متروکه مجموعه فی البداهه رفیق قدیمی | نفس (nfs_nm) کاربر انجمن رمانیک

✅نام مجموعه فی البداهه: رفیق قدیمی

✅نویسنده: نفس (nfs_nm)

✅ژانر: تراژدی

✅سخن نویسنده (مقدمه): تو همانی بودی که من را از کام مرگ بیرون کشیدی و فقط خدا می‌داند که رفتنت جان من را گرفت...!

 

[DELVIS♧]

روزی که آمدی،
نفسی در تن این نفس نبود
جان نداشت، خسته بود
تو آمدی،
دمت عیسی بود و روح مرده‌ام زنده شد...

 

[DELVIS♧]

مرا معجزه می‌نامیدی!
در حالی که معجزه تو بودی
تویی که جانم را به من هدیه کرده بودی.
ای معجزه‌ی زندگی من!
آیا زنده کردنم را به خودت وصل کرده بودی
که با رفتنت، دوباره جان مثل آهویی گریزپا از تنم گریخت؟!

 

[DELVIS♧]

خسته ام!
خسته تر از هر کسی...
جز من چه کسی سنگ صبورت خواهد شد؟
سراغت را از چه کسی بگیرم؟
برایم هیچ کسی مثل تو نیست
برای تو چه؟
او برایت "من" میشود؟!

 

[DELVIS♧]

قبول کن رفیق!
هیچ کس مثل من تسلیم بدخلقی‌های تو نیست!
هیچ کس مثل من در برابر قریادهایت دوام نمی‌آورد.
هیچ کس مثل من غم و غصه‌هایت را به جان نمی‌خرد.
پس چرا پس دست رد به سینه‌ام می‌زنی؟
چرا می‌خواهی، او را به جای من بنشانی؟
فقط چون مثل من مهربان نیست؟!
چون غرور از تک تک کلماتش چکه می‌کند؟!
چون مثل من همه چیزت را به جان نمی‌خرد و در برابرت قد علم می‌کند؟!

 

[DELVIS♧]

من بد نبودم.
نمی‌خواستم چیزی را ثابت کنم
من فقط نگرانت بودم!
نگران قلب بیمارت،
نگران چشم‌های رنگ شبت...
خواستم دادهایت را به جان بخرم؛
اما تو من را نخواستی!
غرور را به مهربانی ترجیح دادی....