پیش می‌گیرند، چیست؟ به‌عنوان نمونه آثاری که پر از پانوشت‌ها، نمودارها، جملات پیچیده و امثال این است.

از کار برخی از این نویسندگان به همان نسبت که ممکن است از یک معمای جالب بخصوص خوشم بیاید، لذت برده‌ام. اما چیزی که از یک کتاب انتظار دارم، چه کتابی باشد که می‌نویسم یا می‌خوانم، شفافیت آن است. می‌خواهم که داستان از درون بدرخشد. نمی‌خواهم به نویسنده کار فکر کنم.
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #19
در انتهای رمان «نقب‌زدن به آمریکا» مریم با خود فکر می کند که «آیا فرهنگ واقعی، فرهنگ میان دو جنسیت را از بین نمی‌برد؟» به نظرتان چنین چیزی درست است؟

او با تاکید خاصی این جمله را بیان می‌کند. اما البته من خود شاهد اختلافات خیلی بیشتری میان جنسیت‌ها بوده‌ام. به‌نوعی می‌توان گفت که همه ازدواج‌ها به نوعی آمیزه‌ای از دو فرهنگ هستند.
 

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #20
اکثر رمان‌هایتان پایان خوشی دارند، یا پایانی دارند که نشان‌دهنده آینده‌ای خوش برای شخصیت‌هاست. آیا آگاهانه پایان کارهایتان را به‌جای نوشته‌ای غم‌انگیز اینگونه به اتمام می‌رسانید؟ اگر این چنین است، دلیلتان چیست؟

آگاهانه سعی می‌کنم رمان‌هایم را در نقطه‌ای به پایان برسانم که بعدها مجبور نباشم نسبت به شخصیت‌هایم در بهت باشم. اغلب این به معنای نوشته‌ای مثبت است اما نه لزوما همیشه. رمان «قطب‌نمای نوح» و به همان نسبت «مرگ مورگان» تا حدی غم‌انگیز به پایان رسید. هرچند به نظر کسی متوجه آن نشد.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین