سلام خدمت نویسنده گرامی.. عیدتون مبارک.. امیدوارم حالتون خوب باشه..
1-ممنون میشیم بیوگرافی مختصری از خودتون ارائه بدید
من مبینا عباسی هستم متولد 21 آبان 82 زاده ی گرگان در یک خانواده ی نسبتا شلوغ به دنیا اومدم و در حال حاضر در رشته پویانمایی تحصیل می کنم.
2- از چه سنی متوجه شدید قلم خوبی دارید و میتونید نویسندهی خوبی باشید؟ جرقهی آغاز نویسندگی برای شما چه چیزی بود؟
تقریبا سال ششم دبستان بودم که البته نه به صورت حرفه ای ولی خوب فهمیدم وقتی غمی که تو دلم میشینه رو می تونم با نوشتن یک جورایی مرحم بزارم روی اون غم و چون راحت نبودم با کسی حرف بزنم برای همین هم همون غم توی دلم که نمی دونستم چجوری خارجش کنم رو روی کاغذ پیاده کردم و دیدم وای! توان نوشتن رو دارم.
3-اولین اثرتون روی سایتهای نویسندگی منتشر شده؟ چه زمانی؟
هنوز خیر توی هیچ سایتی منتشر نشده ولی
دلنوشته به اتمام رسوندم منتظر کارهای اولیش هستم فعلا!
4-چند اثر تا به حالا دارید؟ (شامل شعر، دلنوشته، رمان، داستان، فن فیکشن، فیلمنامه/نمایشنامه)
خوب من تقریبا میشه گفت از پاییز 1400 با
سایت های
نویسندگی آشنا شدم و بیشتر
دلنوشته در حال نوشتن دارم و
رمان هم یکی و
داستان هم دارم می نویسم که همش در دست اقدام.
5- اثر چاپ شدهای دارید؟ نام و نوع اثر و انتشاراتی مذکور رد ذکر میکنید؟ اگر خیر، قصد چاپ اثری رو دارید؟
نه هنوز خیلی نوپا هستم چاپ نکردم ولی بله قصد چاپ
رمان از همون غروب سرد بارونی را دارم و بی صبرانه منتظر به اتمام رساندن رمانم هستم و
دلنوشته های زیادی دارم که قصد به چاپ کردنشون رو دارم
6-کسی رو به عنوان اسطوره برای نوشتن و نویسندگی توی ذهنتون دارید؟
برای
نویسندگی که خیر ولی اسطوره ی من کلا برای همه چیز زنده یاد استاد فریدون فرخزاد هستند چون ایشون هم اشعاری دارند که بی نظیر هستند برای همین ایشون در تمامی مراتب الگو و اسطوره ی من هستند
7-همه میدونیم نویسندگان بزرگ، قبل از اینکه نویسندهی خوبی باشند، خوانندهی خوبی هستن! خیلی کتاب میخونید؟
اون که صد در صد اصلا من از خواندن کتاب های جوجو مویز وارد این عرصه شدم و به نظرم هر نویسنده ای باید مطالعه ی کافی داشته باشد.
8-نظرکلیتون در بارهی نویسندگی چیه؟
غرق شدن در دنیای خیال و زیبایی ویا شایدم دنیایی که دیده شده و شنیده شده طغیان کلمات در ذهن و در آخر پیاده کردن هزاران حرف و جمله که در نهایت شاهکاری می شود.
9-میدونیم هر اثری و هر کاری، بازخورد مثبت و منفی داره. کدوم اثرتون احساس میکنید بازخورد مثبت بیشتری داره؟
خوب مسلما هرچیزی انتقاد داره و برای من قابل ستایش هر انتقادی از جانب هرشخصی! رمانم خیلی بازخورد خوب و مثبتی داشته ولی اکثر
دلنوشته های من یکم چون با زبان محاوره و ادبی قاطی شده بود مورد نقدر قرار گرفت که باید یکم کار کنم روی برقراری لحن هایم!
10-انگیزهای برای نوشتن دارید یا صرفاً علاقهست؟
علاقه که همیشه باید باشد برای هرکاری ولی انگیزه ی من برای نوشتن یک
فیلمنامه ی خیلی مهیج و سرگرم کننده و مخاطب پسند است چون به سینما علاقه ی بسیاری دارم.
11-به نویسندههایی که مبتدی هستن و تازه شروع به نوشتن کردن، چه پیشنهادی میدید؟
خودم تازه کار هستم... به همه ی کسانی که تازه شروع کردند باید بگم که با انتقاد های زیادی رو به رو میشید که باید پذیرای همه چیز باشید عزیزانم و اینکه باعشق بنویسید در هر ژانری که دوست دارید.
12-شخصیت داستان هاتون رو بر چه اساس انتخاب میکنید؟
بر اساس تجربه های شخصی و گاهی بر اساس مشکلات اجتماعی و اطرافیانن
13-ایده هاتون رو از کجا میارید؟
یک جرقه است می دونید... من گاهی حتی نصفه شب ها از خواب بیدار میشم و یک ایده ی عالی به ذهنم میرسه که اگر یادداشت نکنم دیگه پریده!
14-همه نویسندگان نقد میشن؛ مهم اینه که اون نقد سازنده باشه و ازش درس بگیریم. سازنده ترین نقد در مورد قلمتون چی بوده؟
سازنده ترینش دقت در لحن هایم بود مثلا من محاوره و ادبی رو باهم مینویسیم که خیلی از عزیزان گفتند درست نیست! و علائم نگارشی که بسیار باید دقت کنن.
15-بیشتر چه ژانری رو برای خوندن و حتی نوشتن انتخاب میکنید؟
بدون شک عاشقانه و اجتماعی و تراژدی
16-یکی از دیالوگهای به یادماندنی اثرتون رو بهمون تقدیم میکنید؟
با کمال میل... البته هنوز تکمیل نشده ولی به نظر خودم دیالوگ خوبی که مونده برای من فعلا مکالمه ی بین فرانک و سهراب در
رمان از همون غروب سرد بارونی بود که در واقع بحث های جالبی باهم دارند بر سر عشق!
سهراب: میخوای جلوی پات زانو بزنم بگم توروخدا بیا داخل حرف بزنیم؟
گوشی سهراب دائم زنگ میخورد میخواستم یک تاکسی بگیرم برگردم... .
تا خواستم اسنپ زنگ بزنم دیدم سهراب جلوم زانو زده... اصلاً نفهمیدم چی شد تا به خودم اومدم دیدم کارمندای هلدینگ دارن جلوی در جمع میشن و نگامون میکنن یکم رفتم عقب و آروم گفتم
- سُه... سهراب؟؟ بلندشو آبرومون رو بردی پسر دیوونه! این کارا یعنی چی؟ الان برامون حرف در میارن عقلت کجاست؟
دستش رو مثله این شاهزادهها آورد جلوی من و گفت:
- فرانک خانم میشه با من داخل هلدینگ بیاین لطفاً. من باید باهاتون حرف بزنم... جلوی این همه آدم دارم التماس میکنم... تو رو جان... .
- خیله خوب، باشه کافیه دیگه بلندشو سهراب پاشو دیگه... .
17-کدوم اثرتون رو بیشتر دوست دارید؟ و کدوم اثرتون رو به خوانندگان پیشنهاد میدید تا مطالعه کنند؟
من همشونو دوست دارم
دلنوشته هام رو همه چیزم رو و واقعا نمیتونم پیشنهاد بدم کدوم اثر من رو مطالعه کنند به نظرم باید اجازه داد خواننده خودش تصمیم بگیرد.
18-دوست دارید نویسندگی رو ادامه بدید یعنی جزء اهداف اصلی در زندگیتون هست یا فرعی؟
هدف اصلی من بازیگری و
نویسندگی همیشه در دومین هدف من بوده ولی چرا که نه؟ اگر خواننده علاقه ای به قلم من داشته باشد بی شک ادامه میدم چون نمیخوام قلمم بی اثر باقی بمونه.
خب از نویسنده گرامی متشکریم.. روز خوبی داشته باشید و به امید دیدار